خبرگزاری شبستان: "اگر می خواهید بدانید کسی حقیقتا به آن شادی عمیق و درونی رسیده است نشانه اش این است که ببینی نرم خو است یا نه. شادی آدمی را نرم می کند. علی (ع) می فرمایند: "لا یستعان علی السرور الا باللین / اگر می خواهی به شادی برسی جز از طریق نرم خویی نمی توانی به آن شادی برسی." کسی که نرم خو است شاد است، اما موضوع اینجاست که زمانه ما از آن روح لیّن فاصله گرفته و رنگ وجنس شوخی هایش، به این سرچشمه نمی رسد."
بخش اول گفتگوی سرویس قران و معارف خبرگزاری شبستان با آیت الله دکتر روح الله قرهی، رئیس حوزه علمیه امام مهدی (عج) و کارشناس دینی به بررسی ابعاد جوهر شادی اصیل و مبانی این شادی در سیره و رفتار معصومین (ع) می پردازد.
- جناب قرهی! اگر موافقید از این زاویه آغاز کنیم که نیاز ما به شادی از چه دریچه ای قابل تبیین است؟ این نیاز چگونه نیازی است؟
بشر ذاتا نیاز به شادی هایی دارد که پروردگار عالم، ظهور آن را در تبسم یا خنده پدیدار کرده است، لذا می بینیم که در روایات شریفه بحث شادی و فرح وجود دارد. تعابیر در این باره فراوان است. وجود مقدس امیرالمومنین علی ابن ابی طالب (ع) می فرماید: اوقات السرور خلسه / اوقات شادی شما غنیمت است. می بینید ه این تعبیر تا چه اندازه لطیف و زیباست. مولی الموالی علی در جایی دیگر می فرمایند: السرور یبسط النفس و یثیر النشاط / شادی، انبساط روح می آورد و نشاط انگیز است. از آن سو می فرماید: الغم یقبض النفس و یطوی الانبساط / غم گرفتگی روحی می اورد و انبساط را در هم می پیچد.
نکته اینجاست که اسلام کاملا با فطرت آدمی سازگار است و طبیعتا از موضوع مهمی به نام شادی و نشاط به سادگی عبور نکرده ونادیده نگرفته است، چون اگر آن حالت درونی شادی در انسان نبود چیزی به نام خنده در انسان معنا و مفهوم نداشت پس اصلا طرح این سوال که آیا خنده وجود دارد یا نه، بی معناست چون شادی غنیمتی برای انسان است.
- گرفتاری درست از همین جا آغاز می شود که به ماهیت و جوهر شادی می خواهیم برسیم و دقیقا معلوم کنیم شادی چیست؟ شادی در چه چیزی است؟ حس بنده این است که شادی هم از آن مقوله هایی است که مثل موضوعات دیگر مشمول قاعده اصل و بدل می شود. این که در کنار هر اصلی، بدلی هم وجود دارد.
- خب این موضوع مهمی است و طبیعتا اگر ما نتوانیم آن ماهیت حقیقی را پیدا کنیم نه تنها به آن شادی نخواهیم رسید بلکه درست در نقطه مقابل قرار خواهیم گرفت. مثلا ما بیاییم کسی را به سخره بگیریم و دقایقی هم بخندیم یا به تعبیر عامه کسی را فیلم کنیم آیا حقیقتا به آن شادی خواهیم رسید؟ امام صادق (ع) می فرمایند: لا یطمئن المستهزء بالناس فی شق المودت / کسی که مردم را به سخره همی گیرد نباید به دوستی خالصانه آن ها طمع داشته باشد و چشم امید دوخته باشد. این جا وجود مقدس امام صادق(ع) به موضوع کلیدی و مهمی اشاره می کند. برخلاف شادی حقیقی که می تواند آدم ها را در یک جمع دور هم گردآورد و همگرایی و اتفاق حاصل کند شادی کاذب، آرام آرام تفرقه و ملال ایجاد می کند و نهایتا جمع ها را از هم می پاشد.
- از دیدگاه جنابعالی، اسلام و تشیع به اندوه گرایش دارد یا به شادی؟ می دانم که این سوال موشکافانه تر باید مطرح شود اما منظورم این است که مثلا آن آخرت گرایی که در اسلام وجود دارد اجازه می دهد که آدم ها درگیر شوخی و مزاح شوند؟
- این که مسلمان شاد باشد و اهل سرور، هیچ منافاتی با بندگی وتسلیم در برابر امر حق ندارد، حتی مزاح هم هیچ منعی ندارد. وجود مقدس پیغمبر (ص) می فرماید: "المومن دعب لعب و المنافق قطب غضب / مومن شوخ و شنگ است و منافق اخمو و عصبانی است."
اسلام با اخمو بودن و عصبانی شدن و گره در ابرو کاشتن هیچ سازگاری ندارد برعکس شوخ بودن را ترجیح می دهد. روایتی از پیامبر وجود دارد که رسول گرامی می فرمایند: "انی امزح و لا اقول الا حقا / من مزاح می کنم اما جز حق را نمی گویم" یعنی من اهل مزاح ام اما در مزاح هم مراقبم که حق را زیر پا نگذارم.
امام باقر (ع) می فرمایند: ان الله عزوجل یحب المداعبه فی الجماعه بلا رفث / پروردگار عالم کسی را که در میان جمع، شوخی و بزله گویی می کند دوست دارد. اما توجه کنید که امام در پایان فرمایش شان یک شرط را مطرح می کنند، خداوند بزله گو و شوخ را دوست دارد به شرط این که ناسزاگو نباشد.
ابی غره از امام صادق (ع) نقل می کنند که امام فرمودند: مومناهل "دعابه" است. از امام می پرسند دعابه چیست؟ قال المزاح / امام می فرماید مزاح. یعنی که مومن، ابروانش را گره نمی زند و قبضی در چهره اش نمی بینید.
- شما به این مطلب اشاره کردید که ریشه و بنیان شادی کاذب، ناپایدار است و غم افزاست. این که شادی ناپایدار از سخره گرفتن دیگری سرچشمه می گیرد. از آن طرف ما شادی حقیقی و سرور صادق را در وجود مومن می بینیم. منشأ این شادی و سرور کجاست؟
- پرسش خوبی است. کوتاه ترین پاسخ به این سوال این است که سرور حقیقی از عقل می آید. امام علی (ع) می فرماید: اصل العقل قدره و ثمرها سرور / ریشه خرد توانمندی است. این یعنی چه؟ یعنی انسان عاقل، قدرت حقیقی دارد. قدرت تمییز و استنباط در انسان عاقل است لذا اصل عقل، قدرت است. ریشه خرد، توانمندی است. وقتی شما توانمند شدی معلوم ایت که عاقلی. حالا ثمره و میوه این عقل چیست؟ امام در پاسخ به این سوال می فرمایند: و ثمرها سرور / میوه عقل شادمانی است.
- یعنی کسی که آن عقل الهی و برتر را در درون خود روشن می کند حتما به شادمانی هم می رسد؟
- بله، اما توجه کنید که شادی و سرور عاقل، با شادی و سرور جاهل فرق می کند. عاقل، شادی های باجا دارد. من می خواهم بگویم نفس صحبت کردن ما درباره شادی و بررسی جوانب آن و شروطی که در اسلام و سخنان بزرگان ما مطرح شده نشان دهنده است که بزرگان ما نسبت به این موضوع، غیرت و حساسیت داشته اند بنابراین شادی موضوع مهمی در اسلام است. کسی با شادی جوانان مخالف نیست. کسی مخالف این نیست که جوانان در سرور و شادمانی باشند. هیچ احدی حق ندارد شادی جوانان را تخریب کند اما همین سخنان که ظاهر موجه و زیبایی هم دارد ممکن است علیه شادی جوانان به کار برود و عملا ما در نقطه مقابل شادی قرار بگیریم. یعنی به بهانه شادی، فرهنگ اجانب بر سرزمین و روحیات جوانان ما حاکم شود و آن ها را از درون دچار رخوت و آسیب و ویرانی کند.
تاریخ در بسیاری از مواقع، عبرت های عجیبی را پیش روی ما می گذارد. یکی از مهم ترین دلایل شکست مسلمانان در آندلس همین بود که گروهی از مسلمانان،آرام آرام به شادمانی های بیجا روی آورند و به تدریج قدرت خود را از دست دادند. یعنی آن عشرت طلبی ها زمینه غفلت و ضعف را فراهم کرد.
- من اگر از اظهارات شما درست استنباط کرده باشم در واقع می خواهید بگویید آنجا که عقل به دایره شادمانی و سرور اشراف دارد در واقع ما با یک سرور مبارک و حقیقی روبرو هستیم اما به میزانی که عقل از این شادی ها دور می افتد سرور هم به سمت شادی تاریک حرکت می کند.
- همین طور است. همه این ظرافت ها و حساسیت ها به خاطر این است که آن آزادی درون انسان سلب نشود. آدمی وقتی با چراغ عقل پیش می رود طعم آزادی را می چشد اما وقتی این چراغ خاموش شود هر حرکتی که انسان انجام می دهد رو به تاریکی است حتی اگر به اسم شادمانی و نشاط باشد. امروز کسی تردید ندارد که شادی باید در جامعه باشد اما نه آن شادی که عقل را تحت الشعاع قرار دهد نه آن شادی که برخلاف "و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه" باشد و نیروی ما را از همگرایی به واگرایی و تضعیف بکشاند و دیگران را بر ما مسلط کند.
- مصداق و مثالی از تظاهر بیرونی شادی حقیقی را مثال می زنید؟
- غمخوار دیگران بودن برخلاف اسم و ظاهر این کلمه، شادی آفرین و نشاط گستر است. کسی نمی تواند بدون توجه به دیگران و با خودخواهی محض به آن شادی های عمیق درونی دست پیدا کند. این درک و دریافت را همه ما به نوعی تجربه کرده ایم که وقتی کسی را شاد می کنیم کم تر از او در درون مان حس شادی نداریم. لذا امام صادق (ع) می فرمایند: به خدا سوگند وقتی حاجت مومن برآورده می شود رسول خدا از برآورده شدن آن حاجت شادتر می شود. امام در این حدیث به واقع می خواهد ما را دعوت به این شیوه اصیل شادی کند که وقتی شما گرهی از کار یک مسلمان باز می کنید فقط او را شاد نمی کنید انگار که جهانی را شاد کرده اید و در رأس آن خداوند و رسول خداست.
- مهم ترین لغزشگاه های شادی کجاست؟ یعنی آنجا که باید نگران باشیم این شادی از دایره عقل خارج می شود و به سمت نشاط کاذب سوق می یابد؟
- شما می دانید که عقل همواره در مدار اعتدال می چرخد و از افراط و تفریط می پرهیزد، بنابراین یکی از مهم ترین لغزشگاه ها مبتلا شدن به اسراف است. پیامبر بزرگوار ما می فرمایند:" الاسراف مذموم فی کل شی / اسراف زیاده روی در هر کاری ناپسند و غیر قابل دفاع است". ما یک وقتی در معرض اتفاق خنده دار قرار می گیریم و می خندیم چه اشکالی دارد؟ اما یک وقتی هم می خواهیم آن موقعیت را با آزار دیگری و لطمه روحی رساندن به یک فرد یا گروه یا قوم ایجاد کنیم، اینجا ما از آن اعتدال خارج ده ایم. حاضریم به خاطر این که لحظه ای به آن شادی برسیم دیگری را قربانی کنیم.
- مطمئنا یکی از عیارهای مهم شادی و مزاح سالم، رفتار و سیره معصومین و بزرگان دینی ماست که می تواند آن مختصات شادی و شوخی اصیل را برای ما متذکر شود. حضور ذهنی در این باره دارید که به چند نمونه اشاره بفرمایید؟
- در "تنبیه الخواطر" آمده است: پیرزنی نزد پیامبر آمدند. حضرت به پیرزن فرمودند "لا تدخل الجنه عجوز / پیر را به بهشت راه نمی دهند." وقتی آن پیرزن، سخن پیامبر را شنید اندوهگین شد و گریست. حضرت فرمودند ولی تو آن روز دیگر پیر نخواهی بود.
* یعنی شاید برای لحظاتی پیامبر، آن پیرزن را اندوهگین کرده اما برای روزها و ماه ها و سال ها مایه شادمانی او بوده است. در صورتی که ما برعکس رفتار می کنیم. برای لحظه ای خود یا دیگران را شاد می کنیم اما ساعت ها، روزها و ماه ها ممکن است درگیر غم همان شادی شوند و شویم.
-این همان مراقبت هایی است که بزرگان ما متوجهش بودند. یعنی آن میوه و محصول نهایی مد نظر بود. من مثال دیگری هم در این باره می زنم. روزی پیامبر و امیرالمومنین رطب می خوردند. فرض کنید 15 – 10 رطب را میان خود تقسیم کرده بودند و می خوردند. پیامبر، هسته های خرما را که بیرون می آوردند جلوی امیرالمومنین می گذاشتند. یک وقتی پیامبر رو کردند به صحابه و فرمودند: نگاه کنید و ببینیدعلی چقدر خرما خورده است. چقدر شکمو است. خب این مزاح، ملایم و لطیفی بود و امیرالمومنین هم با همان ادبیات در همان افق، پاسخ پیامبر را دادند که یا رسول الله! شکمو کسی است که خرما را با هسته اش خورده است.
بزرگان ما البته متوجه افت های این موضوع هم بوده اند. امیرالمومنین علی (ع) جایی می فرمایند: رب هزل قد عاد جدا / خداوند دوست دارد بنده ای که در جمع شوخی کند به شرط این که ناسزا نگوید. چه بسا شوخی هایی که جهل آور باشد و آدمی را درگیر چرندگویی کند.
- یک پرسش هم در این باره می توان طرح کرد. اگر بخواهیم نشانه ای یا علامتی برای شاد بودن حقیقی کسی بیان کنیم آن نشانه و علامت چیست؟
- اگر می خواهید بدانید کسی حقیقتا به آن شادی عمیق و درونی رسیده است نشانه اش این است که ببینی نرم خو است یا نه. شادی آدمی را نرم می کند. علی (ع) می فرمایند: "لا یستعان علی السرور الا باللین / اگر می خواهی به شادی برسی جز از طریق نرم خویی نمی توانی به آن شادی برسی." کسی که نرم خو است شاد است.
می خواهم بگویم که عصر ما ذائقه شادی اش به بیراهه رفته است. می بینید کلیپ درست می کنند و می نشینند ساعت ها یا دقایقی به آن کلیپ می خندند؟ حالا محتوای آن کلیپ چیست؟ فرض کنید اتفاقات کلیپ در یک خوابگاه دانشجویی می افتد. جوانی خوابیده و دوستانش با هم هماهنگ می شوند و در حالی که او خوابیده، سطل آب را بر سرش خالی می کنند. واقعا آیا این شوخی است؟ اگر آسیبی به آن فرد برسد چه کسی جوابگو خواهد بود؟ اگر آن آدم برنجد چطور می توان جبرانش کرد؟ در حالی که آن لحظه و بعد از پخش کلیپ ممکن است ده ها و صدها آدم به آن اتفاق بخندند. خب این اتفاق بیش از همه این پرسش را به ذهن متبادر می کند که ذائقه ما در باب شادی تحریف شده است و از آن عیارهای اصیل فرهنگ بومی خودمان فاصله گرفته ایم.
پایان پیام /
نظر شما