کشف الاسرارقدیمیترین تفسیر عرفانی قرآن کریم

خبرگزاری شبستان: کتاب کشف الاسرار و عدة الابرار کتابی در تفسیر قرآن و عظیم ترین و قدیمی ترین تفسیر عرفانی فارسی، نوشته ابوالفضل رشید الدین میبدی در دهه ۵۲۰ قمری است.

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات شبستان، کشف الاسراروعدة الابرار کتابی در تفسیر قرآن و عظیم ترین و قدیمی ترین تفسیر عرفانی فارسی، نوشته ابوالفضل رشید الدین میبدی در دهه ۵۲۰ قمری است.این کتاب بر اساس تفسیر الهروی خواجه عبدالله انصاری (که هم اکنون در دست نیست) و در ده جلد نوشته شده‌است.

 

در گذشته نویسنده این تفسیر که به عنوان اولین و مهمترین تفسیر عرفانی از قرآن شهرت دارد به درستی مشخص نبود. برخی آن را نوشته خواجه عبدالله انصاری و برخی دیگر از جمله محمد معین نیز آن را به سعدالدین تفتازانی نسبت می‌دادند. در نتیجه تحقیقات علی‌اصغر حکمت نویسنده این کتاب مشخص و در سال ۱۳۳۷ توسط دانشگاه تهران به چاپ رسید.

 

رشیدالدین میبدی در این کتاب ابتدا بخشی از آیات را بدون توضیح به فارسی ترجمه کرده، سپس عقاید مفسرین و تحقیقات اهل فن را دربارهٔ تفسیر همان قسمت شرح می‌دهد و در بخش سوم به بیان نکات عرفانی خصوصاً به نقل از مدارد خود خواجه عبدالله انصاری می‌پردازد.

این کتاب توسط علی‌اصغر حکمت در ده جلد ترجمه و منتشر گردیده‌است. وی درباره این کتاب می‌گوید« نخستین بار که راقم سطور به وجود این تألیف شریف و تفسیر لطیف آگاه شد در سال ۱۳۲۵ شمسی بود در آن موقع که در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران برای زمره‌ای از دانشجویان دانشپژوه خلاصه‌ای از تاریخ علم تفسیر قرآن بیان می‌نمود به مجموعه‌ای مراجعه نمود که پروفسور استوری راجع به آثار ادبی زبان فارسی نگاشته‌است.... و این کتاب را به غلط به سعد الین تفتازانی نسبت داده‌است. و به وجود کاملی از آن را در کتابخانه ینی جامع استانبول تصریح می‌نماید.... دو نسخه از همان تقسیر متعلق به آقای خلیل الله خان خلیلی در کابل بود... و نیز در کتابخانه آستان قدس رضوی نیز به دو نسخه از این کتاب برخورد نمودم.... با کمال تأسف اصل تفسیر خواجه انصاری در دست نیست.... از مطالعه و تصفح در این نسخ معلوم شد که کتاب مذکور خزانه ایست آگنده به لئالی و جواهر، مشتمل بر تفسیر قرآن شریف به سبک مفسرین عامّه.... کتابی است بی نظیر و بدیل و گنجی است بی شبیه و مثیل که در بحث از کلمات رب جلیل برای عباد ذلیل به پارسی گرد کرده و به روزگاران، به یادگار گذاشته‌است.... پس به عنایات وزارت معارف دولت جمهوری ترکیه در استانبول از نسخه موجود در ترکیه عکسبرداری شد... و به یاری رحیم الله خان سفیر افغانستان در تهران از نسخه‌ای در میر گازر گاه هرات نیز عکسبرداری شد... و شورای دانشگاه تهران در تاریخ آذر ۱۳۲۹ طبع کشف الاسرار و عدة الابرار را تصویب نمود... کتاب قطع نظر از جنبه دینی از لحاظ ادبی و همچنین در مباحث عرفانی و تصوّف یکی از نوادر زبان فارسی است که مانند گنجی ثمین هزاران فایده علمی و ادبی و لغوی و تاریخی را به پارسی زبانان تقدیم می‌دارد و صدها لغات و اصطلاحات رائج در قرن پنجم و ششم هجری که دوره اوج ادبیات فارسی بوده‌است، در این گنجینه وجود دارد و طالبان ادب و لغت و صرف و نحو از آن بهره مند توانند شد.»

نمونه ای از متن کشف الاسرار در تفسیر سوره نباء آمده است

قوله تعالى: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

نام خداوندى كه نام او دل افروزست و مهر او عالم سوز. نام او آرايش مجلس است و مدح او سرمايه مفلس. زينت زبانها ثناى او، قيمت دلها بهواى او، راحت روحها بلقاى او، سرور سرّها برضاى او. دلايل توحيد آيات او، معالم تفريد رايات او، شواهد شريعت اشارات او، معاهد حقيقت بشارات او، قديم نامخلوق ذات و صفات او. توانايى يگانه بى مگر، دانايى يگانه بى اگر. توانايى كه همه كار تواند، دانايى كه همه چيز داند. در شناخت حاصل و دريافت حاضر، بسلطان عظمت دور، و ببرهان فضل نزديك، ببيان برّ پيدا و از دريافت گمان نهان.

پير طريقت گفت: «الهى من بقدر تو نادانم و سزاى ترا ناتوانم، در بيچارگى خود سرگردانم، و روز بروز در  زيانم چون منى چون بود؟ چنانم! و از نگرستن در تاريكى بفغانم، كه خود بر هيچ چيز هست ماندنم ندانم! چشم بروزى دارم كه تو مانى و من نمانم. چون من كيست؟ گر آن روز ببينم ور ببينم بجان فدا آنم .

قوله: عَمَّ يَتَساءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ اى- عن الخبر «الْعَظِيمِ» اين خبر عظيم كار و نبوّت مصطفى است (ص) و بعثت و رسالت او، و پرسيدن ايشان از يكديگر از روى‏تعظيم بود. جماعت قريش فراهم ميرسيدند و با يكديگر ميگفتند: اىّ شي‏ء امر محمد؟ اين كار محمد چه چيز است بدين عظيمى و بدين پايندگى؟ روز بروز كار او بالاتر و آواى او بلندتر، و دولت او از جبال راسيات قوى تر و محكم تر. سرا پرده ملّت ما برانداخت، و گردن دين خويش بر افراخت. سر افرازان عرب او را مسخّر ميشوند، و گردنكشان قبائل سر بر خط وى مى‏نهند. ربّ العالمين گفت: الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ خلق در كار او مختلف شدند. يكى را سعادت ازلى در رسيد و عنايت الهى او را در پذيرفت، تا بدعوت وى عزيز گشت و بتصديق رسالت وى سعيد ابد شد.

يكى در وهده خذلان بمانده شقاوت ازلى دامن وى گرفته باشخاص بيزارى سپرده تا سر در چنبر دعوت او نياورد و رسالت وى قبول نكرد، شقىّ هر دو سراى گشت. حكم الهى اينست و خواست الهى چنين. حكم كرد بر آن كس كه خواست، بآن چيز كه خواست، حكمى بى ميل و قضايى بى جور. قومى را در ديوان سعدا نام ثبت كرد و ايشان را بعنايت ازلى قبول كرد، و علل در ميان نه و قومى را در جريده اشقيا نام ثبت كرد و زنّار ردّ بر ميان بست و زهره دم زدن نه. «ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ وَ ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ». روزى عبد الملك مروان عزه را كه معشوقه كثير بود پيش خويش خواند، گفت: نقاب بگشاى تا بنگرم كه كثير در تو چه ديد كه بر تو شيفته گشت؟- عزه گفت: اى عبد الملك مؤمنان در تو چه ديدند كه ترا امير كردند؟ سقيا لايّام كنّا في كتم العدم و هو ينادى بلطف القدم بلا سابقة قدم «أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ».

يك قول از اقوال مفسّران آنست كه: نبأ عظيم خبر قيامت است و خاست رستاخيز  كه قوم در آن مختلف بودند، بعضى در گمان و شكّ و بعضى بر انكار و جحد، و ربّ العالمين ايشان را بر آن انكار و جحد تهديد كرده و وعيد داده كه:

كَلَّا سَيَعْلَمُونَ ثُمَّ كَلَّا سَيَعْلَمُونَ آرى بدانند و آگاه شوند  از آن روز عظيم، چون سرانجام كار خويش بينند و بجزاى كردار خويش رسند . از عظمت آن روز است كه بيست و چهار ساعت شبانروز دنيا را بر مثال بيست و چهار خزانه حشر كنند و درعرصات قيامت حاضر گردانند، يكان يكان خزانه مى‏گشايند و بر بنده عرض ميدهند، از آن خزانه‏اى بگشايند پر بها و جمال، پر نور و ضيا، و آن آن ساعت است كه بنده در خيرات و حسنات و طاعات بود. بنده چون حسن و نور و بهاء آن بيند، چندان شادى و طرب و اهتزاز برو غالب شود كه اگر آن را بر جمله دوزخيان قسمت كنند، در دهشت از شادى الم و درد آتش فراموش كنند. خزانه‏اى ديگر بگشايند، تاريك و مظلم پرنتن «نتن: بوى بد.» و پر وحشت. و آن آن ساعت است كه بنده در معصيت بود و حقّ آزرده ظلمت، و وحشت آن كردار در آيد چندان فزع و هول و رنج و غم او را فرو گيرد كه اگر بكلّ اهل بهشت قسمت كنند، نعيم بهشت بديشان منغّص شود.

خزانه‏اى ديگر بگشايند خالى، كه درو نه طاعت بود كه سبب شادى است و نه معصيت كه موجب اندوهست و آن ساعتى كه بنده درو خفته باشد، يا غافل يا بمباحات دنيا مشغول شده بنده بدان حسرت خورد و غبن عظيم بدو راه يابد. همچنين خزائن يك يك مى‏گشايند و برو عرضه ميكنند، از آن ساعت كه درو طاعت كرده شاد ميگردد و از آن ساعت كه درو معصيت كرده رنجور مى‏شود و بر ساعتى كه مهمل گذاشته حسرت و غبن ميخورد.

هان اى مسكين، غافل مباش كه از تو غافل نيستند، و مى‏دان كه حقّ تعالى مشاهد سرّ و رقيب دل تو است مى‏بيند و ميداند در هر حال كه باشى. بارى چنان باش كه شايسته جلال نظر او باشى. مصطفى (ص) گفته:

 «اعبد اللَّه كانّك تراه فان لم تكن تراه فانّه يراك».

پایان پیام/

کد خبر 401437

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha