مروری بر نگاه و نوع برخورد رهبری با شرق و غرب

خبرگزاری شبستان: این نزاع، سیاسی نیست بلکه نزاعی تمدنی تاریخی است برای همین هر چه انقلاب و بیداری اسلامی پیش می رود تمدن غرب خطر را در بن استخوان بیشتر احساس می کند.

به گزارش خبرگزاری شبستان، از همان روز نخستی که خشت های اول انقلاب اسلامی گذارده می شد، این گفتمان و جنبش چند دال مرکزی و پایه را هرگز رها نساخت و هر چه پیش رفت، صورت و صبغه اش به آن پی رنگ بیشتر آمد.
دال ها و محورهایی همچون ولایت فقیه و تسری اندیشه و مرام ولایت در زیستن، دین را به قامت تمام زمان ها، جامع و مانع در رفع نیازهای زندگی فردی و اجتماعی دانستن و نفی سکولاریسم، دغدغه عدالت و بر تارک نشاندن مستضعفین در تمام عرصه های حاکمیت (اقتصادی، عمانی، رسانه ای و ...) اما در کنار این وجوه ایجابی و دال های گفتمانی، گفتمان انقلاب اسلامی دربردارنده سلب هایی نیز هست و مگر آنکه هر هویتی را غیریتی است و باید برای هر گفتمان وجوه سلبی اش را نیز ترسیم نمود تا از گزند التقاط در امان باشد.
هنوز طنین طاغوت شکن "نه شرقی نه غربی" حضرت روح الله، آهنگ انقلاب است. اما امام خامنه ای خویش را غرب ستیز می نامد. زیرا شرق گفته آمده در ادبیات امام خمینی (ره) یعنی مارکسیسم، سوسیالیسم و کمونیسم که در اقلیم هایی مثل شوروی، کوبا و چین آن زمان نمود داشتند، آن شرق خود جلوه ای از تمدن غرب است؛ غربی که در هنگامه و جغرافیایی، میل به مارکسیسم و کمونیسم داشت و امروزه غالبا به لیبرال دموکراسی تمسک دارد. این تعبیر از شرق، تعبیری رایج در آن زمان بود. اما امروزه گاهی در نظرگاه تحلیلگران انگار فراموش می شود که مارکس اندیشمندی آلمانی بود و نظریه اش را برای تمدن غرب پایه ریزی کرد و استاد او هگل، با همان بن مایه هایی که به مارکس آموخته بود نظریه لیبرالیسم را برای پایان تاریخ تئوریزه کرد. بنابراین نه شرقی نه غربی همان غرب ستیزی است.
امام ما خامنه ای چون امام خمینی وجه مهم انقلاب را از حیث تاریخی و نظری گرفته تا سیاسی و اجتماعی و رسانه ای در تقابل تام با تمدن غرب و بنیان هایش می پندارد. از این رو است که در برابر الگوی توسعه، الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت مطرح می شود، یا بنیان لیبرال دموکراسی و مارکسیسم با مردم سالاری دینی به تزلزل کشیده می شود یا آمریکا یعنی آرمانشهر غرب مدرن، شیطان بزرگ و بزرگ ترین دشمن انقلاب اسلامی ترسیم می شود. یا رهبرمان از روی حکمت و تحقیق همگان را از تقلید از غرب زنهار و پرهیز می دهد که این تقلید هیچ ملتی را به هیچ جایی نمی رساند جز به منافعی زودگذر و سطحی و غیراصیل در قبال ضررهای بی شمار.
این نزاع، نزاعی سیاسی نیست بلکه نزاعی تمدنی تاریخی است برای همین هر چه انقلاب و بیداری اسلامی پیش می رود تمدن غرب خطر را در بن استخوان بیشتر احساس می کند و سطح نزاع را بسط می دهد.
غرب ستیزی، مبارزه با طاغوت جهانی، مبارزه با نظام سلطه، مبارزه مستضعفین با نظام استکبار عالم و مبارزه با صهیونیسم جهانی، همه اینها میدان های مجاهدت انقلاب اسلامی است با امامت امام خامنه ای در سطحی جهانی؛ و تمام اینها در ادبیات ایشان به معنای نفی برخورد خوبی های فرهنگ غرب نیست؛ خوبی هایی چون روحیه کار و تلاش، اعتماد به نفس، ریسک پذیری، نظم، روحیه کار جمعی، بهره گیری تام و متعهدانه از هنرهایی چون موسیقی و سینما.
بنابراین از منظر امام خامنه ای، تمدن برآمده از انقلاب اسلامی در حال نضج گرفتن است و در مقابل تمدن غرب در حین سقوط و در پایان مسیر و این دو تمدن در تضاد با یکدیگر و در مسیر و ماهیتی متفاوت اند که فراز یکی نشیب دیگری را در بر خواهد داشت و اکنون زمانه سقوط تمدن غرب است. ستیز با غرب در این گفتمان، نه برآمده از احساس است نه برداشتی سیاسی اجتماعی بلکه سخن از ستیزی تمدنی است که کارزاری تاریخی را جلوه گر ساخته است.
آنچه بیان شد از سلب غرب، نافی تضاد و تقابل انقلاب اسلامی با تفکر ارتجاع و تحجر که با تکیه بر غرب امروز زیستن خویش را در عالم اسلام ادامه می دهد نیست. همچنین این تفکر ناقد بسیاری از اندیشه ها و فرهنگ های حاکم بر شرق است.
برگرفته از مبانی نظری تفکر فرهنگی حضرت امام خامنه ای
پایان پیام/
 

کد خبر 381365

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha