ماجرای سوء استفاده از توصیه امام راحل و پس انداز در حسابی ویژه!

خبرگزاری شبستان: سبک زندگی که غرب به دنبال آن است تا در دوران کودکی نهادینه کند، پشتوانه فکری دارد آن هم از جملات امام خمینی که فرمودند دبستان را دریابید دانشگاه دیر است، الهام گرفته شده است.

خبرگزاری شبستان: "غربی ها به این نتیجه رسیده اند اگر قرار است کاری صورت گیرد که اثرگذار و ماندگار باشد، باید سراغ بچه ها بروند ضمن آن که این مساله در روایات ما تصریح شده مثلا از حضرت امیرالمومنین علی (ع) روایت داریم که قلب کودک مثل زمین خالی است هر چه بکارید برداشت می کنید. لذا غربی ها به این نتیجه رسیدند برای همین می بینیم تلاش می کنند تفکرات خود را بیشتر برای بچه ها بیان کنند." این جملات بخشی از سخنان حجت الاسلام داریوش عشقی، کارشناس ارشد مشاوره و راهنمایی و رییس مرکز مشاوره و خدمات روان شناختی با رویکرد اسلامی حسنی است که در گفتگو با شبستان و درباره نحوه نفوذ سبک زندگی غربی در ذهن کودکان بیان کرده است؛ گفتگوی ما را با این کارشناس جنبش های نوپدید  می خوانید:


با توجه به این که کودکان ما با سبک زندگی آنها ظاهرا در قالب کارتون ها، اسباب بازی ها و حتی متونی که در آموزشگاه های زبان انگلیسی و فرانسوی و آلمانی و ... آشنا می شوند و نیز با توجه به پروژه جهانی سازی، غرب در پی ایجاد چه نوع سبک زندگی میان کودکان کشورهای مورد نظر به ویژه کشور ما است و در این راستا از چه ابزارهایی استفاده می کند؟

سبک زندگی که غرب به دنبال آن است تا در دوران کودکی برای جامعه ما نهادینه شود، پشتوانه فکری دارد آن هم از جملات امام که فرمودند دبستان را دریابید دانشگاه دیر است، تقریبا الهام گرفته شده و به این نتیجه رسیده اند اگر قرار است کاری صورت گیرد که اثرگذار و ماندگار باشد، باید سراغ بچه ها بروند ضمن آن که این مساله در روایات ما تصریح شده مثلا از حضرت امیرالمومنین علی (ع) روایت داریم که قلب کودک مثل زمین خالی است هر چه بکارید برداشت می کنید. لذا غربی ها به این نتیجه رسیدند برای همین می بینیم تلاش می کنند تفکرات خود را بیشتر برای بچه ها بیان کنند.

 

چطور و با چه شیوه ای؟
به دلیل آنکه وقتی سبک زندگی معرفی شد، ابزارهایی به دنبال خواهد داشت که غرب تولید می کند و وقتی در برخی امور ما نیاز به وارد کردن این ابزارها داشتیم، غرب از پیش آنها را تهیه کرده و از این منظر هم به امور مادی خود می رسد و هم می تواند آن گونه که می خواهد در زندگی مردم اثر گذاشته و کنترل افراد را در دست بگیرد.


