شهدا در معیت امام(ره)/حاج یونس حق بزرگی بر استان کرمان دارد

خبرگزاری شبستان: ظاهراً دیدار تنها با خانواده سردار شهید حاج یونس زنگی آبادی بود؛ اما این دیدار با حاشیه های جالبی همراه شد که توفیق گفتن و نوشتن از سه شهید را رقم زد.

خبرگزاری شبستان-استان کرمان؛ نام و خاطرات "حاج یونس" را زیاد شنیده بودم، از کراماتش بعد از شهادت هم روایات زیادی برایم نقل شده بود، اما هیچگاه خانواده اش را از نزدیک ندیده بودم و مزار ایشان را نیز زیارت نکرده بودم.


دیدارهای سلسله وار کانون فرهنگی هنری باقرالعلوم(علیه السلام)شهرک افضلی پور کرمان که قرار بود این بار راهی زنگی آباد در 17 کیلومتری شمال کرمان و دیدار با خانواده معظم حاج یونس باشد؛ توفیقی بود که نصیبم شد و مرا برای رفتن با اعضای کانون به آنجا ترغیب کرد.


پس از تجمع همه کسانی که قرار بود به این میهمانی کوتاه اما سراسر معنوی بروند، از مقابل حسینیه شهرک افضلی پور کرمان، اتوبوس به سمت زنگی آباد حرکت کرد و بر خلاف تصورم که زنگی آباد را خیلی دورتر می دانستم، خیلی زود به منطقه رسیده و وارد کوچه ای که منزل حاج یونس در آن قرار داشت، وارد شدیم.

 


به محض ورود به منزل شهید؛ درخت انجیر پرثمری که دانه های درشت آن چشم ها را خیره می کرد توجه ما را جلب کرد و خب قبلاً تذکر گرفته بودیم که نباید به درخت نزدیک شویم.


همسر حاج یونس به گرمی از همه استقبال کرد، خانم مهربان دیگری که در اتاق کناری ایستاده بود نیز به گرمی با همه احوالپرسی می کرد؛ پرسیدم شما خواهر شهید هستید؟ پاسخ داد: بله! اما نه خواهر حاج یونس، خواهر شهید عباس زنگی آبادی که چند سال است جاویدالاثر است. فوری قول مصاحبه از او گرفتم که پس از جلسه به سراغش بروم و او خیلی مهربانانه پذیرفت.


ختم قرآن هدیه به روح شهید حاج یونس زنگی آبادی
خیلی زود همه در یک اتاق بزرگ جا گرفتند و آماده ختم قرآن شدند. قرآن های کانون میان افراد توزیع شد و هر یک از حاضرین شروع به خواندن یک جزء قرآن کریم کرد.


از همان ابتدای جلسه دوست داشتم به نیت 14 معصوم، سهم قرائت من جزء 14 قرآن کریم باشد؛ همینطور هم شد؛ هنگام تقسیم جزء ها خیلی اتفاقی جزء 14 به من افتاد و آن را به فال نیک گرفتم. پس از قرائت جزء 14 تا پایان یافتن کامل جلسه قرائت، فرصت را غنیمت شمرده و سریع سراغ خواهر شهید عباس زنگی آبادی رفتم.

 


 

بتول زنگی آبادی در خصوص شهادت عباس گفت: عباس که متولد سال 47 است در عملیات کربلای 4 به شهادت رسید و تاکنون هیچ خبری از او نداریم؛ پدرم 11 سال پیش و مادرم 5 سال پیش با چشمانی که همیشه برای آمدن عباس منتظر بود از دنیا رفتند.


وی ادامه داد: به تازگی (خرداد ماه امسال) از من و بردارم آزمایش DNA گفتند؛ نمی دانم، شاید عباس برگردد؛ بارها خوابش را دیدم و او پس از شهادت هم در مشکلات کمک زیادی به ما می کند.


شهدا در کنار امام شهدا/عباس در معیت امام خمینی(ره)
زنگی آبادی با بیان اینکه پدرم شب ها بالشت در بغل می گرفت و برای عباس لالایی می خواند؛ افزود: مادرم نیز خیلی چشم به راهش بود؛ پس از شهادتش یکی از دوستانش پیغام آورد که عباس شب قبل از عملیات گفته "مرا شب اول قبر تنها نگذارید" به همین دلیل مادرم تا مدتی هر شب به گلزار شهدا می رفت و به یاد عباس گریه می کرد تا اینکه شبی در عالم خواب، عباس را در معیت امام خمینی(ره) و سه چهره نورانی می بیند و می فهمد که او تنها نیست و از آن پس کمی آرام تر شد.

 


زنگی آبادی ادامه می دهد: ما 8 خواهر و بردار هستیم، سه تن از برادرانم علی و مهدی و حمید جانباز هستند؛ علی در بستان یک چشمش را از دست داد؛ مهدی در آزادسازی فاو، شیمیایی شد و حمید هم یکی از پاهایش قطع است.

  

حاج یونس حق بزرگی بر گردن استان کرمان دارد
پس از یک ختم کامل قرآن، غلامرضا نژاد شاهرخ آبادی، مدیرمسئول کانون فرهنگی هنری باقرالعلوم(علیه السلام)که در دوران دفاع مقدس پیک حاج یونس بوده در سخنانی بیان داشت: شهید حاج یونس زنگی آبادی حق بزرگی بر گردن همه مردم استان کرمان دارد.


وی با بیان اینکه در یک برهه به دلیل بعضی از مسائل قصد تحویل دادن کلیدهای حسینیه و رها کردن فعالیت در آن را داشتم؛ گفت: شبی در عالم رؤیا حاج یونس را خواب دیدم که به سمتم می آمد و من به سمت او می رفتم تا اینکه در محراب حسینیه به هم رسیدیم.

 


 

نژاد شاهرخ آبادی ادامه داد: در این حین حاج یونس چیزی در جیبم گذاشت و گفت: نمازت را بخوان! دست در جیبم کردم و دیدم یک جانماز گذاشته و همان شد که فعالیت در حسینیه را تا امروز ادامه دادم و این جلسه قرآن از برکت آن است.


حاج یونس کاری غیر از بندگی خدا نداشت
حسن زنگی آبادی، همرزم شهید هم در سخنانی با بیان اینکه حاج یونس در کمال بندگی خدا زندگی می کرد و همه فعالیت ها روزانه و امرار معاش و.. برای رضای خدا بود و کاری غیر از بندگی خدا نداشت؛ افزود: او دارای جمیع محسنات بود.


وی با بیان خاطراتی از دوران مدرسه و امتحانات ثلث سوم که حاج یونس بلافاصله پس از امتحان از صبح تا شب کار می کرد؛ افزود: حاج یونس از قبل از نماز صبح که برای نماز شب برمی خاست تا آخر شب یکسره در مسیر الله بود.


همرزم شهید، بارزترین ویژگی حاج یونس را بی توجهی به دنیا دانست و با بیان اینکه او به معنای واقعی تارک دنیا بود؛ تصریح کرد: آنها خودسازی کردند و زلال شدند و رفتند و ما ماندیم زیرا تا زلال نشویم، روان نمی شویم.


حضور همیشگی شهید در کنار خانواده
پس از وی کوکب زنگی آبادی، همسر حاج یونس که حاجی او را "طاهره" صدا می کرده است در بیان خاطراتی از شهید و توجه او به خانواده حتی پس از شهادت گفت: ماه شعبان سال گذشته با خانواده حدود 10 نفر به مشهد و از آنجا به مرقد امام راحل در تهران و در نهایت به قم رفتیم.


یکماه بعد در شب 27 رمضان حاج یونس را در خواب دیدم و از او گله کردم چرا به ما سر نمی زنی؟ بهم گفت: مگر شما مشهد نبودید؟ گفتم: بودیم. گفت: همه جا با شما بودم و سه بار شخصاً به دیدنتان آمدم.

 


گفتم: هرجور دوست داری، شهید بشو!
همسر شهید در بیان خاطره دیگری از آن شهید والامقام بیان داشت: آخرین شبی که فردای آن مجدد به جبهه رفت و سرانجام به شهادت رسید با اصرار زیاد از من طلب حلالیت می کرد. من هم که آن روزها متوجه عمق مسائل نبودم گفتم باشه، هرجور دوست داری شهید بشو، از نظر من مشکلی نیست. بچه ها با من!


وی با تأسف شدید از اینکه کاش آن شب حرف ها و گفته هایش را که بعدها دقیقاً درست از آب درآمد را ضبط کرده یا نوشته بودم؛ گفت: آن شب هر وقت بیدار شدم سرش را تا صبح بر روی سجاده دیدم که اشک می ریخت و حتی نحوه شهادتش را که مانند اربابش بی سر باشد پیش بینی کرد و در نهایت هم سر نداشت.


