آیت الله دکتر روح الله قرهی مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) حکیمیه، از صاحبنظران حوزه معارف، فقه و فلسفه است و علاوه بر تحصیلات حوزوی، دکترای فلسفه غرب از دانشگاه هامبورگ دارد.
گفتگوی سرویس قرآن و معارف خبرگزاری شبستان با این چهره حوزوی و دانشگاهی به واکاوی ابعاد مبحث فقه پویا و پویایی در فقه اختصاص دارد. این که حرکت فقه در تشخیص سره از ناسره در تحولات زمانی و مکانی چگونه است.
• حضرت آیت الله، سیالیت زندگی ما امری نیست که بتوان انکارش کرد. از طرف دیگر همین انسانی که در جریان سیال و ساری زندگی می زید به محکماتی نیاز دارد که بتواند در همان سیالیت به آن ها چنگ بزند. اگر اجازه بدهید من می خواهم به عنوان اولین پرسش از عناصر و مولفه های دخیل در سیالیت و پویایی و روزآمدی فقه بپرسم که چطور فقه می تواند هم آن محکمات را داشته باشد و هم به موازات این سیالیت پیش برود.
- بحث را از این نقطه شروع کنیم که اصلا فقه ما در باب اجتهاد است. مفهوم لغوی و لفظی اجتهاد یعنی جهد و کوشش و طبعا یکی از عوامل زاینده پویایی در فقه ما همین بابی است که اجتهاد در بطن و درون آن وجود دارد.
با این تعریف متوجه می شویم این حرف که گاهی این طرف و آن طرف زده می شود که فقه ما پویا نیست و باید راهی برای پویایی این فقه پیدا کنیم تا چه اندازه بی اساس و خالی از حقیقت است چون اصلا لفظ اجتهاد با پویایی و جهد عجین شده است.
توجه کنید کسی که به مرتبه فقاهت می رسد مجتهد است و تلاش می کند احکام و موضوعات را با اجتهاد استنباط کند. البته این نوآوری بر اساس یک سری اصول است نه این که هر کسی هرچه به ذهنش رسید مطرح کند.
مثل این می ماند شما می خواهید یک متخصص زلزله شناس باشید. طبیعتا برای این که به این حرفه بپردازید و بتوانید درباره آن موضع گیری کنید نیاز دارید از یک سری علوم پایه ای مثل زمین شناسی بهره ببرید. نمی شود کسی دنبال زلزله شناسی برود اما چیزی از زمین شناسی نداند و نخواهد بداند. برای این که یکی از ضرورت ها در این باره آگاهی درباره گسل هاست و طبیعتا اشراف به ماهیت گسل ها و دانش درباره فعالیت آن ها به شاخه ای از دانش درباره زمین شناسی مربوط می شود.
بنابراین به همان میزان که خنده دار خواهد بود کسی ادعا کند بدون توجه به این اصول و عیارها می خواهد مثلا در زلزله شناسی دست به نوآوری بزند قابل قبول نخواهد بود که ما نوآوری و پویایی در فقه را بدون آن موازین و چارچوب ها مطرح کنیم.
تأکید می کنم که این پویایی، طراوت و نوآوری در ذات اجتهاد وجود دارد. این نیست که ما این نوآوری را مثل یک ماده خارجی از بیرون به اندرون اجتهاد تزریق کنیم. البته در طول تاریخ فقهایی بوده اند که شتاب و سرعت و حجم نوآوری هایشان بیشتر از دیگران بوده است که در این حقیقت نمی توان تردید داشت. شما در تاریخ بگردید و ببینید چقدر ما در روایات نوآوری داشته ایم از این زوایه که باب بازفهمی درباره آن ها باز بوده است.
• می خواهید بگویید فقه رفتار دینامیک و پویا با منابع و متونی که به دست ما رسیده دارد؟
- بله، وجود مقدس امیرالمومنین (ع) بیان می فرمایند: "علیکم بالدرایه لا بالروایه / بر شماست که درایت داشته باشید نه این که به روایت بسنده کنید."
اگر همین فرمایش مولای متقیان را عیار قرار دهیم می بینیم حقیقت اجتهاد، درایت است. درایت هم چارچوب و قاعده دارد و بر اساس موازین علمی است. ما در بحث فقه، مبحث مفصلی به نام علم آلی - ابزار - داریم. یعنی ما از علومی استفاده می کنیم که ابزاری در دست فقه است تا حقیقتی مکشوف شود و پرده از روی مطلب حقی که دنبالش بودیم بیفتد. فرض بفرمایید ما در بررسی احادیث به نقطه ای می رسیم که می بینیم ظاهرا حدیثی با حدیث دیگر تناقض دارد و با هم جمع نمی شود. اینجاست که اجتهاد با ادله هایی که از عقل و کتاب و سنت می گیرد گرهی که بر کار افتاده را باز می کند.
وجود مقدس امام صادق (ع) می فرمایند: "حدیث تدبره خیر من الف ترویه / یک حدیث را بدانی بهتر از هزار حدیثی است که روایت کنی." یعنی شما وقتی مفهوم و محتوای درونی یک حدیث را به طور عمیق فهم کردی و به کار بستی بهتر از آن است که هزار حدیث را ازبر باشی اما لقلقه لسانت باشد و چیزی از درونمایه آن احادیث در جانت ننشیند و نشت نکند.
خب فحوای این حدیث این نکته مهم را به ما گوشزد می کند که فقه چه جایگاه رفیعی در عملی کردن درونمایه کتاب و سنت می تواند داشته باشد. پس حقیقت اجتهاد در تفقه است از سوی دیگر فقه یعنی فهم، یعنی درک لایه های عمیق تر از دین، بنابراین اجتهاد بدون فهم نداریم.
• یکی از حساسیت ها و نقاط ظریفی که این جا وجود دارد دخالت دادن دو عنصر زمان و مکان یا اقتضائات زمانی و مکانی است که فقه همیشه در معرض آن قرار گرفته است. طبیعتا تحولات زمانی و مکانی، مسایل و موضوعاتی را پدید می آورد که پیش تر وجود نداشته اند. به ویژه در عصر و روزگار ما که شتاب این تحولات و گوناگونی ها خیره کننده است. مواجهه فقه با این دو عنصر چگونه است؟
- همچنان که اشاره کردید ما همیشه دو عنصر زمان و مکان را در اجتهاد مد نظر قرار می دهیم و نمی توانیم نسبت به این دو مقوله بی تفاوت باشیم. شاهد این اتفاق همان چیزی است که تحت عنوان احکام ثانویه در فقه وجود دارد. خب سؤال این است که ما چرا در اسلام و فقه، احکام ثانویه داریم. پاسخ این است که اسلام از یک نقطه تاریخی در یک زمان و مکان مشخص آغاز شده اما در آن زمان و مکان خاص متوقف نمانده است یعنی عامل زایش احکام ثانویه، دخالت طبیعی دو عنصر زمان و مکان است.
این جا البته مرز ظریف و حساسی وجود دارد. ما با یک سری اصول و محکمات ثابت روبرو هستیم که قاعدتا آن ها دچار اعوجاج و تغییر نمی شوند. ما قرار نیست اصول مان را در معرض عصر قرار دهیم. این اصول اصلا عصری نیست یعنی در فراسوی عصرها و زمان هاست می خواهم عرض کنم که باید به این نکته ظریف دقت شود که دچار افراط و تفریط نشویم.
• منظورتان از افراط و تفریط چیست؟
- ما همچنان که ممکن است در دام خشک اندیشی و تهجرگرایی بیفتیم و به عناصر زمانی و مکانی بی توجه باشیم ممکن است از آن سو هم بیفتیم و بدعت هایی را پدید بیاوریم که به ظن و گمان مان آن بدعت ها میوه و محصول دخالت دادن اقتضائات زمانی و مکانی در کشف احکام هستند.
• جناب قرهی! فقه با همان مفهومی که بین علما مصطلح است چیزی نیست که در زمان ما یا مثلا بعد از صفویه شکل گرفته باشد. از همان صدر اسلام که آیات بر قلب پیامبر نازل می شد و مسلمان ها دعوت به تدبر و عقل گرایی و اندیشه ورزی می شدند تفقه هم شکل می گرفت یعنی نیاز به عالمانی که معرفت را از سرچشمه های اصلی آن می نوشیدند اما به کمک قدرت عقل و تدبیر می توانستند در برابر پیشامدهای روزگار نوآوری کنند بدون آن که از آن سرچشمه ها دور بیفتند. من می خواستم ببینم دیدگاه شما در این باره چیست و چه نوآوری هایی در کار فقها از آن زمان تا به امروز در ذهن دارید؟
- پرسش به جایی است. توجه کنید که فقه از همان زمان حضرات معصومین (ع) آغاز می شود و چاره اندیشی ها درباره موضوعاتی که در عصر هر امام به وجود می آمده صورت می گرفته است. در واقع اگر شما روایتی می بینید که در زمان امام علی (ع) فی المثل در بحث خارج دیات شکل می گیرد و امیرالمومنین یک جور درباره آن بحث می فرمایند بعد امام صادق (ع) یک نوع دیگر و امام رضا (ع) به شکلی دیگر و ما شاهد گونه گونی هایی در این باره هستیم باید با موشکافی درباره علل و عوامل این موضوع بحث شود.
این یک شبهه است که اگر ما معتقدیم حضرات معصومین (ع) کلهم نور واحد هستند پس این اختلاف نظرها و اختلاف حکم ها و آرا از کجا نشأت می گیرد؟ اینجاست که باید با توسل به دلیل و برهان، اختلاف ظاهری که دیده می شود از میان برداشت.
ما این جا پای عوامل مختلفی را می توانیم به میان بکشیم از بحث تقیه تا تفاوت در کارآیی. فرض کنید در بحث دیات، گونه های شش گانه ای وجود دارد که در پرداخت دیه از آن استفاده می شود. شما زمانی در منطقه ای زندگی می کردی که شکل دارایی های مردم از جنس شتر یا گوسفند بود و جنس دیه هم مبتنی بر این شکل زندگی بود اما امروز گوسفند یا شتر برای آدم هایی که در کلانشهرها و شهرها زندگی می کنند صورتی از درآمد نیست بنابراین ما از پول که مهم ترین وسیله تبادلی مالی است برای پرداخت دیه استفاده می کنیم.
ما البته در این موارد اختلافی سعی می کنیم به شیوه نزدیک ترین امام به زمان خودمان عمل کنیم. در واقع به آخرین روایت رجوع می کنیم که به زمان ما نزدیک است.
• و بعد از عصر امامان و از دوره غیبت چه می شود؟
- با آغاز زمان غیبت فعالیت فقها را در اجتهاد می بینید که شاخص ترین آن ها شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه است. اثر گرانقدر جواهرالکلام پر از مباحث فروع است. شیخ انصاری رحمت الله در مکاسب، نکات و باریک اندیشی هایی دارد که جز با فکر پویا و باریک بین و نواندیش نمی توان به آن رسید.
می خواهم عرض کنم تحول و نواندیشی جزو بافت و ساختار حرکت اجتهادی محسوب می شود و جدایی از آن محال است. اصلا ما چیزی به نام اجتهاد ایستاده و ایستا نداریم چون اگر اجتهاد بخواهد به انجماد و ایستایی برسد اصلا اجتهاد نیست.
صاحب "معالم الاصول" بحثی دارد در باب "ملازمه امر به شی ء و نهی از ضد". این بحث مفصلی در اصول است و بسیار درباره آن بحث شده است. صاحب معالم در آخر کلام می فرماید شما درباره آنچه که ما گفتیم و بحث کردیم با دقت تمام نظر کنید. آن چیزی که ما مطرح کردیم کسی از پیشینیان ما به آن نزدیک نشده است. خب این موضع گیری خیلی معنادار و مهم است. ایشان می گوید من با دقت تمام نظر کردم شما هم با دقت تمام نظر کنید و آنچه من مطرح کردم را به دقت موشکافی کنید، یعنی امکان دارد من هم راه به خطا برده باشم و گوشه ای از مسأله را درست ندیده باشم. خب این حرف وقتی از زبان یک مجتهد طراز اول مطرح می شود معنای روشن و دقیقی دارد و آن این که باب اجتهاد باز است و قرار نیست کسی حرف اول و آخر را بزند، این پویایی در ذات و کنه اجتهاد وجود دارد بنابراین باب نقد باز گذاشته شده است.
ادامه دارد...
پایان پیام/
نظر شما