و غالبا از چه شیوه هایی برای این منظور استفاده می کند؟
شیوه ها متنوع است؛ مثلا برای کودکان بخش مهمی به ساخت کارتون و انیمشین باز می گردد. اگر به غالب این تولیدات نگاهی بیندازیم به طور مثال می بینیم که بچه ها در این کارتون ها جدا از پدر و مادر خود هستند یا اگر کنار آنها زندگی می کنند، در فضای آزادی هستند و حرف خود را به کرسی می نشانند و خود تصمیم می گیرند و تجربه می کنند و کمتر با والدین خود ارتباط دارند و اینکه می بینیم امروز فرزندان ما حرف شنوی ندارند یا در ذهن کودکی خود به دنبال استقلال هستند، یکی از دلایل آن از همین مساله نشات می گیرد.
یا نوع ارتباط دختر و پسر با هم؛ وقتی این سبک با کارتون و انیمیشن و حتی تصاویری که در کتب آموزشی دیده می شود، شاید در نگاه اول بگوییم چهار تا عکس است که در آن زن و مرد به یکدیگر دست می دهند یا دختر و پسری کنار هم نشسته و گفتگو می کنند اما وقتی این موارد را کنار هم می گذاریم، می بینیم این تصاویر و متون، دقیقا سبک و فرهنگی را در کشور ما جا می اندازد که با دین و فرهنگ ما موافقت ندارد یعنی بچه ها پای تلویزیون و کلاس زبان و و کامپیوتر خود تصاویر و مطالبی را می بینند و می خوانند که وقتی وارد شریعت می شود، با آن در تعارض است و چون بچه هنوز تکلیفی ندارد - مثلا دختر هفت ساله با پسرهای هم سن خود بازی می کند – و از طرف دیگر ارتباط ساده و روان در این موارد می بیند، این یک سبک در زندگی او می شود و زمانی که به سن 9 سالگی می رسد و والدین می خواهند کمتر با افراد نامحرم ارتباط بگیرد، اینجا دچار تعارض می شود.
این که یکی از معضلات امروز رفتارهای نوجوان ها است که غالب والدین از آن شکایت دارند و نمی توانند با آنها ارتباط بگیرند - که در این چند ساله تجربه مشاوره به من ثابت کرده اولین اعتراض این است که والدین می گویند نمی توانیم با نوجوان خود بگیریم و حتی از الفاظی همچون او یاغی یا سرخود شده، استفاده می کنند –وقتی بررسی می شود، مشاهده می کنیم، این نوجوان 10 سال پیش با این کارتون ها و آموزه ها رشد کرده و این سبک را از غرب گرفته است. البته صدا و سیما نیز به این مساله که پدر و مادر با فرزندان خود نمی توانند ارتباط برقرار کنند، دامن می زنند.
لذا کودک با فرهنگی پرورش می یابد که با سنت ایرانی و شریعت تعارض دارد و یک طرف شریعت است و یک طرف والدین و یک طرف همسالان که مثل او فکر می کنند و چون تمایل بیشتر به سمت همسالان است، این فرهنگ غربی در او ماندگار شود چرا که می بیند در نوع طرز تفکر او تنها نیست بلکه دوستان او حتی غیر همجنس، اینطور فکر می کنند.
بنابراین، غرب سالیان سال زحمت کشیده تا سبک زندگی را در جوان ها تغییر دهد اما ثمره تلاش آنها بیشتر در ظاهر افراد جلوه گر شده است، مثلا جوان چند روزی موهای خود را درست می کرد یا شلواره پاره می پوشید اما همه این ها مقطعی بود چرا که پای روضه و قرآن و مداحی بود و برای همین هم مقطعی تغییر فکر و رفتار و حرف هایی داشت اما زمانی که ازدواج می کرد و سرکار می رفت، دوباره به وضعیت قبل خود باز می گشت لذا غرب به این نتیجه رسید اگر قرار است کاری کنند و سرمایه گذاری داشته باشند، باید برای کودکان باشد.
الان کشوری مانند ژاپن بیشترین سرمایه گذاری فرهنگی خود را بر کودک می کنند هزینه ساخت بازی و انیمیشن چندین برابر فیلم و سریال برای بزرگترهاست چراکه به این نتیجه رسیدند راه تثبیت یک فرهنگ برای کودک و نوجوان این است که در کودکی با مسائل مورد نظر آشنا شود حتی موضوعاتی مانند موفقیت در فوتبال.
 

