به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات شبستان ،نویسنده در این اثر به وضعیت خانوادههای روستایی بعد از انقلاب سفید و مهاجرت آنان به تهران و شهرهای دیگر پرداخته است و تضادهای فرهنگی و اجتماعی روستائیان و اهالی شهرها را مورد بررسی و تحلیل قرار داده و همچنین به نحوه ورود آنان به واقعه 15 خرداد سال 1342 اشاره میکند.
از آنجا که تاکنون به بحث شرایط سیاسی و خاطرات افراد در حوادث انقلاب اسلامی پرداخته شده است در کتاب تالار پذیرایی پایتخت، وضعیت افراد جامعه به صورت جزئی نگرانه بررسی شده و همچنین ماجرای جشنهای 2500 ساله شاه مخلوع از دید یک سرباز آن روز روایت شده است که تا حدود سال 1355 را شامل میشود.
ماجراهای داستان این کتاب از 6 بهمن سال 1341 همزمان با طرح انقلاب سفید آغاز و در خلال آن به جریانهای روابط ارباب و رعیتی و انقلاب رعیت علیه ارباب اشاره میشود. مهاجرت روستاییها به شهر و مشکلاتی که از این مهاجرت دامنگیر آنها میشود و مسائلی همچون اعتیاد و خواریپذیری در شهرها از جمله موضوعاتی است که در رمان تالار پذیرایی پایتخت به آنها اشاره شده است.
وقایع این رمان که قبل از 15 خرداد سال 42 شروع شده و وقایع انقلاب را به طور غیر مستقیم مورد توجه قرار داده پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و در سال 53 به پایان میرسد. از منظر نویسنده، کارگران به عنوان یکی از ارکان اساسی جامعه نقش تعیین کنندهای در شکل گیری پایههای انقلاب اسلامی در زمان حکومت طاغوت داشتهاند.
گودینی در یکی از مصاحبههایش گفته است: «من چون ذاتاً کارگرم، در نوشتههایم خواسته و ناخواسته به مسائل و مشکلات کارگری میپردازم. طبعاً چیزی را که مینویسم از تجربیاتی است که آموختهام. به نظرم، ما باید بخشی از پیروزی انقلابمان را ثمره اعتصابات کارگری بدانیم. در واقع، ظلم و ستمهایی که به کارگران میشد زمینه را برای فعالیت بر علیه رژیم برمیانگیخت، بنابراین رمان من را باید رمانی کارگری ـ انقلابی بنامیم.»
ماجراهای داستان از زاویه نگاه شخصیتی به نام غلامعلی روایت میشود که از اهالی روستای به نام «پامیل» است. او روایتگر درد و رنج اهالی این روستای دور افتاده است که در ماجرای انقلاب سفید و اصلاحات ارضی زندگی ثابت و معمولی گذشتهشان دچار تغییر اساسی میشود.
روستاییان توان برقراری ارتباط با شرایط جدید را ندارند بنابراین به سمت دنیای جدید و ناشناختهای روی میآورند که مهارت زندگی و بقا در آن دنیای تازه را ندارند. شهر به عنوان یک پدیده تازه که در جذب تکنولوژی جدید توانمند است، برای روستاییان دنیای غریبی است که ابعاد ناشناخته آن بیش از نشانههای شناخته شده خودنمایی میکند.
روستاییان توان برقراری ارتباط با شرایط جدید را ندارند بنابراین به سمت دنیای جدید و ناشناختهای روی میآورند که مهارت زندگی و بقا در آن دنیای تازه را ندارند
درچنین شرایطی است که مهاجرانی که از روستا به شهر آمدهاند، خود را به انجام کارهای حاشیهای و پیش پا افتاده مثل دستفروشی، گارگری در سطوح پایین مانند ظرفشویی در رستورانها و مشابه آن قانع میکنند و به این وسیله شکل جدیدی از زندگی آنها شروع میشود.
در بخشی از این رمان می خوانیم: «چراغعلی به حالت قهر توی اتاق نمانده بود. گنجشک ها هنوز دعوایشان بود. بی بی با پر چارقد اشک هایش را پاک کرد. تاج ماه و نیم تاج دست از کار کشیده بودند، ایستاده بودند و زل زده بودند توی اتاق. نسیم خنکی می ریخت توی اتاق. آقا مشی به حال خودش نبود. از اتاق زدم بیرون. با استفاده از فرصت رفتم اتاق تاپوخانه. در را پشت سرم بستم. ایستادم سر یخدان و یواشکی درش را برداشتم و از زیر بقچه ها، پیراهن کهنه آبی رنگم را بیرون آوردم و یک اسکناس دوتومانی را که برای روز مبادا توی جیبش پنهان کرده بودم، برداشتم. جلو در را نگاه کردم؛ کسی نبود.
