خبرگزاری شبستان: دالان گذرگاه زندگی است، گذرگاهی که حرکتی امیدوارانه به سوی روشنایی دارد و هر لحظه به هدف نزدیک تر می شود. دالان همواره با رمز توام است، رمزی که با یک معنا و مفهوم درونی همراه است و مجالی ایجاد می کند که در حال حرکت در این مکان در فضای درون خویش سفر کنیم و کتاب درون خویش را ورق بزنیم. اساسا رمزپردازی یکی از خصیصه های اصلی معماری مذهبی است.
فضای رمز آمیز دالان انسان را با رمز عالم معنا متحد می کند. بسیاری از دالان های مساجد ایران، ستون های نور در فضا ایجاد می کنند که لازمه توجه به کمال مطلق است. اما در لحظه های فارغ از زمان از دالان به صحن خواهیم رسید.
در بسیاری از مساجد جامع در ایران در این لحظه تغییر مقیاس آن قدر قابل توجه است که در یک لحظه خویش را در عرصه ای وسیع و خالی می یابیم. نور چنان زیاد است که بیان می دارد این جا مکان دیگری است. حرکت در صحن به واسطه وسعت فرم هندسی لبه های نما، اندکی آرام و شاید توام با سکون است و فرد نسبت به عظمت جداره ها بسیار خود را کوچک می پندارد. در عین حال عناصری چون مناره ها، آب، ایوان ها را می یابد.
آب، نماد پاکی روح الهی و همانند آیینه ای بازتابنده انوار الهی است که از دیرباز در معماری ایرانیان وجود داشته است. اگر در دالان، حقایق درونی خویش را مرور می کردیم، حالا در صحن نویت مشاهده جلوه های بیرونی حقایق الهی است، نشانه هایی چون نور، آفتاب، نقش، رنگ و آب جلوه های حقیقی خداوند است.
وارد فضای بسته شبستان می شویم. به طور کلی این قبض و بسط، تنگی و فرج، لازمه یک سیر عرفانی و رسیدن به کمال الهی است. شبستان محل قرار است، هیچ کشش و کوششی در هیچ نقطه ای از آن احساس نمی شود؛ همه جا یک ارزش دارد و انگار هر نقطه از این مکان، محل توجه است. البته در بعضی از مساجد در قسمت مقصوره یا گنبدخانه، حرکت عمودی رو به بالا احساس می شود. همچنین فضای محراب برای توجه به مرکز اتحاد مسلمانان است اما با وجود این در جای جای آن محیط تعادل احساس می شود. همچنین هیچ مکانی بر مکان دیگری برتری ندارد. حضور در همه جا هست.
می توان معنی را به یک اندازه در همه جا به قدر ظرفیت خویش مشاهده کرد. شبستان ها با تمام ستون های سترگ خویش استعاره هایی از نخلستان خاموش و ساده ی است که بعدا تبدیل به مسجد ساده پیامبر(ص) شد.
به طور کلی الگوی اولیه مساجد مسلمانان در این نخلستان است. انگار خداوند آن قدر نزدیک است که نیاز به هیچ کلامی نیست زیرا او به دانه های دل مومنان آگاه است. در نهایت گنبدخانه است که عروج از مکعب به عنوان مظهر خلقت انسان و تبدیل آن به دایره گنبد است که مظهر عرش الهی و بارگاه حق است .
«اگر هنر را یک فعالیت انسانی در نظر بگیریم، طبیعی است که این فعالیت در طول زمان شکل پذیرفته، دگرگون شده و از این به بعد هم دگرگون پذیر خواهد بود» . اگر هنر قدسی را یک هنر واحد و ثابت در نظر بگیریم ممکن است با مشکلاتی در تفسیر موضوع مواجه بشویم. به طور مثال هنگامی که به معماری مساجد در زمانی که اسلام نازل شد نگاه می کنیم، در می یابیم که عربستان فاقد یک معماری شکوهمند، با عظمت و جا افتاده بود.
البته دو قرن پیش از اسلام در عربستان یک فرهنگ معماری و هنری غنی وجود داشت اما دورانی که اصطلاحا به جاهلیت تعبیر شده دوره ای است که در اثر تحولات تجاری و غیره، آن معماری و فرهنگ غنی از عربستان رخت بربسته است.
ادامه دارد...
نظر شما