سرویس قرآن و معارف خبرگزاری شبستان، به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان، متن کامل تفسیر یک جزء، صوت ترتیل جزء و تفسیر یک آیه را به صورت روزانه بر روی صفحه خود قرار خواهد داد که شماره نهم این مجموعه در ادامه می آید.
[سوره الأنفال (8): آیه 29]
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ (29)
ترجمه:
29- اى کسانى که ایمان آوردهاید اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید براى شما وسیلهاى براى جدایى حق از باطل قرار مىدهد (و روشنبینى خاصى که در پرتو آن حق را از باطل خواهید شناخت) و گناهان شما را مىپوشاند و شما را مىآمرزد و خداوند فضل و بخشش عظیم دارد.
تفسیر: ایمان و روشنبینى
در آیات گذشته یک سلسله دستورات حیات بخش که ضامن سعادت مادى و معنوى بود بیان شد ولى بکار بستن آنها جز در سایه تقوا میسر نیست، لذا در این آیه اشاره به اهمیت تقوا و آثار آن در سرنوشت انسان مىکند، در این آیه چهار نتیجه و ثمره براى تقوى و پرهیزکارى بیان شده است.
نخست مىفرماید:" اى کسانى که ایمان آوردهاید اگر تقوى پیشه کنید و از مخالفت فرمان خدا بپرهیزید به شما نورانیت و روشنبینى خاصى مىبخشد که بتوانید حق را از باطل به خوبى تشخیص دهید" (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً).
" فرقان" صیغه مبالغه از ماده" فرق" است و در اینجا به معناى چیزى است که به خوبى حق را از باطل جدا مىکند.
این جمله کوتاه و پر معنا یکى از مهمترین مسائل سرنوشتساز انسان را بیان کرده و آن اینکه در مسیر راهى که انسان به سوى پیروزىها مىرود همیشه پرتگاه ها و بیراهههایى وجود دارد که اگر آنها را به خوبى نبیند و نشناسد و پرهیز نکند چنان سقوط مىکند که اثرى از او باقى نماند در این راه مهمترین مساله، شناخت حق و باطل، شناخت نیک و بد، شناخت دوست و دشمن، شناخت مفید و زیان بخش، و شناخت عوامل سعادت و یا بدبختى است، اگر به راستى انسان این حقائق را به خوبى بشناسد رسیدن به مقصد براى او آسان است.
مشکل این است که در بسیارى از این گونه موارد انسان گرفتار اشتباه مىشود باطل را به جاى حق مىپندارد و دشمن را به جاى دوست انتخاب مىکند و بیراهه را شاهراه.
در اینجا دید و درک نیرومندى لازم است و نورانیت و روشنبینى فوق العاده.
آیه فوق مىگوید: این دید و درک ثمره درخت تقوى است اما چگونه تقوى و پرهیز از گناه و هوى و هوسهاى سرکش به انسان چنین دید و درکى مىدهد؟ شاید براى بعضى مبهم باشد اما کمى دقت پیوند میان این دو را روشن مىسازد.
توضیح اینکه:" اولا" نیروى عقل انسان به قدر کافى براى درک حقایق آماده است ولى پردههایى از حرص و طمع و شهوت و خودبینى و حسد و عشقهاى افراطى به مال و زن و فرزند و جاه و مقام همچون دود سیاهى در مقابل دیده عقل آشکار مىگردد، و یا مانند غبار غلیظى فضاى اطراف را مىپوشاند و پیداست که در چنین محیط تاریکى انسان چهره حق و باطل را نمىتواند بنگرد، اما اگر با آب تقوى این غبار زدوده شود و این دود سیاه و تاریک از میان برود دیدن چهره حق آسان است:
به گفته شاعر
جمال یار ندارد حجاب و پرده ولى غبار ره بنشان تا نظر توانى کرد
و یا به گفته شاعر دیگرى:
حقیقت سرایى است آراسته هوى و هوس گرد برخاسته
نبینى که هر جا که برخاست گرد نبیند نظر گرچه بیناست مرد!
و "ثانیا" مىدانیم که هر کمالى در هر جا وجود دارد پرتوى از کمال حق است و هر قدر انسان به خدا نزدیکتر شود پرتو نیرومندترى از آن کمال مطلق در وجود او انعکاس خواهد یافت، روى این حساب همه علم و دانشها از علم و دانش او سر چشمه مىگیرد و هر گاه انسان در پرتو تقوى و پرهیز از گناه و هوى و هوس به او نزدیکتر شود و قطره وجود خود را به اقیانوس بیکران هستى او پیوند دهد سهم بیشترى از آن علم و دانش خواهد گرفت.
و به تعبیر دیگر قلب آدمى همچون آئینه است و وجود هستى پروردگار همچون آفتاب عالمتاب، اگر این آئینه را زنگار هوى و هوس تیره و تار کند نورى در آن منعکس نخواهد شد، اما هنگامى که در پرتو تقوى و پرهیزگارى صیقل داده شود و زنگارها از میان برود نور خیرهکننده آن آفتاب پر فروغ در آن منعکس مىگردد و همه جا را روشن مىسازد.
لذا در طول تاریخ در حالات مردان و زنان پرهیزکار روشنبینىهایى مشاهده مىکنیم که هرگز از طریق علم و دانش معمولى قابل درک نیست، آنها بسیارى از حوادث را که در لابلاى آشوبهاى اجتماعى ریشه آن ناشناخته بود بخوبى مىشناختند و چهرههاى منفور دشمنان حق را از پشت هزاران پرده فریبنده مىدیدند!.
این اثر عجیب تقوى در شناخت واقعى و دید و درک انسانها در بسیارى از روایات و آیات دیگر نیز آمده است، در سوره بقره آیه 282 اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ:
" تقوى پیشه کنید و خداوند به شما تعلیم مىدهد" و در حدیث معروف آمده است"
المؤمن ینظر بنور اللَّه
": انسان با ایمان با نور خدا مىبیند" و در" نهج البلاغه" در کلمات قصار مىخوانیم"
اکثر مصارع العقول تحت بروق المطامع
":" زمین خوردن عقلها غالبا به خاطر برق طمع است که چشم عقل را از کار مىاندازد و پرتگاهها و لغزشگاهها را نمىبیند."
"ثالثا" از نظر تجزیه و تحلیل عقلى نیز پیوند میان تقوى و درک حقایق قابل فهم است، زیرا مثلاً جوامعى که بر محور هوى و هوس مىگردد و دستگاههاى تبلیغاتى آنها در مسیر دامن زدن به همین هوى و هوسها گام بر مىدارد، روزنامهها مروج فساد مىشوند، رادیوها بلندگوى آلودگى و انحرافات مىگردند، و تلویزیونها در خدمت هوى و هوسند، بدیهى است در چنین جامعهاى تمیز حق از باطل، و خوب از بد، براى غالب مردم بسیار مشکل است، بنا بر این آن بى تقوایى سرچشمه این فقدان تشخیص و یا سوء تشخیص است.
و یا فى المثل در خانوادهاى که تقوا نیست و کودکان در محیط آلوده پرورش مىیابند و از همان طفولیت به فساد و بىبندوبارى خو مىگیرند در آینده که بزرگ مىشوند تشخیص نیکىها از بدىها براى آنها مشکل مىشود، اصولاً بکار افتادن نیروها و انرژىها و هدر رفتن این سرمایهها در راه گناه موجب مىشود که مردم از نظر درک و اطلاع، در سطحى پائین قرار گیرند و افکار منحطى داشته باشند هر چند در صنایع و زندگى مادى پیشروى کنند.
بنا بر این به خوبى مىبینیم که هر بى تقوایى سر چشمه یک نوع ناآگاهى و یا سوء تشخیص است، به همین جهت در دنیاى ماشینى امروز جوامعى را مشاهده مىکنیم که از نظر علم و صنعت بسیار پیشرفتهاند ولى در زندگى روزانه خود چنان گرفتار نابسامانىها و تضادهاى وحشتناکى هستند که انسان را در تعجب فرو مىبرد اینها همه عظمت این گفته قرآن را روشن مىسازد.
و با توجه به اینکه تقوا منحصر به تقواى عملى نیست، بلکه تقواى فکرى و عقلى را شامل مىشود این حقیقت آشکارتر خواهد شد، تقواى فکرى در برابر بىبندوبارى فکرى به این معناست که ما در مطالعات خود به دنبال مدارک صحیح و مطالب اصیل برویم و بدون تحقیق کافى و دقت لازم در هیچ مسالهاى اظهار عقیده نکنیم، آنها که تقواى فکرى را بکار مىبندند بدون شک بسیار آسانتر از بىبندوباران به نتائج صحیح مىرسند ولى آنها که در انتخاب مدارک و طرز استدلالى بىبند و بارند اشتباهاتشان فوق العاده زیاد است.
اما مطلب مهمى که باید جدا به آن توجه داشت و مانند بسیارى دیگر از مفاهیم سازنده اسلامى در میان ما مسلمانان دستخوش تحریف شده، بسیارند کسانى که خیال مىکنند آدم با تقوى کسى است که زیاد بدن و لباس خود را آب بکشد و همه کس و همه چیز را نجس یا مشکوک بداند، و در مسائل اجتماعى به انزوا در آید و دست به سیاه و سفید نزند، و در برابر هر مسئلهاى سکوت اختیار کند، اینگونه تفسیرهاى غلط براى تقوا و پرهیزکارى در واقع یکى از عوامل انحطاط جوامع اسلامى محسوب مىگردد چنین تقوایى نه آگاهى مىآفریند و نه روشن بینى و فرقان و جدایى حق از باطل!
اکنون که نخستین پاداش پرهیزکاران روشن شد به تفسیر بقیه آیه و سایر پاداشهاى چهارگانه آنها مىپردازیم.
قرآن مىگوید: علاوه بر تشخیص حق از باطل نتیجه پرهیز کارى این است که" خداوند گناهان شما را مىپوشاند و آثار آن را از وجود شما بر مىدارد" (وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ) به علاوه" شما را مشمول آمرزش خود قرار مىدهد" (وَ یَغْفِرْ لَکُمْ) و پاداشهاى فراوان دیگرى در انتظار شماست که جز خدا نمىداند زیرا" خداوند فضل و بخشش عظیم دارد" (وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ).
این چهار اثر، میوههاى درخت تقوا و پرهیزکارى هستند و وجود رابطه طبیعى در میان تقوا و پارهاى از این آثار مانعى از آن نمىشود که همه آنها را به خدا نسبت بدهیم زیرا کرارا در این تفسیر گفتهایم که هر موجودى هر اثرى دارد به خواست خداست و لذا هم مىتوان آن اثر را به خدا نسبت داد و هم به آن موجود.
در اینکه میان" تکفیر سیئات" و" غفران" چه تفاوتى است، بعضى از مفسران معتقدند که اولى اشاره به پردهپوشى در دنیا و دومى اشاره به رهایى از مجازات در آخرت است.
ولى احتمال دیگرى در اینجا وجود دارد که" تکفیر سیئات" اشاره به آثار روانى و اجتماعى گناهان دارد که در پرتو تقوا و پرهیزکارى از میان مىرود، ولى" غفران" اشاره به مساله عفو و بخشش خداوند و رهایى از مجازات است.
منبع: تفسیر نمونه
پایان پیام/
نظر شما