خاطره‌ی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از لحظات پس از انفجار بمب در مسجد ابوذر

خبرگزاری شبستان: پایگاه حفظ و نشر آثار آیت الله خامنه ای خاطره ای از زبان ایشان از لحظه ترورشان در تیرماه 1360 نقل کرده است.

به گزارش خبرگزاری شبستان، پایگاه حفظ و نشر آثار آیت الله خامنه ای خاطره ای از زبان ایشان از لحظه ترورشان در تیرماه 1360 نقل کرده است. آیت الله خامنه ای خاطره ای از لحظات بعد از ترورشان در مسجد ابوذر را به صورت زیر نقل می کنند:

 «وقتی که در مسجدی که من بودم بمب منفجر شد، از وقتی که بار اوّل بر زمین افتادم - که البته نفهمیدم چطور شد که افتادم - تا وقتی که به کلّی بیهوش شدم، سه مرتبه، برای لحظاتی به هوش آمدم و هر دفعه هم یک احساسی داشتم. آن حالات، هیچ‌وقت از یادم نمیرود. حالا یکی را عرض میکنم: در یکی از حالات، احساس کردم که دارم میروم؛ یعنی احساس کردم که مرگ در مقابل من است. کاملاً در آن مرز عالم برزخ، خودم را دیدم و احساس کردم که در آن حال، انسان هیچ دستاویزی به جز خدا ندارد؛ هیچ دستاویزی! یعنی هر چه هم عمل پشت سرخودش داشته باشد، باز اگر نتواند تفضّل الهی و رحمت خدا را جلب کند، خاطر جمع به آن عمل نیست. آدم شک میکند: آیا این عمل را با اخلاص به‌جا آوردم؟ آیا نیّتم صددرصد، خدایی بود؟ آیا در آن شرک و ریا نبود؟ آیا ملاحظه‌ی این و آن نبود؟ به‌هرحال، ماها مرکز عیوبیم. متأسّفانه، همه‌ی شائبه‌ها در ما هست. آن‌جا انسان احساس میکند که مثل پرِ کاهی بین زمین و آسمان است. از همه چیز منقطع میشود. من این حالت انقطاع را در آن وقت احساس کردم و پیش خدای متعال، تضرّع نمودم و گفتم: «پروردگارا! میبینی که من چقدر دستم خالی است و چیزی ندارم و محتاجم! اگر تفضّلی بکنی، کرده‌ای وَاِلّا ما رفته‌ایم.» منظورم مردن نبود؛ رفتن از وادی سعادت بود. بعد، بیهوش شدم و چیزی نفهمیدم...»

پایگاه اینترنتی Khamenei.ir اردیبهشت 1379

پایان پیام/

کد خبر 380311

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha