به گزارش سرویس دیگر رسانه های خبرگزاری شبستان و به نقل از سایت تاریخ ایرانی، بر اساس این تصمیم، خیابان حد فاصل دو سفارت انگلیس و شوروی به نام وینستون چرچیل، خیابانی که بعدها شهید مفتح نام گرفت به نام روزولت و خیابان میرزا کوچکخان به نام استالین نامگذاری شد.
28 نوامبر سال 1943 روزولت، استالین و چرچیل رهبران سه کشور آمریکا، شوروی و انگلستان مذاکرات چهار روزه خود را در تهران آغاز کردند تا استراتژی مشترک «پس از جنگ» را تعیین کنند. جنگ جهانی دوم در پنجمین سال خود به مراحل حساسی رسیده بود. همه معادلاتی که در سالهای ابتدایی آن وجود داشت، در حال به هم ریختن بود. جهان هر روز بیشتر به پاره پاره شدن نزدیک میشد. مشخص نبود دامنههای این نزاع عالمگیر که در همان زمان یک سرش اروپا و سر دیگر آن قلب آفریقا را در نوردیده بود و از مرز آبی بریتانیا - آلمان در دریای مانش تا مرز آبی ژاپن و آمریکا در اقیانوس رسیده بود، به کجا میرسد و کی به پایان خواهد رسید.
تقسیمبندیها و اتحادهای قدیمی کمرنگ شده بود و به نظر میآمد در جبهه دیپلماسی ائتلافهای جدیدی برای مقابله با دشمن مشترک یعنی آلمان نازی و هیتلر به وجود آمده است. بعد از سقوط پاریس در 1940، انگلستان متوجه شد برای نبرد در برابر آلمان در اروپا تنها مانده است و نیازمند یک کمک قدرتمند و همهجانبه تسلیحاتی دیپلماتیک بود. بنابراین متوجه ایالات متحده شد که تا آن روز با وجود آنکه از قدرت تسلیحاتی خوبی برخوردار بود به علت دوری از معرکه جنگ وارد آن نشده بود. روزولت، رئیسجمهوری آمریکا که در ابتدای جنگ اعلام بیطرفی کرده بود، باید متقاعد میشد که وارد جنگ شود. در مذاکراتی که بین لندن و واشنگتن انجام شد، مساله خطر از دست رفتن آزادی و دموکراسی با قدرت گرفتن نازیسم مطرح شد. بدین ترتیب آمریکاییها در سال 1942 با 12 میلیون سرباز از چند جبهه وارد جنگ با متحدین شدند؛ ورودی که روند جنگ را به شکل چشمگیری تغییر داد. اما هنوز برای پیروزی بر آلمان نازی یک سر مثلث نیز باید وارد جنگ میشد. این ضلع، هیچ کشوری نبود جز اتحاد جماهیر شوروی که اختلافات ایدئولوژیکی که با این دو کشور داشت کمترین مشکلی بود که برای نشستن سر میز مذاکره بود.
با تهدید شوروی توسط آلمان، استالین به این نتیجه رسید که با دشمنان قدیمی بهتر از دشمن جدید میتواند به توافق برسد. به همین دلیل بعد از نطق تاریخی چرچیل که حمله آلمان به شوروی را تهدیدی علیه انگلستان و ایالات متحده دانست، شوروی نیز به دو کشور پیوست. اما برای بیشتر شدن همکاری میان این سه کشور احتیاج به مکان و مرزهای مشترکی بود که بتوانند تسلیحات نظامی را جا به جا کنند. این مرز مشترک با حمله به ایران در اوت 1941 (شهریور 20) و نقض بیطرفی ایران فراهم آمد و همکاری این سه قدرت با یکدیگر آغاز شد.
