خبرگزاری شبستان «افرادی که از خدا دور بمانند، به انواع فسادهایی که ناشی از دوری خداست، مبتلا می شوند. انسان در راه رشد و تعالی، نیازمند دستورات انبیاء الهی است چرا که بی همراهی خضر و عالِم به هستی و پیامبران به هیچ جایی نخواهد رسید. همان گونه انسان هایی که از اطاعت انبیاء سرباز زدند به چنان گرفتاری ها مبتلا شدند که عالم را در برگرفت: «ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس». این جملات بخشی از سخنان حجت الاسلام والمسلمین علی فرخ، مدیر حوزه علمیه اباصالح (عج) فردیس کرج و استاد حوزه و دانشگاه است که در خصوص دعا و تاثیر آن بر سبک زندگی بیان کرده و مشروح آن از نظرتان می گذرد:
دعا به عنوان یک عنصر اساسی و سفارش شده در دین برای ارتباط با صاحب هستی، به طور یقین آثار و نتایجی بر زندگی بشر به دنبال خواهد داشت؛ مهم ترین اثری که این اهرم اتصال میان خالق و مخلوق بر سبک زندگی بندگان به جای می گذارد، چیست و فقدان و نبود این عنصر چه تبعاتی را در زندگی روزمره افراد در پی دارد؟
تمام تعلیمات دین و انبیاء، نقش تربیتی و سازنده ای در زندگی شخصی و اجتماعی و سیاسی انسان ها دارند و نوع زندگی وی را دگرگون کرده و به یک زندگی خاص الهی که تعریف آن در بیانات انبیاء و کتب وحی آمده، تغییر می دهند. تمام تعلیمات انبیاء چنین خاصیتی برای خود دارند. در این میان یکی از آن تعالیم که نقش محوری دارد، دعا است. چرا که دعا مخّ تمام عبادات و تمام تعلیمات انبیاء و کتب الهی است. اگر اعمال و دستورات دیگر انبیاء به شکل غیرمستقیم انسان را به مبداء هستی اتصال می دهد، نقش اتصالی دعا در زندگی انسان نسبت به خداوند مستقیم است به همین دلیل است مشاهده می کنیم در اولین سخنی که خداوند با موسی کلیم دارد، بعد از بیان توحید نسبت به عمل، حضرت موسی (ع) نقش بندگی و عبادت و نماز که برجسته ترین آنهاست را بیان می کند چرا که انسان به وسیله دعا و نماز بی واسطه از مبدا هستی فیض گرفته و تربیت می یابد و در آن جهت قدم برمی دارد و تمام دیگر خصایص و رفتارهای زندگی را بر آن بنا می نهد.
از این رو گفته می شود دعا مخ تمام عبادات و دستورات دینی است آن گونه که از تعالیم انبیا بر می آید و در این میان مخ دعا و جوهره آن تضرع به جانب حضرت حق است.
این تضرع که اشاره کردید، چه مفهومی دارد؟ آیا منحصر به گریستن و بیتابی کردن است با معنایی دیگر در بردارد؟
ببینید تضرع یعنی فراموشی از خود و توجه به خداوند در همه شئون؛ یعنی خود را در او دیدن و در خود ننگریستن. در نتیجه از او نور و فکر و عقل می یابد و در زندگی به جریان می گذارد. این است که انسان خود را نمی بیند و خود را در خدا می بیند. این معنایی است که به واقع می شود به آن نام دیگر گذاشت و آن توحید موحدان و مومنان به خداست یعنی اگر در حال دعا تمام شئون خود را از توجه باز می داریم و تمام شئون خود را در خدا می بینیم، پس در تمام رفتارها و اعمال و افکار که شئون وجودی انسان را تشکیل می دهد، باید مطابق دید و فکر الهی عمل کنیم که این همان نگاه توحیدی است. البته مواحدان راستین و آنهایی که در راستای صحیح توحیدند، تنها در حال دعا نیست که به یاد خدا هستند، بلکه در تمام شئون وجودی و اعمال خود نگاه به خدا دارند و او را می پرستند و از او کمک می خواهند.
