حجت الاسلام محسن ادیب بهروز، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی تهران در گفتگو با خبرنگار قران و معارف خبرگزاری شبستان گفت: در بحث تاریخی غلبه منابع اهل سنت بر منابع شیعی موجب شده است که در بین اغلب نویسندگان تصویری که از شخصیت جناب ابوطالب عرضه میشود برخلاف شخصیت واقعی ایشان باشد به گونهای که مشرکبودن ایشان تا جایی برجسته شده است که حتی برخی با وجود اعتقاد به حقانیت علی ابن ابیطالب (ع) و اینکه نمیتوان تصور کرد که شخصیتی چون امیرالمومنین (ع) پدری مشرک داشته باشد اعتراف کردهاند که ایشان تقیه میکرد. یعنی جناب ابوطالب (ع) موحد بوده ولی به خاطر مصالحی ایمان خود را مخفی میکرده است.
وی افزود: این مسئله نشان میدهد که غلبه منابع موجود اهل سنت به قدری است که اینگونه گزارشات پذیرفته میشود و حال آن که با مراجعه به منابع اصیل شیعی میبینیم که باور و ایمان ابوطالب نسبت به ذات حضرت حق و رسول گرامی اسلام (ص) به عنوان خاتم رسل یک اصل کاملا پذیرفتهشده است و شواهد این موضوع به قدری است که جای هیچ شک و شبههای را باقی نمیگذارد و هرگونه تصوری خلاف این واقعه را منتفی میکند.
اصل موحدبودن و ایمان ایشان به اثبات رسیده است
این استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به نگارش کتب و تالیفات ویژه در همین رابطه تصریح کرد: در همین راستا بزرگانی مانند شیخ مفید کتابی پیرامون ایمان و اعتقاد جناب ابوطالب نوشته اند. به عبارت دیگر در این مقال، بحث مراتب کمال مطرح میشود نه موحد بودن یا نبودن ایشان!! بنابراین اگر منابع اهل سنت را در نظر بگیریم غلبه با شرک جناب ابوطالب است و اینکه ایشان به خاتمیت پیامبر (ص) اعتقاد نداشته است اما اگر به منابع اصیل و واقعنگر شیعی توجه شود اصل موحدبودن و ایمان ایشان به اثبات رسیده و بحثها حول مراتب کمال ایشان است.
لذا با مستنداتی که وجود دارد میتوان از ایشان به عنوان یکی از اوصیای الهی نام برد . یعنی شخصیتی که مراتب کمال را طی کرده اگرچه ممکن است به مرتبه ائمه و اهل بیت (ع) نرسیده باشد ولی در مراتب بالایی از کمال قرار گرفته و توانسته است لقب وصی را به خود اختصاص دهد.
این کارشناس تاریخ اسلام خاطرنشان کرد: در کتاب الاحتجاج مرحوم طبرسی جلد یک صفحه 230 نقل است که روزی حضرت امیر (ع) در محلی از مسجد نشسته و گروهی در اطراف ایشان جمع بودند، در این میان فردی برخاست و حضرتاش را اینگونه مورد خطاب قرار داد که شما در چنین مقامی قرار گرفتهاید در حالی که پدر شما در آتش دوزخ بسر میبرد!! حضرت در پاسخ به وی فرمودند: خداوند زبان تو را قطع کند که اینگونه سخن میگویی، از این جمله حضرت چنین برداشت میشود که موضوع ایمان و اعتقاد حضرت ابوطالب به میزانی است که اگر کسی بخواهد نسبت به ایشان چنین اتهامی را وارد کند با چنین پاسخی نیز مواجه میشود.
سپس حضرت در ادامه سخن خود قسم یاد کرده و در بیان موقعیت و جایگاه پدر خود فرمودند: اگر پدرم تصمیم بگیرد شفاعت تمام گناهکاران امتی را که روی زمین هستند بر عهده بگیرد خداوند شفاعت ایشان را قبول میکند و سپس اشاره به مطلبی کردند که به عنوان یک اصل در اعتقادات ما پذیرفته شده است.
