به گزارش خبرگزاری شبستان ،احمد مهرنیا درباره کتاب،گفت:این مجموعه چند گانه به خلبانانی اختصاص دارد که در جنگ تحمیلی هشت ساله حضور داشتهاند. جلد نخست این مجموعه زندگینامه 50 خلبان را در کنار دو خاطره از هر یک از خلبانان به خود اختصاص داده است.
مهرنیا همچنین هدف از نگارش این مجموعه را ماندگار شدن یاد خلبانان نیرویهوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در صفحات تاریخ عنوان کرد و افزود: در آغاز میخواستم زندگینامه خلبانان را در قالب یک کتاب بیاورم اما به دلیل حجم بالای مطالب و زمانبر بودن تولید آنها تصمیم گرفتم یک مجموعه آماده کنم.
وی درباره چرایی آوردن خاطرات در کنار زندگینامه خلبانان گفت: این نوع کتابها مخاطبان خاص خود را دارند و افرادی که در این کتابها از آنها صحبت میشود از یک جنساند. به همین دلیل تصمیم گرفتم علاوه بر زندگینامه هر خلبان دو خاطره را به همراه عکسهایی از دوران جوانی و امروزشان به کتاب اضافه کنم. بعد از چاپ کتاب «حمله به الولید» متوجه شدم که مخاطبان به کتابهایی که تصاویری در داخل متن آنها آمده توجه بیشتری دارند.
مهرنیا افزود: در جلد اول «ستارههای نبرد هوایی» زندگینامه 50 خلبان به ترتیب حروف الفبای ابتدای نام خانوادگیشان آمده است که میتوان اسامی افرادی نظیر شهید مصطفی اردستانی، امیر فرجالله براتپور و تقی آریاپور را دید.
این پژوهشگر ادبیات دفاع مقدس درباره مجلدات بعدی این مجموعهها خاطر نشان کرد: چاپ چهار جلد از این مجموعه قطعی است و اگر خلبانان در نقل خاطرات، همکاری بیشتری داشته باشند تعداد آنها به 10 جلد هم خواهد رسید.
گفتنی است جلد دوم این مجموعه نیز مراحل آماده سازی را در انتشارات سوره مهر سپری میکند، همچنین مولف این مجموعه(سرتیپ احمد مهرنیا) جلد سوم ستارههای نبرد هوایی را به تازگی برای چاپ به سوره مهر سپرده است.
سه خاطره جالب سال های جنگ سرهنگ خلبان علی محمد رفیعی را از زبان خودش بخوانید.
اوایل جنگ تحمیلی بود. هنوز برنامه ریزی کاملاً منظم و مرتبی وجود نداشت. سعی ما این بود که مناطق جنگی تعیین شده را به صورت شبانه روزی پوشش داده و حفاظت کنیم. قرار بود هر هواپیما در طول مأموریت یک یا دو بار سوخت گیری کند و بعد جای خود را به هواپیمای جایگزین که از اصفهان یا شیراز می آمد، بدهد و به پایگاه برگردد. تا هواپیمای جایگزین منطقه را تحویل نمی گرفت، گروه قبل مجاز به ترک منطقه نبودند. خلبانان این هواپیما وقتی در یگان می نشستند، به طور خودکار در نوبت آخر پروازهای آمادگی قرار می گرفتند. این نوبت معمولاً حدود سی تا 36 ساعت بعد می رسید.
15 بهمن ماه به همراه خلبان محمد پیراسته نیم ساعت مانده به غروب، به منطقه رفته و خلبانان قبلی خداحافظی کردند.
با این ترتیب ما هم باید حدود چهار ساعت دیگر تعویض می شدیم. از آنجا که احتمال دادم نماز مغرب و عشا قضا شود، تصمیم گرفتم نماز را سر وقت در هواپیما بخوانم.
وقت تعویض ما رسید. افسر کنترلر رادار با رمز اطلاع داد هواپیمای جایگزین دچار مشکل شده و خلبان کمی دیرتر با هواپیمای دیگری خواهند آمد. این خبر بار دیگر و بار دیگر تکرار شد.
تا آنجا که ما نماز صبح را در حال پرواز خواندیم. زمان ما به 11:55 دقیقه رسید؛ یعنی توانستیم ناخواسته رکورد پروازهای گشت زنی هوایی را تا آن زمان به نام خودمان ثبت کنیم.
خاطره دوم رفیعی مقابله با یکی از این هواپیما ها است.
اول مرداد ماه 1362 در کابین عقب شهرام رستمی از پایگاه هوایی شیراز به منظور گشت زنی و پوشش هوایی منطقه ی بندر ماهشهر بلند شدیم. تقریباً حوالی کازرون افسر کنترلر رادار بوشهر با هیجان اعلام کرد یک فروند هواپیمای بلند پرواز میگ-25 در ارتفاع 7500 پا و سرعت5/2 برابر صوت در حال پرواز به سمت تهران است. به سرعت در رادار هواپیما هدف را جستجو کرده وآن را پیدا کردم. هماهنگی ها با کابین جلو انجام شد و روی هدف قفل راداری صورت گرفت.
رستمی با استفاده از آخرین مرحله ی قدرت پس سوز موتورها (هواپیمای تامکت بعد از قدرت صد درصد موتورها، قابلیت استفاده از قدرت پس سوز را طی پنج مرحله دارد که معروف است به زون یک تا زون پنج. مرحله آخر بالاترین سرعت را به هواپیما می دهد؛ اگرچه سوخت زیادی مصرف میکند.)، به سرعت ارتفاع را زیاد کرد تا قفل رادار شکسته نشود. در ارتفاع 45000 پا تمام پارامترهای شلیک موشک فراهم شده بود.
بلافاصله یک تیر موشک هوشمند فونیکس را به سمت دشمن شلیک کردیم. موشک از زیر بال رها شد و شروع به اوج گیری کرد. چیزی نگذشت که موشک به خوبی هدف را مورد اصابت مستقیم قرار داد. برق انهدام این هواپیمای گران قیمت و خطر آفرین برای کشور را در آسمان مشاهده کرده و ندای الله اکبر سر دادیم. این انهدام اولین میگ-25 بود که باعث شد نزدیک به یک سال دشمن به فکر بمباران با آن نیفتد.
خاطره دیگر بر می گردد به 11 بهمن 1365 که همراه جعفر بهادران در پی به صدا درآمدن آزیر اسکرامبل در پایگاه بوشهر، با سرعت هواپیما را روشن کرده و بعد از خزش به ابتدای باند، بلند شدیم. چند دقیقه بعد افسر کنترل رادار یک هدف نزدیک شونده را از سمت غرب گزارش کرد که احتمالاً قصد حمله به نیروگاه اتمی بوشهر را داشت. لحظاتی بعد هدف را در رادر هواپیما پیدا کرده و با دادن اطلاعات به خلبان به سمت آن رفتیم. در موقعیت مناسب از نظر سرعت، ارتفاع و فاصله وقتی شرایط مناسب شلیک موشک فونیکس توسط سیستم هواپیما اعلام شد، دکمه شلیک را فشردیم. با کمال تعجب دیدیم موشک عمل نکرد. تا به خود بیاییم، هواپیمای دشمن را روبه روی خود دیدیم.
بهادران با شدت گردش کرد و خود را پشت شکاری مهاجم قرار داده و اقدام به شلیک موشک حرارتی ساید وایندر کرد. متأسفانه این موشک هم عمل نکرد! وضعیت نگران کننده ای بود. اگر خلبان عراقی می فهمید ما چنین مشکلی داریم، حتماً برای زدن ما اقدام می کرد. خوشبختانه همان قدر که ما نگران بودیم او هم مضطرب بود و ضمن تخلیه بمب ها با سرعت هر چه تمام تر به سمت مرزهای عراق ادامه داد. خوشحال بودیم که مأموریت او هر چه بود، خنثی شد. اما شرایط ما برای نشستن خیلی بحرانی بود. هرآن ممکن بود موقع نشستن موشک ها به خود شلیک شده و خسارتی به ما یا هواپیما بزنند. به هر حال با سلام و صلوات و ذکر دعا به سلامت فرود آمدیم.
کتاب «ستارههای نبرد هوایی» تولید دفتر ادبیات وهنرمقاومت حوزه هنری است که در قطع رقعی و شمارگان 2500 جلد توسط انتشارات سوره مهر به چاپ دوم رسید.
پایان پیام/
نظر شما