انسانی که رفتارش چنین باشد به ناچار تسبیح گوی خداست یعنی تسبیح در تکوین و تشریع وجودی اش اثر گذاشته، همه امور تکوینی و تشریعی را در برمی گیرد همان گونه که قرآن کریم فرموده «سبح لله ما فی السموات و الارض و هو العزیز الحکیم». یعنی همه عالم تسبیح گوی خداست و ما هم که نقطه ای از عالم هستیم، باید تسبیح گوی باشیم و تمام شئون وجودی مان چیزی بیرون از آن نباشد.
بیرون ماندن از این تسبیح مرگ و مردار بودن است چرا که جدایی از مقام لایزال هستی بوده و حیات همه عالم و حیات الهی است. بنابراین انسان موحد به ناچار به وسیله از دعا فیض می گیرد و در تمام حیات خود، در خواب و بیداری، در تمام اعمال و رفتار آن را به جریان می گذارد و در نتیجه همیشه با حق خواهد بود و از آن جدا نخواهد شد. تسلیم حق خواهد بود و از باطل گریزان و از بدی ها دور. این زندگی یک موحد واقعی است.
دور ماندن از این وادی و به نوعی قطع اتصال از معبود به واسطه دوری از دعا، چه مسیری را برای بنده رقم خواهد زد؟
افرادی که از خدا دور بمانند، به انواع فسادهایی که ناشی از دوری خداست، مبتلا می شوند. انسان در راه رشد و تعالی، نیازمند دستورات انبیاء الهی است چرا که بی همراهی خضر و عالِم به هستی و پیامبران به هیچ جایی نخواهد رسید. همان گونه انسان هایی که از اطاعت انبیاء سرباز زدند به چنان گرفتاری ها مبتلا شدند که عالم را در برگرفت: «ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس».
اگر این افراد به راه انبیاء می رفتند، زمین و زمان پر از نور می شد. لذا انسان ها در گورستان دنیا و ظلمات زندان آن، نیازمند به راهبر و رهبری الهی هستند و تنها خدای هستی که مهندس عالم هستی است، راه و طریق هدایت به نور و تقوی و سرور و بهجت را به روی انسان ها می گشاید و سرباز زدن از طریق الهی جز درد و رنج و ظلمات را نصیب انسان نخواهد کرد.
درباره انسان هایی که از طریق انبیاء دور شده و راهی را به هوس و نحله هایی را برگزیده اند، در نهایت به صراطی هدایت نخواهند شد چرا که راه غیب، راهی نیست تا هر کسی بتواند در آن قدم نهد.
اروپا در چند قرن اخیر به دلیل آنکه از راه انبیا جدا شد و تمایل پیدا کرد، روی فکر بشری راهی را برای خود ترسیم نماید، به تجربه ثابت کرد به هیچ جایی نرسید و جز به حیرتش نیفزود که این حیرت ادامه خواهد داشت.
فرقه ها و عرفان های کاذبی که نوع ارتباط آنها با پروردگار به جای دعا، به گونه ای دیگر تعریف می شود، چه مقصدی پیش رو خواهند داشت؟
بسیاری از این نحله ها بر این طریق هستند و راه را با هوس و فکری های بشری خود بر می گزینند و گمان می کنند که این طرق باطل، آنها را به خدا می کشاند در حالی که طبق بسیاری از آیات قرآن تصریح می کنند آنان که از راه انبیاء سر باز بزنند، به ضلالت مبین دچار می شوند چرا که این راه، مسیری نیست که بشر از نزد خود آن را ترسیم کند.
پس با نحله های مختلف و فکرهایی که از تصویرات و نفس و شیطان برخاسته از شهوات و جاه طلبی های دنیا، انسان به جایی نخواهد رسید. انسان باید تفکر کند که انبیا، انسان های راستین و برگزیده هایی هستند که با اخلاص راه های الهی را ترسیم می کنند که حجتی بر خلق باشند تا در قیامت حجتی بر خلق علیه خدای سبحان نباشد.
نتیجه اینکه با افکاری غیر از افکار انبیاء از هر نوع و مایه ای و هر حزبی و هر شکلی غیر دستورات الهی، از وسوسه های شیطلانی و نفسانی بوده و از اول مشخص است که به ناکجا آباد خواهد رسید و پایان راه از اول پدیدار است.
پایان پیام/
نظر شما