آنچه از بعد عقلانی به دست می آید، محدوده جغرافیایی ندارد

صانعی گفت: زمینه‌های اصلی اخلاق در سنت غربی به طبیعت‌گرایی یا اصالت طبیعت، عقلانیت، نگرش دنیوی یا حکمت متعالیه تقسیم می‌ شود و هر آن چه از بعد عقلانی به دست می آید، محدوده جغرافیایی ندارد.

به گزارش خبرگزاری شبستان، منوچهر صانعی دره‌بیدی، مدرس فلسفه دانشگاه شهیدبهشتی در سخنرانی خود با عنوان "اخلاق در سنت غربی" در همایش ملی غرب‌شناسی با گناهکار خواندن روشنفکران در سده اخیر گفت: ما در 60 سال گذشته در شناخت و فهم غرب قصور کردیم. اقدامی صورت نگرفته و یا بسیار کم و محدود بوده است.

 

وی وجود انسان را متشکل از دو بعد عقلانی و غیرعقلانی دانست و گفت: وجود غیرعقلانی یا همان احساسات، علاقه، تمایلات و نیازها ساختار جغرافیایی دارد. احساسات زن و مرد، مسلمان و مسیحی، شرقی و غربی با هم متفاوت است اما هر آن چه از بعد عقلانی به دست می آید، محدوده جغرافیایی ندارد.

 

وی ادامه داد: الکل توسط زکریای رازی، دانشمند ایرانی و الکتریسیته توسط ادیسون دانشمند آمریکایی کشف شد، اما الکل و الکتریسیته ایرانی و یا آمریکایی نیست بلکه یک علم است، بنابراین آنچه در فرهنگ و فلسفه غرب و برآمده از عقل باشد غربی نیست بلکه یک علم انسانی است.

 

این پژوهشگر بااشاره به اینکه "ارسطو" اخلاق را کوشش‌های عقلانی انسانی برای بهبود و اصلاح زندگی می‌داند، گفت: او معتقد است غایت این است که چه کنیم تا حکومت دچار فساد نشود، علم سیاست، مجموعه‌ای از قواعد و قوانینی است که کمک می‌کند تا چطور حکومتی را تأسیس و از آن حفاظت کنیم تا دچار بیماری نشود و یا در اصطلاح سیاسی سقوط نکند.


این محقق با بیان اینکه اخلاق در سنت غربی را می‌توان به زمینه‌ها و موضوعات تقسیم کرد، گفت: زمینه‌های اصلی اخلاق در سنت غربی را به طبیعت‌گرایی یا اصالت طبیعت، عقلانیت، نگرش دنیوی یا حکمت متعالیه تقسیم می‌کنند و از موضوعات کلیدی هم می‌توان به حق، عدالت، سعادت، فضیلت، تکلیف ‌و غیره اشاره کرد.

 

این پژوهشگر تصریح کرد: در دوره یونانی که صورت کامل آن در فلسفه ارسطو متبلور شده است، نگرش اخلاقی مبتنی بر اصل سعادت است و سؤال اصلی اخلاق این است که چگونه می‌توان به سعادت رسید؟ در نحوه نگرشی که با فلسفه دکارت آغاز می‌شود سعی بر این است که اخلاق ساختار علمی پیدا کند و صورت موعظه‌ای برآمده از کلام مسیحی که بر آن تحمیل شده بود از آن حذف گردد.

 

وی در ادامه افزود: کوشش‌های دکارت در کتاب "انفعالات نفس" او توسط اسپینوزا و متفکران انگلیسی چون "هابز" و "لاک" استمرار یافت تا کانت مسئله "تکلیف" را به عنوان موضوع کلیدی اخلاق جایگزین سعادت ارسطویی کرد.

صانعی تصریح کرد: از نظر کانت اخلاق به جای ابتناء بر سعادت باید بر مفهوم تکلیف بنا شود، اخلاق تکلیفی کانت به رشد مفهوم "اراده" در فلسفه آسمانی که زمینه‌های آن در منادولوژی لایب نیتس فراهم شده بود، انجامید و مفهوم اراده به قدرت را در فلسفه نیچه پروراند.

 

این محقق گفت: "کانت" معتقد است اخلاق به ما می‌گوید چطور رفتار کنیم تا از تمامی نعمت‌های الهی به درستی استفاده کنیم برای مثال چگونگی پرورش استعدادهای خدایی در ما یک تکلیف اخلاقی است.


پایان پیام/
 

کد خبر 40647

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha