خبرگزاری شبستان: "امام صادق (ع) جایگاه خاصی در مباحث علمی و توفیقی متفاوت در گسترش دانش دینی و حتی علوم مختلف پیدا کرد. به گونهای که همگان از آن حضرت (ع) به عنوان عالمترین افراد زمان خود نام برده و دانش او را ستوده بودند." این جملات گوشه ای از سخنان حجتالاسلام مصطفی صادقی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی است که با شبستان در میان گذاشته است؛ گفتگوی ما را با مدیر گروه تشیع پژوهشکده تاریخ و سیره اهل بیت(ع) می خوانید:
علم و دانش در مکتب امام صادق (ع) از چه جایگاهی برخوردار بود؟ لطفا در خصوص شخصیت علمی حضرت (ع) مختصری توضیح بفرمایید.
هر چند به لحاظ کلامی و به اعتقاد شیعیان، تفاوتی در علم ائمه (ع) نیست اما به دلیل فرصتی که برای امام صادق(ع) فراهم شد، آن حضرت (ع) جایگاه خاصی در مباحث علمی و توفیقی متفاوت در گسترش دانش دینی و حتی علوم مختلف پیدا کرد. به گونهای که همگان از آن حضرت (ع) به عنوان عالمترین افراد زمان خود نام برده و دانش او را ستوده بودند. از جاحظ چنین نقل شده که جعفر بن محمد(ع) دنیا را از علم و فقه (دانایی و فهم) خود مسحون کرده است. همین که بیشترین اخبار و روایات فقهی و علمی شیعه از آن حضرت (ع) نقل شده، دلیل بر جایگاه ویژه آن بزرگوار است.
چه جریان های منحرف فکری در زمان ایشان وجود داشت و نوع گفتمان و برخورد حضرت (ع) با آنها به چه صورت بود؟
زمان امام صادق(ع)، دوران رواج جریانهای فکری گوناگون بود. بخشی از این جریانها مربوط به اهل سنت و برخی از شیعیان بودند. بر خلاف باور عمومی، در آن زمان شیعه و اهل سنت از نظر فکری برابر هم نبودند و اختلاف فکری و سیاسی مسلمانان به ایجاد گروههای متعددی منجر شده بود. بدین معنا که فرقههای منشعب شده از تفکر اسلامی، منحصر به شیعه و سنی نبود بلکه هنوز این دو عنوان عینیت خارجی نداشت و فرقهها و گروههای متعددی در صحنه حضور داشتند که امروزه از بین رفتهاند یا اگر هستند غالباً زیر مجموعه اهلسنتاند. برخی اندیشهها حتی در زمره مسلمانان نمیگنجیدند مانند زنادقه که امام (ع) یا شاگردان او با آنها گفتگو میکردند. در میان مسلمانان (البته در مرزبندی غیر شیعی) مرجئه از مهمترین گروههای فکری بودند. از جمله جریان های موجود شیعی که در آن زمان نضج گرفته بود تفکر غالی کیسانی و پس از آن فرقه زیدیه بود. البته زیدیه هنوز فرقهای با نام و نشان نبود ولی بسیاری از شیعیان بخصوص نسل امام حسن مجتبی(ع) معتقد بودند که امام آن است که برابر ظلم قیام کند و حتی به امام تعریض میزدند و به آن حضرت (ع) ایراد میگرفتند که چرا سکوت کرده است. آنها می گفتند امامی که در خانه بنشیند امام نیست.
اما امام صادق(ع) برای آنها تبیین میکرد که با فقر فرهنگی و ضعف معنوی و معرفتی مردم، وظیفه فعلی امام تحول معنوی و فرهنگی است به ویژه که قیامهای زیدیان جز موارد محدود و معدود به نتیجه نمیرسید و امام (ع) بلکه ائمه (ع) پس از شهادت امام حسین(ع) سیاست خود را به سمت بیان معارف دین و تبیین آن به جای حرکت سیاسی و نظامی سوق دادند.
از اینها مهمتر غالیان بودند که آبروی شیعه را با چسباندن عنوان شیعی به خود میبردند و مشکلات زیادی برای شیعه حقیقی و ائمه معصومین (ع) فراهم کردند. سختترین برخوردهای امام صادق(ع) با این فرقه منحرف بود و به مردم توصیه میفرمودند جوانان خود را از این افکار خوش خط و خال دور نگه دارند. غالیان که هنوز هم طرز فکر آنان در میان ما رسوخ دارد و متأسفانه از بین نرفته است ائمه (ع) را بیش از آنچه بودند تصور میکردند و به جای الگو گرفتن از آن بزرگواران سعی داشتند از نام آن حضرات (ع) سودجویی کنند.
امروز چگونه می توان از نوع گفتمان حضرت با جریان های فکری مخالف الگو گرفت و به نظر شما آیا این نوع برخورد و گفتمان در خصوص مواجهه با گروه های منحرف و تروریستی داعش هم می تواند به کار آید؟
تردیدی نیست که همان سیره و شیوه امام (ع) در برخورد صحیح و اخلاقی و علمی با مخالفان، چارهساز این زمان و همه زمانها خواهد بود. امام صادق(ع) بیش و پیش از آنکه با مخالفان ظاهراً درگیر شود، با آنها گفتگو میکرد و مهمتر آنکه سعی داشت با برخورد عملی و رفتار اسلامی آنها را تعلیم دهد چنانکه خود فرموده است: مردم را با رفتارتان به دین بخوانید (کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم).
اما در خصوص گروههای تکفیری اگر شیعه به درستی تقیه را انجام میداد این مخالفان جاهل نیز برای اعمال جاهلانه و احمقانه تشجیع نمیشدند. تقیه یعنی مدارا با مخالف و احترام به مقدسات آنها و سازگاری با آنان نه گفتگو از آنچه به لحاظ دینی خطاست و به لحاظ علمی نیز دلیل محکم و گاه غیرمحکمی هم بر آن وجود ندارد.
در زمان حیات آن حضرت (ع) کرسی های آزاداندیشی هم ظاهرا در جلسات ایشان تشکیل می شد؛ در خصوص نحوه چگونگی برپایی این کرسی ها و نوع ورود امام به بحث و ارائه نظر و رای توضیح بفرمایید.
کرسیهای آزاداندیشی در زمان آن حضرت (ع) را باید جلسات مناظره و گفتگوی متعدد با مخالفان دانست. هم خود ایشان و هم شاگردانشان در این گفتگوها شرکت داشتند. گفتگوی امام (ع) با ابوحنیفه که افکار متفاوتی داشت نمونهای از اینهاست. ابوحنیفه از عالمانی است که از امام (ع) پیروی عقیدتی ندارد اما در کوفه با یاران آن حضرت (ع) و شیعیان ارتباط دارد و سؤالاتی برای او پیش آمده که در گفتگو با امام (ع) مطرح میشود. این جلسه با حضور منصور خلیفه عباسی برگزار شد و پس از بیان مسائل، ابوحنیفه اذعان کرد که علم امام (ع) را به مسائل و دیدگاههای مختلف تحسین کرد. مجلس هشام بن حکم یکی از شاگردان و یاران متکلم امام (ع) با مخالفان امامت نیز مشهور است و این جلسات در فضایی علمی و آرام از کینه و دشمنی ظاهری برگزار میشد و تا امروز فراروی عالمان و محققان است و پاسخها و تبیین معارف توسط آنها محل مراجعه است.
پایان پیام/
نظر شما