خبرگزاری شبستان ،قدما بر این معتقد بودند که همة خلقت از یک قانون پیروی میکند و کسی که بتواند قانون وجودی چیزی را کشف کند، به قانون خلقت دست پیدا کرده است. از این رو حکیمان فلسفه، طبیبان دل و جان مردم میشدند. گرچه سالها گذشت و علم نوین برآن شد که برای هر موضوعی علمی وضع کند و شباهتهای نظامهای آفرینش را از سر اتفاق و ظاهری ارزیابی نماید، اما هیچگاه فهم آدمی از انتظام کلی آفرینش تهی نشد.
شباهت اینکه آدمی به قلب نیاز دارد و گیاه به ریشه و حتی یک عنصر دستساز بشر مانند اتومبیل به موتور، این شباهتها نه تنها در اشیا، بلکه در جوامع نیز به چشم میخورد؛ یعنی همانگونه که آدمی سر دارد و چشم و قلب و پا، اجتماع انسانی نیز، به استعارهای، خالی از این اعضای بدن نیست.
اجتماعات آدمیان نیز برای اثرگذاری (که در تعریف به آن تمدن) میگویند، نیاز به سری برای فکر کردن، دستی برای کارکردن و پایی برای راه پیمودن و بالاخره قلبی برای تپیدن و خونرسانی دارند. جامعة آدمی نیز مانند تن او دارای عناصر و سلولهایی است که با مرگ و تولد هزار باره نو میشوند.
هر هفت سال یکبار همة سلولهای بدن عوض میشوند و هر چند سال یکبار کل اجزای اجتماع انسانی. اما مطلبی که نمیتوان از آن به سادگی عبور کرد، آن است که همانگونه که بدن چندینبار نو شده، هیچگاه چند شخصیت نیست و یک فرد، بهرغم تحول جسمی، همیشه نمایندة یک نفر است. جامعه نیز بهرغم همة تحولات خود، دارای یک شخصیت و هویت است.
انسانشناسان معتقدند که آنچه وجود متغیر آدمی را در برابر حوادث، تغییرات جسمی و بالاخره تحولات روزگار یکسان و یگانه نگاه میدارد، «روح» آدمی است.
روح آدمی در اثر تغییر جسم و نابودی برخی از اعضا و حتی پیوند برخی به برخی دیگر تغییر نمیکند، پیر نمیشود و نقصان و نابودی نمییابد. در مقابل، میان اجتماع انسانی نیز عاملی که شخصیت یک ملت را در طول تحولات مختلف، نمایندگی میکند و در واقع نقش روح جامعه را بازی میکند و شاخص اصلی تمدن ملت در هر روزگار محسوب میشود «عنصر رهبری» است.
رهبری هر جامعه «ظالم» یا «دادگر» نمایهای از روزگار آن ملت بهشمار میآید تا جایی که امیر سخن، حضرت علیبنابیطالب(ع) فرمودند: «الناس علی امرائهم اشبه من ابائهم» مردم نسبت به فرمانروایان خود، از پسران به پدران شبیهترند.»و چه زیبا و چه پسندیده آنکه نمایة روزگار ما و رو ح تمدن ایران در عصر حاضر، خمینی و خامنهای بزرگ باشند.
افزون بر سی سال پر تلاطم گذشت که در آن ایران اسلامی در برابر جنگ و مشکلات مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی میتوانست بسیاری از صدمات را بر پیکرة اجتماع ایران بپذیرد، اما به لطف خدا این جامعة طیبه مصممتر از گذشته بر سر آرمانهای خود ایستاده است و این وابسته به هیچ عاملی مهمتر از این نیست که «روح روزگار» ملت ایران، روحی استوار و مقاوم است.
نگاهی به گذشتة تلخ این ملت نشان میدهد که به مثابة وجود زمامداران ناشایست، ملت نیز در برابر تحولات عصری چیزی برای حفظ کردن نداشت و به همین دلیل، تاریخ اجتماعی ایران نیز متناظر با تاریخ سیاسی آن، تابعی از افتوخیزها و تهور و خودباختگی است.
روح ملت و تمدن ما، مانند روح ملت و تمدن اقوام دیگر، در مردم و حرکت رهبران آنها یک تاثیر دوجانبه و دوسویه دارد.
خداوند متعال به سبب تصمیم ملت ایران برای «بودن» و مبارزه کردن، آن ملت را به وجود رهبری«واجد صفات» و شجاع برای دفاع جانانه از منافع اصیل ملت مفتخر، و در نگاهی دیگر آزموده است. حال نوبت ماست که بتوانیم این روح صاف و بیآلایش را قدر بدانیم یا اینکه خدای نخواسته از پس این امتحان شایسته روسیاه برآییم.
چه نیک سنت خدا در قرآن کریم تبیین شده است که فرمود: اگر شکر کنید، زیادتان میکنیم و اگر نعمت را بپوشانید...»
یا به قول امام مجتبی(ع): عاقبت قومی که در آنها نادانان به حکمرانی برگزیده شوند، جز ذلت و خواری و زبونی نیست. که اینچنین مباد...
با این مقدمه نه چندان کوتاه،واضح است که گرد ولایت ولی فقیه گشتن در زمان ما ،چه در دایره معقولات و چه در قلمرو محسوسات ، چه در جهاد علمی و چه در مکتب هنری ،نشانه ی چیست ؟و تمدن روزگار جمهوری اسلامی چگونه ماندگار خواهد شد؟
بنا بر گزارش روابط عمومی بسیج هنرمندان کشور ،هنر انقلاب اسلامی ، هنر روزگاری است که روح خود را از ولایت و نقطه ی اتکایی ناشی از اراده ی ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین می گیرد . این هنر زاینده تمدن ، شخصیت و هویتی است که از این روزگار به تاریخ معرفی می شود و برای آن که جلوه ای زیبا به جای بگذارد ناچار است که خود را بیش از پیش به نقطه ی تمرکز و اتکای جامعه نزدیک کند و به همین خاطر بیهوده نیست اگر بگوئیم : هنری نشانه زمانه ی ماست که در آزمون نسبت با ولایت ،وحدت و مسیر حرکت سیل خروشان امت اسلامی بتواند خود را سرفراز دارد و غیر این هر مسیری محکوم به بایگانی در بن بست تقلید و فراموشی است.
بنابر این باید بر این نکته پای فشرد که ولایت نه تنها ستون فقرات جامعه اسلامی ،بلکه ستون فقرات تمدن اسلامی و روح هنر دینی و انقلابی است و جز این هم بر راهی که می رویم شرافتی نداریم.
عضو هیئت مدیره انجمن قلم ایران
پایان پیام/
نظر شما