از مدتها پیش از نوامبر 1943 مکالمهها و مکاتبههای بسیاری میان این سه رهبر برای مکان و زمان ملاقات با یکدیگر انجام شده بود. پس از این تماسها بود که قرار شد زمان برگزاری نشست مشترک پاییز 1943 باشد اما چرا تهران برای انجام این نشست در نظر گرفته شد؟ والنتین برژکف از مشاوران استالین که در کنفرانس تهران سمت مترجم رهبر شوروی را بر عهده داشت، در خاطراتش مینویسد: «همه چیز آماده چنین ملاقاتی بود. مشکل اساسی مکان انجام ملاقات بود. استالین ترجیح میداد این کنفرانس در محلی نزدیک به شوروی باشد. دلیلش این بود که جنگ بین شوروی و آلمان به او - که در مقام فرماندهی عالی انجام وظیفه میکرد - اجازه نمیداد که زیاد از مسکو دور باشد. روزولت نیز اما به قانون اساسی آمریکا استناد میکرد. این قانون به ریاست جمهوری آمریکا اجازه نداده است مدتی طولانی از واشنگتن دور بماند.» فقط برای چرچیل تفاوتی نداشت مکان مذاکرات کجا باشد.
ایران در آن زمان در اشغال متفقین بود و در میانه جبهه جنگ قرار داشت. متفقین از شهریور20، نیروها و تسلیحات بسیاری به ایران وارد کرده بودند و نفوذ بسیاری در ایران داشتند بنابراین میتوانستند به راحتی امنیت کنفرانس را در تهران برقرار کنند.
کنفرانس تهران صبح روز 27 نوامبر 1943 در سفارت شوروی آغاز شد. با توجه به قرار داشتن دو سفارت انگلستان و شوروی در یک خیابان، سفارت شوروی به دلیل امنیت خاصی که شورویها برای حفاظت از استالین داشتند و نزدیکی آن با محل اقامت روزولت که شرایط جسمی ویژهای داشت، انتخاب شد. سران سه کشور چند روز پیش از 27 نوامبر وارد ایران شده بودند. این کنفرانس چهار روز به درازا کشید و در این چهار روز درباره سرنوشت جنگ جبهه دوم اروپا، ورود ترکیه به جنگ، لهستان و مرزهای آن، وضعیت جنایتکاران جنگی پس از جنگ، طرح تقسیم آلمان و وضعیت خروج نیروهای متفق از ایران بحث و گفتوگو شد. این دیدار تاریخی مسیر جنگ دوم بینالملل را تغییر داد و شکست هیتلر را در تهران رقم زد.
این نخستین بار بود که استالین در چنین کنفرانسی شرکت میکرد. قبلا وزیران امور خارجه سه کشور در مسکو مقدمات کار و زمینه مذاکرات را آماده کرده بودند که باید در آن سرنوشت جهان پس از شکست آلمان و روابط فیمابین قدرتهای فاتح تعیین و ترسیم میشد.
طبق اسنادی که سالها بعد انتشار یافت در این مذاکرات که اول دسامبر پایان یافت و اعلامیه پایانی آن هشت روز بعد انتشار یافت، قرار شد لهستان تحت نفوذ شوروی قرار گیرد و قسمتی از آلمان به لهستان داده شود. بر سر جزایر واقع در شمال ژاپن که استالین خواهان آنها بود توافق صورت گرفت. استالین نقشه جغرافیایی بالکان پس از عقبنشینی آلمانیها را مطرح کرد و قرار شد که در این منطقه حرف اول را شوروی بزند. استالین در مذاکرات تهران تاکید کرد که شکست آلمان، مگر در صورت دستیابی به سلاحهای جدیدتر حتمی است و قبل از 15 ماه دیگر از میان میرود و از شرکای نظامی خود خواست که با گشودن جبهه تازهای در غرب، بار جنگی شوروی را کاهش دهند که تا این لحظه میلیونها تن تلفات داشته است. استالین پافشاری کرد که آلمان پس از جنگ میان نیروهای فاتح تقسیم شود که شرکای او موافقت ضمنی کردند. طبق اسناد دیگر، در کنفرانس تهران توافق بر سر انهدام آلمان شد، نه وادار کردن این کشور به تسلیم شدن و استدلال این بود که به دلیل عدم انهدام آلمان در پایان جنگ جهانی اول، این کشور موفق شد که آتش جنگ دوم را روشن سازد.
در اعلامیه (علنی) پایانی مذاکرات، سه رهبر بار دیگر استقلال و حاکمیت ایران را تضمین و تاکید کردند که پس از جنگ، نظامیان سه کشور، ایران را ترک خواهند گفت. سران سه کشور در اعلامیه خود اعتراف کردند که جنگ، برای ایرانیان مشکلات اقتصادی فراوان به بار آورده که باید به صورتی جبران شود. در این اعلامیه از ایران به عنوان یکی از کشورهای متفق نام برده شده بود و به کار بردن این عبارت به این معنا بود که ایران از آن پس یک کشور اشغالی نیست، متحد است و حاکمیت ملی دارد.
مطالب غیر محرمانه که در اعلامیه پایان کنفرانس آمده بود (که سالها بعد اسناد تازه آنها را تکمیل کرد) از این قرار بود: کمک همهجانبه به پارتیزانهای یوگسلاوی و تشویق ترکیه به پیوستن به مساعی متفقین و تحکیم تماس دائمی سران ستادهای نیروهای مسلح سه کشور. در این اعلامیه همچنین اشارهای مبهم به مرزهای لهستان، گشایش جبهه زمینی در فرانسه و غرب اروپا و ورود شوروی به جنگ بر ضد ژاپن شده بود. سالها بعد معلوم شد که در کنفرانس تهران بر سر مرز «او در - نایسه» و «کرزن لاین» میان آلمان و لهستان و نیز آغاز حمله زمینی از فرانسه از مه 1944 توافق شده بود. تا گشایش این جبهه، شوروی به تنهایی در زمین با آلمان میجنگید.
این بزرگترین کنفرانسی بود که تا آن تاریخ در ایران تشکیل شده بود و اگرچه در آن روزها، به دلیل ویژگیهای امنیتی، دولت ایران و به تبع آن شهرداری تهران، نمیتوانست شوق و شعف خود را از حضور این رهبران اعلام کند، اما بعد از تقریبا شش ماه، این ذوقزدگی، با ظهور سه تابلوی چشمنواز سنگی در خیابانهای تهران، ظهور کرد.
شهرداری تهران سه خیابان را در پایتخت به نام رهبران سه کشور نامگذاری کرده بود و همان زمان سخنان گلشائیان شهردار تهران در اینباره جنجالهای فراوانی بهپا کرد. شهردار تهران در افتتاح و گشایش این خیابانها با نامهای جدیدشان، طی نطق بلندبالایی اعلام کرد: طهران تاریخ نوینی را به چشم خواهد دید، چرا که خیابانهای آن به نام سه تن از تعیینکنندگان مسیر جنگ جهانی دوم نامگذاری میشود.
در آن روز گلشائیان از اینکه میدید، تهران، مرکز تصمیمگیری یکی از مهمترین وقایع تاریخی است به خود میبالید و تا آنجا پیش رفت که اختیار از کف داده بود و هر واژه خوب و اسطورهای را که میدانست یا نمیدانست، در وصف این سه تن به کار میبرد.
سران سه قدرت جهان در هنگام حضور در ایران، محمدرضا شاه را که جوانی 23 ساله بود برای دو سه دقیقه پذیرفتند که ضمن بیان خیر مقدم به آنان، درخواست کرد که تبعیدگاه پدرش را تغییر دهند زیرا آب و هوای جزیره موریس برای او سازگار نبود. این درخواست پذیرفته شد و رضا شاه به ژوهانسبورگ آفریقای جنوبی انتقال یافت و در همان جا درگذشت.
پایان پیام/
نظر شما