روز هفتم حاج یونس فاطمه برای اولین بار قدم برداشت؛ آن هم از روی قبر پدر!
همسر شهید با اشاره به اینکه دو فرزند به نام های مصطفی و فاطمه از حاج یونس به یادگار مانده است که فاطمه هنگام شهادت پدر 10 ماهه بوده است؛ بیان داشت: آن شب یونس به من گفت زمان شهادت من، فاطمه راه می رود و همینطور هم شد؛ روز هفتم حاج یونس فاطمه برای اولین بار قدم برداشت آن هم از روی قبر پدر!


دقایقی بعد، پذیرایی که انجیرهای خوشمزه منزل حاج یونس هم جزو آن بود انجام شد و در همین حین والدین شهید محمدکاظم کیانی با چشمانی اشکبار، خیلی مختصر به عظمت حاج یونس اشاره می کنند.


حین یادداشت کردن مطالب جلسه، خانمی در کنار همکار دبیرخانه کانونهای مساجد نشسته و از او می خواهد که خبرنگار شبستان لحظاتی به سخنان او نیز گوش دهد؛ برنامه فشرده است؛ صحبت با آن خانم را موکول می کنم به پس از اتمام جلسه دیدار.


گلزار شهدای زنگی آباد؛ مأمنی آرامبخش به دور از هیاهوی شهر
پس از پایان جلسه و تشکر صمیمانه از خانواده شهید که ما را به حضور پذیرفتند راهی گلزار شهدای زنگی آباد می شویم. مدفن 19 شهدی گلگون کفن که فامیلی اکثر آنان زنگی آبادی است.

 


 

حاج حسن زنگی آبادی می گوید: اینجا مدفن 19 شهید است اما ما ادعا داریم که زنگی آباد 34 شهید تقدیم انقلاب کرده است که مابقی در کرمان و.. دفن هستند.


پس از قرائت فاتحه به ارواح مطهر شهدای زنگی آباد، راهی مکان مذهبی عباسعلی در نزدیکی گلزار شهدا برای برپایی یک محفل کوچک مذهبی می شویم. من که می دانم پس از آن فرصتی برای ماندن نداریم در این دقایق سراغ خانمی می روم که از همکارم خواسته بود پای صحبت هایش بنشینم.

 


بزودی نام شهید ما گم می شود

بسم الله الرحمن الرحیم. من همایون درتاج، فرزند هدایت الله، خواهر شهید عزت الله درتاج از شهدای رابر هستم؛ بغض گلویش را گرفته واشک در چشمانش حلقه زده است. ادامه می دهد: بزودی نام شهید ما گم می شود. می پرسم چطور؟ می گوید: او جزو اولین شهدای شهرستان رابر هست که نوشته های روی سنگ مزارش در حال پاک شدن است و هیچکس کاری نمی کند.


از روحیات انقلابی بردارش و شکنجه هایی که توسط ساواک دیده است، می گوید و ادامه می دهد: او مانند یک ملائکه در میان ما بود و شاید اینگونه افراد، تنها برای خود خدا هستند که خداوند آنها را می برد.


پس از بیان مطالبی در مورد شهید، درخواست می کند که حداقل من خبرنگار کاری بکنم و من از خودم خجالت می کشم. 

 

 

تنها کاری که به ذهنم می رسد تماس با مسئول بنیاد شهید شهرستان رابر است؛ پس از ساعتها تماس با افراد مختلف، بالاخره شماره حسین لاله زاری، مسئول مربوطه را پیدا می کنم و ماجرا را برایش توضیح می دهم.


ساماندهی تک مزاری های شهدا در رابر تا پایان سال جاری
وی به خبرنگار خبرگزاری شبستان گفت: حق کاملاً با خانواده شهید است؛ مزار ایشان جزو تک مزاری هاست که پس از چندین بار مکاتبه برای بهسازی آن، از فرمانداری قول مساعد داده شده و تا پایان سالجاری قطعاً به بهسازی تک مزاری ها از جمله مزار شهید والامقام عزت الله درتاج اقدام خواهیم کرد.


خبر را به خواهر شهید می رسانم و او بسیار خوشحال و خرسند می شود و تشکر می کند و من عاجزانه از او و خانواده شهدا التماس دعا دارم.

 

 

پایان پیام/

 

گزارش: طاهره بادامچی

کد خبر 393123

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha