خبرگزاری شبستان: اخلاق نوپدید امروز و ترویج لذت گرایی ها و اصل گرفتن لذت جویی ها و سکولاریسم پنهان و آشکاری که در متن روابط اجتماعی و فرهنگی جامعه ما ریشه دوانده آدم ها را از توجه به خداوند و بندگانش باز می دارد. در این اخلاق هر کسی در پیله نیازی که برای خود می آفریند قرار می گیرد. معلوم است که وقتی انسان ها خودخواهانه نیاز بیافرینند و خودخواهانه تر به آن نیازها پاسخ بگویند در آن صورت آن جامعه نخواهد توانست چه در برابر خداوند و چه در برابر مخلوقات سپاسگزار باشد، از آن سو وقتی آن حالت شکر از بین رفت در آن صورت خمودگی ها و افسردگی های آدم ها به انحا و عناوین مختلف خود را نشان خواهد داد.
بخش اول گفتگوی ما با حجت الاسلام محمد شهبازیان، استاد مرکز تخصصی مهدویت در این بخش به ذائقه سازی های غربی در دور شدن آدم ها از فضای سپاس و شکر و تأثیر آن در حال درونی آدم ها و جامعه و مبتلا شدن به ملال و افسردگی است.
اگر موافق باشید برای شروع بحث، افق و چشم انداز دین و سیره ائمه اطهار(ع) به انسان و نیازهای درونی اش به ویژه نیاز به شادی را مورد بحث قرار دهیم؟
پیش از هر چیز به این نکته اشاره کنم که همه ادیان، لُب کلام و قلب تپنده ای دارند یعنی آن عصاره و محور که در آموزه هایشان مثل یک اصل طلایی می درخشد و به تعبیر ما حکم نخ تسبیخ دارد. از این لب کلام و قلب تپنده می توان به چشم انداز و آینده ترسیمی آن دین پی برد، درست مثل یک درخت که اگرچه یک هدف را دنبال می کند اما اجزا و عناصری هم دارد، همچنان که تنه و شاخه دارد ریشه هم دارد. آن ریشه اصل است چون درخت را پابرجا نگه می دارد و قوام و تکیه گاه درخت است و از طرف دیگر عناصر را برای شکل دهی در اختیار تنه و شاخه می گذارد.
خداوند در قران کریم وقتی می خواهد به ریشه درخت هستی و آفرینش انسان نگاه کند می فرماید "و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون" یعنی اساس و کُنه تفکر اسلام به عبودیت و بندگی می رسد. حضرت مهدی (عج) هم به عنوان نماینده خداوند که قرار است این چشم انداز را اجرا کند بر همین محور حرکت می کند، یعنی آن عبودیت محوری مد نظر قرار می گیرد.
ما در زیارت آل یاسین و روایات دیگر می خوانیم که" السلام علیک یا تالی کتاب الله و ترجمانه" سلام می دهم به امامی که می آید تا کتاب خدا را زنده کند. امام (عج) نمی آید که مثلا بی پا را پادار کند و به کورها چشم بدهد. گرچه این اتفاق به صورت روحانی و اجتماعی روی می دهد، یعنی چشم هایی که نمی دیدند و عملا نمی توانستند حقایق را رصد کنند یا رصد معکوس می کردند با آمدن امام (عج) بینا می شوند، یا آن پاهایی که در راه حق و حقیقت نمی گشته اند در مسیر عدالت و آزادی قرار می گیرند.
ما در کتاب کافی داریم که دو جبهه و دو لشکر، رودروی هم قرار می گیرد. جنود عقل در برابر جنود جهل. لشکریان عقل و عبودیت که پیشتاز و سالار و فرماندهشان، امام معصوم است در برابر لشکریان جهل و عناد و طغیان که شیطان رهبری آن را در دست دارد. پس امام می آید که عقول انسان ها را تکمیل کند. دستی بر سر این عالم خفته در جهل و طغیان و خرافه و معصیت بکشد و عقول آدمیان را کامل کند.
