به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان، حجت الاسلام علی اکبر رشاد، رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در همایش ملی غرب شناسی، با موضوع "چرا غرب شناسی" با تبیین این نکته که فلسفه های مضاف به تبیین علل اربعه آن علم می پردازند، اظهارداشت: بنابر این نظر، سخن گفتن از چرایی غرب شناسی بحث از یکی از علل اربعه این مقوله است.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در همین زمینه افزود: ترکیب فلسفه مضاف، گاهی در معنای محدودتری به کار می رود که در آن کاربرد و تلقی، چرایی مساوی با همه فلسفه است. به هر حال یا پرسش از همه فلسفه یا اساسی ترین پرسش از یک مقوله است که مورد مطالعه قرار گرفته است.
وی بااشاره به اینکه بسته به اینکه غرب را چه بدانیم، یا بسته به اینکه با چه رویکردی به غرب بنگریم، معتقد بود که پرسش "چرا غرب شناسی؟" پرسش های متعددی خواهد داشت و ادامه داد: در رویکرد اول می توانیم آن را دانشی معرفتی و منسجم بدانیم که خود این دستگاه معرفتی توسط پرسش ها و وسایل بسیاری این دستگاه را به وجود آورده اند.
رئیس انجمن دوستی ایران و یونان، غرب شناسی را در رویکرد دیگری به معنای غرب ستیزی آگاهانه دانست و گفت: در این رویکرد غرب شناسی به معنی دشمن شناسی است و "چرایی" تفسیر خاصی پیدا می کند.
وی به ادعای برخی اشاره کرد که غرب را همه جهان پنداشته و در نتیجه ما جزیی از جهانیم، و در این باره افزود: در این صورت ما جزیی از غرب خواهیم بود و این غرب شناسی در نتیجه به خودشناسی باز خواهد گشت.
عضو هیئت علمی مرکز گفتوگوی ادیان، رویکرد دیگری را در این حوزه طرح کرد و غرب شناسی را هر چند همان خود شناسی دانست، اما معتقد بود که این شناسایی از باب "تعرف الاشیاء باضدادها"ست.
وی افزود: تصوری در بین برخی از روشنفکران، پذیرفته شده که همه عالم ذیل غرب تعریف می شود و همه عالم باید به نوعی غرب را پشت سر بگذارند.
مولف کتاب "علل ظهور سکولاریزم در غرب" به رویکرد دیگری تحت عنوان انسان شناسی انضمامی اشاره کرد و گفت: مطالعه انسان در ظروف مختلف، انسان شناسی انضمامی را به وجود می آورد.
وی مطالعه غرب به مثابه یک الگوی زیستی را رویکرد دیگری دانست که در این حوزه مطرح شده است و ادامه داد: برخی در این راستا معتقدند که ما این جهان زیست را مطالعه می کنیم. غرب برای بشریت یک تجربه تاریخی است.
سرپرست و ویراستار علمی "دانشنامه امام علی(ع)" پس از آنکه این رویکردهای مختلف را در برخورد با غرب شناسی مطرح کرد، مدعی شد که راجع به غرب شناسی، پرسش هایی که راجع به یک علم می توان مطرح کرد، هنوز پدید نیامده و اگر پدید آمده، هنوز پاسخی داده نشده و اگر هم پاسخی هست، هنوز به انسجامی نرسیده اند.
وی پرسش از ماهیت، موضوع، قلمرو، غایت، روش شناسی، هویت معرفتی، ساختار صوری، مصادر و منابع، مناسبات این دانش با دیگر دانش ها، سازوکارهای تحول و تکامل و ... را سوال هایی دانست که اگر راجع به غرب شناسی مطرح کنیم، هیچ کدام پاسخی نیافته اند.
مصحح و محقق کتاب "علمالنفس اسفار صدرالمتألهین" بر این باور است که مسئله در غرب شناسی این است که نظری وجود ندارد، نه اینکه اختلاف نظر وجود دارد.
وی سخنانش را اینگونه به پایان برد: به هر دلیلی که باید غرب را مطالعه کنیم و به هر دلیلی که تکیه کنیم، این اقدام معرفتی پاسخ ضروری می یابد که غرب شناسی ضروری و بایسته است.
پایان پیام /
نظر شما