بر فرض ورود و نفوذ فرهنگ غرب در کودکان، با چه مشکلاتی روبه رو خواهیم شد و در واقع این فرآیند چه تهدیدی برای ما و فرصتی برای جبهه مقابل خواهد داشت؟
ببینید آنچه که غرب ارائه می دهد سبک زندگی متناسب با فرهنگ و اعتقادات خو د است. برای اینکه از این قافله عقب نیفتیم ما هم باید متناسب با فرهنگ ایرانی اسلامی، سبک زندگی به فرزندان خود در قالب های مختلف ارائه دهیم. دوم آن که وقتی فرهنگ آنها در قالب های مختلف ارائه می شود و آن کودک بفهمد این فرهنگ ما نیست، قدرت تفکیک پیدا می کند و این مساله زمانی به خوبی صورت می گیرد که کار اول به خوبی انجام شده باشد تا بچه بفهمد این سبک زندگی ما است و آن سبک غربی است و این و آن با یکدیگر تفاوت دارد لذا کار را تمام می کند و می فهمد خواب و خوراک و تفریح و ... بچه های آن طرف دنیا با ما فرق دارد و وقتی من با سبک زندگی خود خو گرفته باشم، پخش سبک زندگی غربی در کارتون و فیلم و باشگاه و کلاس دیگر مانعی ندارد. این فقط باعث آشنایی من با غرب می شود نه الگو گیری.
اما بزرگترین آسیب ورود فرهنگ غرب به ذهن کودک این است آن رفتاری که از غرب الگو می گیرد، متناسب از همان غرب و سنت و دین فرانسه و انگلیس و آمریکا و ... است. وقتی نوع رفتار، گفتار و پوشش نشان داده می شود، کودک ما از فرهنگی الگو می گیرد که با فرهنگ و دین ما تفاوت دارد وقتی این الگوگیری را در جامعه پیاده کند دچار مشکل می شود.
اینجا ایران است نه چین و دین رسمی آن اسلام است نه کمونیست، این می شود که فرد یا جامعه گریز می شود یا خود را بر جامعه تحمیل می کند یا تصمیم می گیرد جامعه را تغییر دهد که نمونه آن را در خانواده ها می بینیم زمانی که فرزند می خواهد رفتاری ارائه دهد که آنها نمی پسندند. قطعا این رفتار را اگر از فرهنگ و والدین یاد گرفته در نتیجه نباید آنها ناراضی باشند، اما چرا این نارضایتی و تنش به وجود می آید، به دلیل آن که فرزند از خارج از این مرز و بوم الگوگیری کرده است.
برعکس آن هم همین است کسی که در انگلستان است اگر بخواهد فرهنگ و اعتقادات ایرانی را پیاده کند، دچار مشکل می شود. لذا این گونه جامعه دچار تنش می شود.


آنچه که از سخنان شما دریافت شد، این است که فرزندان ما سبک زندگی غربی را از طریق ابزارهایی دریافت می کنند که خود تقصیری در آن ندارند و در واقع این انتخاب بزرگترهاست که کودک را در قالب کارتون، انیمیشن و کتاب با فرهنگ و سبک زندگی غرب آشنا می کند و همین فرزند در آینده مقابل خانواده و جامعه خواهد ایستاد؛ چه راهکارهایی باید در پیش گرفت تا این اتفاق به وقوع نپیوندد ضمن آن که کودک در این میان کاملا بی طرف و بدون تقصیر است.
نخست آن که خود والدین باید مهارت ارتباط با فرزند را کسب کنند. در اکثر مواقع پدران و مادران نمی دانند چطور باید با کودک خود رفتار کنند وقتی کودک آنها به نوجوانی رسید، دچار مشکل می شوند.
ببینید هر فردی طبق مهارت خود دست به کاری می زند و اجازه فعالیت به او داده می شود مثلا فردی که قدرت عمل جراحی ندارد، به او اجازه پزشکی و جراحی داده نمی شود بنابراین والدین نیز باید برای ازدواج و تربیت فرزند، ابتدا مهارت لازم را کسب کنند. در این زمینه کلاس های آموزشی فراوانی وجود دارد که قابل اعتماد و استفاده است. باید دانست که 63 درصد شخصیت کودک از بدو تولد تا سن شش سالگی شکل می گیرد و این مساله بسیار مهمی است و روایات ما برای هر دوره ای از این سنین، آموزشی برای کودک دارد، و این می تواند فرهنگ دینی کودک را بسازد. از سوی دیگر ما مهدهای کودک را به حال خود رها کرده ایم و نمی دانیم واقعا در این مکان ها چگونه آموزش هایی به کودکان ما داده می شود. اما راه حل مهم تر آن که دوازده سال بچه های ما مدرسه می روند و تحت آموزش اجباری قرار می گیرند و باید مطالب و درس های محوله را بخوانند و امتحان دهند و کسی نمی تواند بگوید من ریاضی یا علوم دوست ندارم. بنابراین لازم است یکسری دروسی که سبک زندگی ایرانی اسلامی را به کودک ما آموزش می دهد، در مدارس تدریس و تمرین شود هر چند این سال های اخیر درس هدیه های آسمانی در مدارس ابتدایی در حال تدریس است و این شروع خوبی بوده، اما باید پرورش داده شود و بیشتر به آن بها دهیم ضمن آن که شاید امروز بسیاری از ما که در دوران مدرسه فیزیک و شیمی و هندسه خوانده ایم، چیزی از آنها به یاد نداشته باشیم اما قطعا اگر آداب زندگی آموزش داده می شد، بهتر به خاطر داشتیم و به کار می گرفتیم. لذا کنار درس های ریاضی و تاریخ و فیزیک و انگلیسی و عربی و ... باید به دانش آموزان آداب زندگی کردن به روش ایرانی اسلامی تدریس شود.

پایان پیام/

 

کد خبر 389144

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha