خبرگزاری شبستان: من اگر بخواهم یک مدل حجمی از شادی به دست بدهم می گویم شادی، لذت و فرح راهگرد و پلکانی در مسیری رو به بالاست. درست است که در راهگرد و پلکان سطح رو به رشد وجود ندارد و در شیبی که وجود دارد ظاهرا حرکت رو به بالا متوقف می شود و حتی به یک معنا نوعی پسرفت به شمار می رود چون به هر حال آن شیب رو به بالا را از دست می دهیم اما این از دست دادن با آن خسران ها که در ذهن ما وجود دارد فرق می کند، در واقع این پاگردها تنفسگاه و استراحتگاهی برای طی مسیر کمال و تعالی است.
بخش اول گفتگوی ما با حجت الاسلام و المسلمین عبدالله رضایی، پژوهشگر دینی و معاون فرهنگی موسسه آینده روشن در ادامه کاوش لایه های درونی تر شادی و نشاط و نگاه دینی به این ضرورت مهم زندگی است.
· گفتگو را از این نقطه شروع می کنم که آیا از منظر شما میان زندگی مؤمنانه و شاد زیستن تنافری وجود دارد؟
به نظرم می رسد که اصل شادی و وجوب آن در کشور ما مورد غفلت قرار گرفته است، به باور من ثمره زندگی مؤمنانه و سیره مبتنی بر مسلمانی حقیقی جز شادی نمی تواند باشد. پس اگر ما این نقص را در خود یا جامعه مان می بینیم باید برگردیم و تأمل کنیم و ببینیم به چه دلیل نتوانسته ایم به بن مایه های یک زندگی شاد نزدیک شویم.
·یعنی به صورت گلخانه ای و فردی هم نتوانسته ایم به این زندگی مؤمنانه و در عین حال شاد دست پیدا کنیم؟
چرا، مثال های زیادی از مدل های زندگی مؤمنانه می توانیم بیاوریم که به مفهوم واقعی کلمه شاد زیسته اند و مولفه های شاد زیستن را اجرا کرده اند اما به تعبیر شما این اتفاق گلخانه ای بوده و نتوانسته در بستر جامعه ظهور و بروز داشته باشد.
·چرا این اتفاق نیفتاده است؟
به نظرم برای این که ما بتوانیم پاسخ کامل تری به این پرسش بدهیم اول از همه لازم داریم ببینیم اساسا جنس و ذات این سرور و خوشحالی و شادمانی چیست. سرور و شادمانی حالتی است که به انسان دست می دهد وقتی هدفی ولو کوچک را تعقیب و دنبال می کند و به آن می رسد یا می داند در آینده به آن مرادی که تعقیب می کرده دست خواهد یافت. اصلا در ذا تفرح و شادی، احساسی از رضامندی و پیروزی وجود دارد. پس اگر به تعریف سرور برگردیم می بینیم که شادمانی ناشی از برآوردن هدف و انجام کاری است که به رضایت مندی رسیده است و این رضایت مندی ناشی از فعالیت و کار است.
·در صورتی که شاید برخی گمان می کنند نشاط و شادمانی ذات غفلت افزایی دارد
به اعتقاد من شادی و نشاط با غفلت و ایستایی و انحراف فاصله دارد. اتفاقا اگر ما در منابع و متون دینی مان غور عمیق تری داشته باشیم می بینیم شادی را عین پویندگی و تلاش و تکاپو می داند
من می خواهم بگویم شادی و زندگی نشاط مند از نظر اسلام بسیار مهم است. شما می بینید در سخنان معصومین (ع) ما به صراحت روی این اصل تکیه و تأکید می شود که حتما بخشی از زندگی به لذایذ و تفریح و بهره مندی از دایره لذت های حلال بگذرد. اصلا هم تعارف ندارد، یعنی اگر واجب است که زندگی حتما در فضای عبادت و کسب روزی باشد این وجه لذت بردن و تفریح کردن هم باید به حساب بیاید. البته این احساس رضایت مندی ناشی از حرکت و رسیدن به هدف است پس کاملا با مباحث دیگر زندگی عجین و همراه است.
·به نظرم بد نباشد که این موضوع را هم در ابتدای بحث مورد مداقه قرار دهیم که بالاخره زوایه بسیار زیادی وجود دارد بین یک زندگی سرخوشانه و شاد که در عین حال استمرار و جریان دارد و مثل یک رود در قلب و ذهن یک انسان جاری است با شادی هایی که جنس شان رعد و برقی است، یعنی شاید یک درخشش و گیرایی اولیه داشته باشند اما به زودی هم رو به افول می گذارند و خاموش می شوند. بحث روی این مفهوم به نظرم از آن جایی مهم می شود که دور و برمان بیشتر از این مدل دوم شادی می بینیم.
پرسش خوبی است و باید بگویم آنچه مد نظر اسلام و مورد توجه معصومین (ع) ماست همان شادی مستمر است. اگر بخواهم خیلی فشرده و مجمل بگویم یعنی استمرار شادی از کار قبلی و امتدادش به کار بعدی. شاد بودن از کاری که انجام شده و زمینه مثبت و رو به جلویی که به کار آتی وجود دارد.
من اگر بخواهم یک مدل حجمی از شادی به دست بدهم می گویم شادی، لذت و فرح راهگرد و پلکانی در مسیری رو به بالاست. درست است که در راهگرد و پلکان سطح رو به رشد وجود ندارد و در شیبی که وجود دارد ظاهرا حرکت رو به بالا متوقف می شود و حتی به یک معنا نوعی پسرفت به شمار می رود چون به هر حال آن شیب رو به بالا را از دست می دهیم اما این از دست دادن با آن خسران ها که در ذهن ما وجود دارد فرق می کند.
. تعبیر جالب و متفاوتی است. کمی بیشتر اجزای این تعبیر را توضیح می دهید؟
بله، ببینید راه پله یک دستگاه است، یک سرویس پله و جز به جز آن به هم پیوسته است، یعنی اگر شما فقط به آن پاگرد چشم بدوزی و کلیت آن مجموعه پلکان ها را که یک مسیر مشخص برای رسیدن به یک هدف را دنبال می کند در نظر نیاوری داوری ات این خواهد بود که آن پاگردها توقف و بیرون از آن شیب رسیدن به مقصود هستند در صورتی که اگر کلیت این حجم را در نظر بیاوری می بینی اتفاقا آن پاگردها برای طی آن شیب رو به جلو لازم است.
سنت الهی برای زندگی مؤمنانه، فراز و فرودهای ظاهری دارد اما هر کدام از آن ها برای هدفی است و تعریف خاص خود را دارد.
البته شادی ای که می خواهد اتفاق بیفتد مسلما در یک فضای دینی، شرایط و ویژگی های خاص خود را هم دارد که مثلا بستر این شادی ورود و ارتکاب به محرمات نباشد و منطبق با شریعت باشد. این که به واسطه شادمانی، حقی از دیگران تضییع نشود. این ها بخشی از آن ابعاد ظاهری و مسلمات رویی است.
·اگر اجازه بدهید قدری درباره آن مدل پلکانی شما درنگ کنم. اگر وجود پاگرد در یک مجموعه از پلکان ها را برای نفس تازه کردن و استراحت بدانیم شاید برخی این ابهام را مطرح کنند که نکند وجود همین پاگردها باعث شود کسانی آن شیب رو به جلو به سمت مقصد را از یاد ببرند، به عبارت دیگر شادی و لذت اینجا غفلت افزا باشد.
خب می توان روی این موضوع بحث کرد که آیا جنس شادی و لذت از غفلت است؟ آیا آدمی که در آن لحظه، شادی و سروری را تجربه می کند و متوجه خوش است، متوجه خدا نیست؟ آیا این شادی که به ظاهر غافلانه به نظر می رسد با اصل دین منافات دارد؟ این غفلت، ترجیح غیر خدا به خداست؟ در پاسخ به این سوال باید بگوییم نه! اگر ما در شادی، بستر را خوب تعریف کنیم همان از دست دادن آن شیب ظاهری می شود، پس همان لحظات هم به یاد خداوند است ولو این که کار مثبتی برای اجتماع انجام نمی دهد، اما او در همان لحظات هم در واقع نفس می گیرد که روز دیگر را برای اجتماع اش مفید باشد.
در واقع این جا مرزهای باریک و بسیار ظریفی هم وجود دارد. اگر شادی ای که انسان تجربه اش می کند با وسایل و آلات و اسبابی است که انسان را در خود غرق می کند و از طرف دیگر این غرق شدن هم در ذهن انسان استمرار می یابد معلوم است که این شادی نمی تواند سازنده باشد. در واقع عامل شادی با اثر شادی دو وجه متفاوت هستند. برخی مواقع آن عامل شادی آن قدر قوی و پیچیده و چند لایه است که انسان نمی تواند درک درستی از آن داشته باشد.
· می توانید مثال بزنید؟
ببینید در گونه ای از موسیقی ها می بینیم نت ها چنان سریع جابجا می شوند و به ذهن انسان حمله می کنند که فرصت اندیشیدن را از انسان سلب می کنند. آن موسیقی اساسا لذت بخش و شادی آفرین است که در ذهن انسان مفهومی داشته باشد و به یک مدل برسد.
من اساسا تصور می کنم فرح و شادی ای می تواند به واقع آن نقش پاگرد را برای ذهن و روح آدمی بازی کند که در عین سادگی باشد و ساختار پیچیده ای نداشته باشد، یعنی در موضوع نشاط، ذهن انسان قرار نیست مثل خیلی از کارهای جدی تر همچنان درگیر باشد. آدم نمی تواند همزمان به یک مسأله دشوار ریاضی فکر کند و هم بخندد. ناخودآگاه وقتی شما با جدیت به یک مسأله دشوار فکر می کنی چهره ات هم تحت تأثیر فضای آن مسأله قرار می گیرد. نمی شود هم به آن مسأله فکر کنی و هم بلند بلند بخندی، هر کسی هم نمی تواند آن مسایل دشوار ریاضی را حل کند اما تقریبا اکثریت آدم ها از عهده فهم درونمایه لطیفه ها و جوک ها برمی آیند چون اساسا نباید ساختار پیچیده ای داشته باشد. این همان پاگردی است که برای لحظه ای زیر پای ما قرار می گیرد تا ما نفس دوباره ای بگیریم.
· نکته ای که اشاره می کنید فابل تأمل است از این نظر که ما گاهی واقعا دوست داریم به آن شادی و پاگرد ذهن برسیم اما در انتخاب مصداق، راه را کج می رویم. فرض کنید می رویم یک فیلم می گیریم که حال مان خوب شود بدتر خود آن فیلم باعث می شود حال مان گرفته شود.
همین طور است. ما در واقع باید به دنبال سرگرمی هایی باشیم که ساده تر و با فطرت ما هماهنگ تر باشند. حتما هم این نیست که آن سرگرمی به یک فناوری خاص و ابزار و آلات عجیب و غریب گره بخورد. فرض کنید شما در وقت آزادتان هستید. کمی از کار روزانه تان فارغ شده اید. کسی به شما مراجعه می کند یا تماس می گیرد و چالش و مسأله ای را برای شما مطرح می کند. شما می توانید از کنار آن چالش بگذرید یا به زمان دیگر محول کنید اما این کار را نمی کنید. بدون هیچ چشمداشتی برای آن همکار یا دوست تان زمان می گذارید و چالش او را برطرف می کنید. شک نکید وقتی آن برق شادی را در چشمان دوست و همکارتان می بینید یا آن موج شادی را در صدایش تشخیص می دهید این حال خوش و شادمانی درونی به شما هم منتقل می شود که زمان تان مصروف کمک به دیگری شده است. یک وقتی می بینید همین شادی ها با این که ممکن است حواس انسان نباشد بسیار پایدارتر و عمیق تر از شادی هایی هستند که با صرف هزینه های سنگین به دنبالش می گردیم.
·در واقع شما در این جنس شادی ها از درون به آن ذخیره شادی دست پیدا می کنید.
. بله، اصلا زاویه ما با برخی از شادی هایی که منشأ بیرونی دارد از همین جا آغاز می شود. فرض کنید در برخی از گونه های موسیقی روال همین است که آن قطعه اول تو را مسخ می کند، از حرکت باز می دارد و بعد هم به حرکتی که خودش می خواهد وا می دارد اما شادی در اسلام این نیست. می گوید آن حرکت را خودتان با اختیار خودتان در درون خود ایجاد کنید. در واقع وجد از درون اتفاق می افتد و البته درجات شادی و تفریح برای افراد مختلف با روحیات و ذهنیت های مختلف متفاوت است.
هرچه افراد بینش وسیع تری به دنیا داشته باشند، آن محرکی که باعث شادی و فرح آن ها می شود عمیق تر خواهد بود و آن نشاط را عمیق تر تجربه خواهند کرد، یعنی درک ما از خودمان و پیرامون مان در جنس شادی هایی که تجربه می کنیم اثرگذار است.
مثلا یکی از نکات مهم برای رسیدن به تجربه شادی عمیق تر این است که انسان در تفریح و لذت و شادی نباید از خودش، استعدادها و ظرفیت ها و وسع و اندازه هایش فاصله بگیرد. مثلا کسی می تواند دو ساعت بی وقفه شنا کند و نه تنها احساس خستگی نکند بلکه عمیقا احساس خوب و شادی در درون خود داشتته باشد اما اگر کسی بخواهد از روی قیاس و آرزو، مثل آن شناگر عمل کند بدون آن که به حجم عضلات و آمادگی بدنی و سن و سال و مولفه های دیگر چشم بیندازد نهایتا نه تنها شادی ای تجربه نخواهد کرد بلکه احساس ملال و اندوه و خستگی هم به او دست خواهد داد.
یا فرض کنید کسی که وسع مالی محدود و متوسطی دارد به هر دلیل با فرد متمول و متمکنی ارتباط می گیرد و به خانه او رفت و آمد کند و بعد یک مدت بخواهد دقیقا همان غذاهایی را بخورد که آن فرد متمول می خورد. همان ماشین هایی را سوار شود که آن فرد سوار می شود. همان مسافرت هایی را برود که آن فرد متمول و خانواده شان می روند. حتی اگر آن فرد در کوتاه مدت بتواند از عهده این تقلیدها برآید بعدها با ورشکستگی و خسارت عمیق از متن این تقلیدها بیرون خواهد آمد چون او عملا به ظرفیت های زندگی خود بی اعتنا بوده بنابراین شادی عمیقی را هم تجربه نخواهد کرد.
پایان پیام /
نظر شما