حضرت فرمودند آیا میشود پدرم در آتش باشد اما پسر او قسیم بهشت و جهنم گردد؟ این سخن حضرت اشاره به روایتی دارد که بر اساس آن یکی از مقامات حضرت امیر (ع) در قیامت «قسیم الجنه و النار» بیان شده است و در ادامه فرمودند: اگر کسی عالم و آگاه به شریعت اسلام باشد میداند کسی که چنین جایگاهی دارد از نور پدر به چنین جایی رسیده و اگر پدر دارای کمالاتی نبود چنین فرزندی از او متولد نمیشد.
ایشان جزء افرادی است که میتواند در قیامت شفاعت کند
حجت الاسلام ادیب در ادامه و در تبین این فرمایش امیرالمومنین علیه السلام گفت: در آموزهها و معارف اسلامی اصلی وجود دارد که بر اساس آن اگر قرار باشد پدری آلوده به شرک بوده و یا در مراتب پایینی از ایمان قرار بگیرد بعید است که فرزندی چون امیرالمومنین (ع) از ایشان متولد شود. اما در ادامه این روایت آمده است که حضرت امیر(ع) فرمودند نور پدرم در قیامت بسیاری از انسانها را در بر میگیرد و تنها چندین نفر هستند که نور آنها بالاتر از نور پدرم میباشد و در ادامه به نور رسول گرامی اسلام (ص) و اهل بیت (ع) اشاره فرموده و این گونه ادامه دادند که نور آنها (امام حسن و امام حسین علیهم السلام ) نیز از پدر من سرچشمه گرفته است. یعنی نور وجود مقدس حسنین (ع) و سایر اهل بیت (ع) که فرزندان امیرالمومنین (ع) شمرده میشوند نیز از نور ابوطالب سرچشمه گرفته است.
بنابراین با استناد به این فرمایش حضرت امیر (ع) در کتاب احتجاج مرحوم طبرسی اولین نکتهای که باید مورد توجه قرار گیرد این است که حضرت ابوطالب از نظر کمالی در مرتبه بسیار بالایی قرار گرفت به گونهای که ایشان جزء افرادی شمرده میشوند که اگر اراده کند میتواند جمع کثیری را در قیامت شفاعت کند و این مقام مرهون خدمات و سختیهایی است که ایشان در دوران حیات و زندگی خود داشته است.
ابوطالب امانتی الهی در اختیار داشت که آن را به رسول گرامی اسلام (ص) تحویل داد
وی مقام وصی بودن و وصایت را از جمله مقامات و مراتب کمالی حضرت ابوطالب برشمرد و گفت: در رابطه با مقام وصیبودن جناب ابوطالب میبایست نکاتی را تبیین کرد، در کتاب شریف «الحافی» از مرحوم کلینی در بخش مربوط به ولادت و شهادت پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) آمده است که شخصی از وجود مقدس امام موسی بن جعفر (ع) نسبت به جایگاه جناب ابوطالب سؤالی مطرح کرد حضرت در پاسخ وی میفرمایند: ابوطالب به عنوان وصی انبیای الهی امانتی در اختیار داشت که آن را به رسول گرامی اسلام (ص) تحویل داد و آن امانت از حضرت عیسی (ع) در اختیار جناب ابوطالب قرار گرفته بود.
این یک اصل در اعتقادات ماست که پیامبران خدا، امانتی از جانب حضرت حق در نزد خود داشتند که باید آن را به پیامبر پس از خود تقدیم میکردند و طبعا افرادی که امین بوده و شایستگی امانتداری انبیا را داشتهاند - که از آنها تعبیر به اوصیا میشود - این امانتهای الهی را دریافت میکردند تا به پیامبر بعدی برسانند.
عضو هئیت علمی دانشگاه شهید بهشتی افزود: هنگامی که حضرت عیسی (ع) دوران رسالتاش پایان یافت باید این امانت را در اختیار کسی قرار میداد تا آن را به پیامبر خاتم برساند و این امانت به اشخاص مورد اعتماد سپرده شد و دست به دست گردید تا به حضرت ابوطالب (ع) رسید و آخرین امانتدار این امانت الهی ایشان بوده است. به عبارت دیگر جناب ابوطالب انسانی است که به چنین شایستگیای رسیده است که نگاهدار امانت الهی پیامبران باشد.
وی با بیان این که این قانون در میان امامام معصوم نیز جریان دارد تصریح کرد: این قانون در رابطه با امامان معصوم ما نیز صادق است یعنی هر امام معصوم امانتهایی از جانب پروردگار را در اختیار دارد که آن را به امام پس از خود میسپارد چون بخشی از منابع پاسخگویی به نیازهای مردم در هر عصر و زمانی در اختیار امامان است. در همین رابطه و یکی از این امانتهای الهی مصحف حضرت زهرا (س) است که در اختیار امیرالمومنین (ع) قرار گرفت و ایشان آن را به فرزندش امام مجتبی (ع) سپرد و پس از ایشان نیز به حضرت ابا عبدالله (ع) و به ترتیب به دیگر ائمه (ع) سپرده شد و امروز در اختیار حضرت حجت (عج) قرار دارد.
اقدامات ایشان برای پیامبر(ص) بی نظیر و بی بدیل بود
این کارشناس و پژوهشگر تاریخ اسلام یادآور شد: بنابراین آنچه که در منابع شیعی پیرامون شخصیت حضرت ابوطالب آمده این است که جناب ابوطالب فراتر از آن است که در منابع و گزارشات اهل تسنن درباره ایشان مطرح میشود و نه تنها موضوع شرک و عدم ایمان یا حتی تقیه در رابطه با ایشان مطرح نیست بلکه ایمان ایشان صددرصد پذیرفته شده و موضوع تقیه را نیز نمی توان پذیرفت چرا که تقیه ضرورتی نداشت و ایشان در جایگاه یا موقعیتی نبودند که نیاز به تقیه باشد.
حجت الاسلام ادیب بهروز افزود: حال اگر این سوال مطرح شود که چرا ایشان به چنین مقامی رسیده اند که می توانند در برزخ و قیامت افراد زیادی را شفاعت کنند؟ برای پاسخ به این سوال می توان به گزارش اقدامات و فعالیت های جناب ابوطالب در دوران حیات پر برکت پیامبر (ص) از آغاز - یعنی زمانی که عبدالمطلب به ابوطالب وصیت می کند که پشتیبانی و حمایت کامل از محمد (ص) را عهده دار شود - تا پایان عمر پربرکت شان اشاره کرد.
هرچند امیرالمومنین (ع) از کودکی در دامان پیامبر قرار گرفت اما این پدر بود که با حمایت کامل از پیامبر توانست چنین جایگاهی در نزد خداوند پیدا کند. چه در دوران بعثت در مکه و چه پیش از آن می بینیم که جناب ابوطالب با تمام وجود و تمام قدرت، خود را وقف پیامبر (ص) می کنند و از هیچ گونه حمایت، پشتیبانی، همراهی با پیامبر (ص) و حتی اطاعت از دستورات پیامبر(ص) کوتاهی نمی کند.
وی افزود: اگر کسی فعالیت های ایشان را در دوران حیات پیامبر (ص) در مکه مرور کند می تواند آن را حداقل به عنوان یکی از دلایل شایستگی ایشان برای مقام وصایت و شفاعت بداند. به همین جهت در تاریخ دارد که رحلت جناب ابوطالب و حضرت خدیجه(س) که در یک سال رخ داد، فضایی را برای پیامبر(ص) ایجاد کرد که حضرت این سال را سال غم و اندوه نامگذاری کردند و این نشان می دهد که رحلت این دو بزرگوار برای پیامبر(ص) بسیار غمگسار و اندوهناک است.
پایان پیام/
نظر شما