· بد نیست کمی این عقل را تشریح کنید. دقیقا منظورتان از عقل چیست؟
پرسش به جایی است. عقل از آن واژه هایی است که امروز سوء تفاهم های بسیاری را در دنیا برانگیخته است. برخی می گویند عقل و مرادشان همان ساینس – علم غربی – است در حالی که مراد ما از عقل، قرار گرفتن در فضایی است که آن مقصد و مقصود نهایی را که همان عبودیت است، هموار می کند. لشکر امام، مظهر همین عقل است و امام می آید تا "انّ الارض یرثها عبادی الصالحون" محقق شود و جامعه بشری به همان آرمان هایی روی بیاورد که در "و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون" مستتر است.
ما در قرآن اشاره به این مفهوم داریم که شیطان برای فراری دادن انسان ها از عبودیت رو می کند به خداوند و می گوید حال تو و بندگان تو را می گیرم. خداوند به شیطان می گوید چه می کنی؟ شیطان در پاسخ می گوید کاری می کنم که بندگانت شاکر تو نباشند.
شما در جامعه ای که شکر و سپاس از آن رخت بربسته باشد چه شکر در برابر خداوند و چه سپاس نسبت به مخلوقات ، دیگر آن شادی خوب و عزیز را تجربه نخواهد کرد.
· یعنی عنصر شکر، می تواند عیار و نقطه تمییز میان جامعه رحمانی و شیطانی و جامعه شاد و ناشاد باشد؟
بله، جامعه ما متأسفانه در سال های اخیر و با گسترش فرهنگ های وارداتی و دور شدن از آن ذخایر معنوی، دچار بلیّه بزرگی به نام ناسپاسی و ناشکری شده است.
اخلاق نوپدید امروز و ترویج لذت گرایی ها و اصل گرفتن لذت جویی ها و سکولاریسم پنهان و آشکاری که در متن روابط اجتماعی و فرهنگی جامعه ما ریشه دوانده آدم ها را از توجه به خداوند و بندگانش باز می دارد. در این اخلاق هر کسی در پیله نیازی که برای خود می آفریند قرار می گیرد. معلوم است که وقتی انسان ها خودخواهانه نیاز بیافرینند و خودخواهانه تر به آن نیازها پاسخ بگویند در آن صورت آن جامعه نخواهد توانست چه در برابر خداوند و چه در برابر مخلوقات سپاسگزار باشد، از آن سو وقتی آن حالت شکر از بین رفت در آن صورت خمودگی ها و افسردگی های آدم ها به انحا و عناوین مختلف خود را نشان خواهد داد. تجربه ای که در غرب در این 100 سال اخیر آزموده و همچنان هم می آزماید و با این که هر روز بر موضوع افسردگی ها متمرکزتر می شوند و روان شناسان و روانپزشکان شان نسخه ها در این باره می پیچند اما آن حالت ملال در روح آدم ها وجود دارد و شادی عمیق را نمی توانند تجربه کنند.
امروز غرب گرفتار اخلاق لیبرال دموکراسی است که معیارش، "انسان – خدایی" در برابر "عبودیت" است. شما فکر نکنید که مثلا این اتفاق عقبه و مصداق تاریخی ندارد. وقتی دقیق قرآن را می خوانیم می بینیم فرعون در قرآن، نماد همان لیبرال دموکراسی است چون اوست که می گوید" انا ربکم الاعلی / من خدای شما هستم". این "انسان – خدایی" که امروزه تحت عنوان مکاتبی نظیر اومانیسم یا هیومنیسم تبلیغ می شود همان اندیشه انحرافی تفرعن در برابر خداوند و سر فرود نیاوردن در برابر اوست.
حرف ما این است خداوندی که خالق جسم و روح انسان است بهتر می داند که چه چیزی انسان را به شادی و بهجت می رساند، چه مولفه ای برای آدمی، راحتی و آسایش و تعالی به ارمغان می آورد. کلید این جاست که اگر روح آدمی آزاد شود جسم او هم به رهایی و نشاط خواهد رسید. امروزه در همین غرب اعتراف می کنند بسیاری از ناراحتی های جسمی انسان منشأ روحانی و معنوی دارد پس اگر ما می خواهیم به رهایی روحی و شادی جسمی برسیم اول باید روح مان را از تنگناها و تنگ نظری ها بیرون بیاوریم.
پایان پیام /
نظر شما