اسکناس را گذاشتم توی جیب شلوارم. در یخدان را آهسته بستم. برگشتم به اتاق. دو قطره اشک توی چشم های بی بی شکسته بود. احساس بیقراری داشت. توی تازه اتاق احساس خفقان داشتم. خواستم برم حیاط؛ جلو در اتاق، آقا مشی دست جلو آورد. نگاهش مهربان شده بود. اشک در چشم هایش می لغزید. نگاهش پر از رضایت بود. صدایش خش دار شده بود: «صبر کن غلامعلی، بگذار بی بی قرآن را بیاورد!»
بی بی باز هم اشک هایش را پاک کرد. برگشتم رو به طاقچه بزرگ که قرآن با جلد مخمل سبزرنگش جلو آیینه بود و عکس آقای بروجردی هم به شیشه آیینه چسبیده بود. بی بی قران را برداشت. زیر لب چیزی گفت و قرآن را بوسید و لحظه ای رو به عکس، دعایی خواند و با کف دست روی عکس کشید و به صورتش مالید و صلوات گفت.
ادامه این رمان در کتابی دیگر با عنوان «زنی با کفشهای مردانه» به وقایع سال 1357 و ماجرای شرکتهای چند ملیتی و داستان فعالیت گروهکها برای تحریک کارگران علیه انقلاب اسلامی میپردازد
پایان داستان هم به شکل نمادین به انتظار شخصیتهای داستانی برای آزادی آسید شجاعالدین از حبس ختم شده که با آزادی و آمدن او، افراد کسب تکلیف کنند که آیا به روند زندگی جدیدی که برای آنها رقم خورده ادامه دهند یا راه تازهای را در پیش بگیرند: «به نظرم دیگر هیچ راه برگشتی نداشتیم. باید در همین وضعیت طاقت میآوردیم و میسوختی و میساختیم و توی پایتخت مملکت با روزگار میساختیم. به گمانم تنها راه پیش روی انتظار بود. میبایستی منتظر میماندیم تا آسید شجاع الدین، از محبس آزاد بشود. مانند گذشته دوباره به جلسه هیئت جانبازان حسین ابن علی بیاید. حدیث بگوید. مسئله بگوید. از سید راهنمایی بخواهیم و کسب تکلیف کنیم برای رفتن یا ماندن در پایتخت مملکت.»
محمد علی گودینی متولد خرداد ۱۳۳۵ شهرستان کنگاور نویسنده و منتقد و روزنامه نگار ایرانی است. از این نویسنده و منتقد ادبیات داستانی، تا بحال آثاری در زمینه های ادبیات کارگری، دفاع مقدس، انقلاب، اجتماعی و زندگینامۀ داستانی به چاپ رسیده است و جوایز ارزنده ای نیز کسب کرده است. گودینی تاکنون فیلمنامه هایی را هم با نام های زیل در خانۀ سینما به ثبت رسانده است. سرحد عشق؛ بطور مستقل ـ چشم شیشه ای ( مشترک) ـ بلند پرواز ( مشترک) ـ حوض عشق ( مشترک) .
رمان ها و مجموعه داستان هایی که از این نویسنده تا کنون به چاپ رسیده به این شرح می باشد:
یک مشت خاک ۱۳۷۱، سورۀ مهرـ لبخند تلخ۱۳۸۱، قاضی. کاندیدای جشنواره های یلدا ( اولین دوره) و قلم زرین ـ دستی بر آسمان ۱۳۸۳، هزاره ققنوس. کاندیدای قلم زرین ـ نورد ۱۳۸۴، سوره مهر، چاپ دوم ـ سیلاب ۱۳۸۴، سوره مهر، چاپ دوم ـ در سکوت سرد ۱۳۸۵، هزاره ققنوس ـ یکشنبه های اول ۱۳۸۶، علم ـ اشکهای سبز ۱۳۸۶، علم ـ روز سی و چهارم ۱۳۸۶، هزاره ققنوس. رتبه اول جشنواره بین المللی سلام بر نصرالله ـ گیس دراز و ریش دراز ۱۳۸۶، تکا، چاپ سوم ـ تالار پذیرایی پایتخت ،۱۳۸۷، سوره مهر، چاپ پنجم. تقدیری اولین دورۀ جایزه داستان انقلاب، برگزیدۀ سومین دورۀ جایزه جلال و بیست و هشتمین کتاب سال ۱۳۸۸٫ برگزیدۀ دهمین جایزه کتاب فصل. تقدیری جشنوارۀ شهید حبیب غنی پور ـ آتش سرد ۱۳۸۸، نشر روزگار. تقدیری سیزدهمین کتاب سال دفاع مقدس،۱۳۸۹ ـ کنار جاده خاکی ۱۳۸۸، نشر عروج ـ آسمان پر ستاره ۱۳۸۹ ، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ چاپ دوم ـ سرباز وطن ۱۳۹۰، نشر آجا ـ ترکش های دوقلو ۱۳۹۰، هزاره ققنوس ـ ننه مروارید ۱۳۹۱ ، هزاره ققنوس. سایه اژدها، عصر داستان.
پایان پیام/
نظر شما