«قصه تفنگ و شوشکه قزاق ها زودتر از خودشان آمده است»

خبرگزاری شبستان:احمد شاکری وقایع و رخدادهای عصر مشروطه را در رمانی با عنوان« انجمن مخفی» به تصویر کشید.

به گزارش خبرنگارکتاب و ادبیات شبستان ،این کتاب با 479 صفحه و چهارده بخش توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است . نویسنده در این رمان علاوه برداستان پردازی ، به وجوه دیگری چون تاریخ ،سیاست ، مذهب و... نیز توجه داشته است.


در این رمان همچنین حوادث مهمی چون جریان مشروطه و تحریم تنباکو وعوامل مرتبط با آن ها - شهادت شیخ فضل ا... نوری و انجمن های مخفی - ، و... را نیز مورد نظر داشته است . حوادث رمان بیشتر در حوزه علمیه ای در شهر تهران ، وکمتر در لواسانات - منزل شخصیت های اصلی - رخ می دهد. نویسنده در این رمان چند داستان را به موازات هم ، با استفاده از شیوه بازگشت به گذشته ( فلش بک ) -تداعی- ، و نظیره سازی واقعه عاشورا ، با وقایع دیگر ی چون جریان سفر یحیی مکی به کربلاو حادثه حوزه علمیه ، همراه کرده است ، که غیر از واقعه ی عاشورا، بقیه داستان از تخیل خود نویسنده سر چشمه می گیرند . داستان بیشترحول محور تاریخ می گردد، اما محو ر های دیگرهم مهم هستند.رمان در شمارگان دو هزار و پانصد نسخه، منتشر شده است.


انتخاب زاویه من راوی در داستان علاوه بر این که توانسته خصوصیات درونی خود- شخصیت اول را نمایان کند، توانسته نقطه نظراتی را ارائه دهد که برای خواننده حتی اگر خود به آن اعتقادی ندارد قابل باور باشد و به آن ها اعتماد می کند. اگر نویسنده فقط به گزارش و نظریه پردازی می پرداخت، در حالی که خود هم آن ها را باور نداشت، راوی غیر قابل اعتماد یا راوی ساده لوح محسوب می شد. در حالی که راوی با وقوف کامل به آنچه که می گوید باورپذیری را در داستان بالا برده است. من راوی در این رمان چون به طور مستقیم در وقایع شرکت دارد، راوی درون رویداد است.


در این اثرسه نوع روایت گنجانده شده است که روایت اول درباره « سلطنت احمد شاه» روایت دوم «مقتل خوانی واقعه عاشورا » و روایت سوم درباه » دوران مشروطه و ماجراهایی که به شهادت شیخ فضل الله نوری » منتهی شده است.


در بخشی از این کتاب آمده است: شاید درتاریکی پستو کم شده است .نور کم جان پیه سوز لرزشی بر سایه صندلی انداخته است. گویا در زیر انگشتان مضطرب من در حال نفس کشیدن است. گویا سخنان میانمان را می شنود . همان روح سیالی که محمد علی از آن نام برده است. صدای جابجایی چیزی از درون پستومی آید. چوب جلا خورده صندلی سرد است. از حیات تهی است. احساس کسی را دارم که در آستانه کشفی بزرگ بازمانده است. چیزی که می تواند ازحیرت مدام بها بکاهد. اما درست درهمین نقطه است که محمدعلی به تنهایی اش می گریزد. مکثش را در پستو طولانی می کند.صدایش از میان لنگه های درپستومی آید که می گوید شرط دیدن پرده ،طهارت است. باید با وضو باشید.


سردی هوا مانع ازآن شده است که جزبرای نمازوضوبگیرم. محمدعلی پاسخم را که می شنود از پستو بیرون می آید. عمامه را از سر باز کرده و بقچه نانی در دست دارد. حالا من و او در نمدی که به اندازه قد یک نفر است کنجیده ایم. کاسه کشک ساییده بینمان است . نان را همانند او در شورابه کف کاسه می گردانم و آن را به دهان می برم. سکوتش نشان می دهد ازادامه صحبت خرسند نیست و...


گفتنی است:انجمن مخفی را انتشارات سوره مهر منتشر کرده است.
پایان پیام/
 

کد خبر 374224

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha