ابهام، خاستگاه استدلال است

دکتر ذکیانی، در نخستین اجلاسیه نوآوری «هنر استدلال» با تبیین نظریه خود، اظهارداشت: ابهام، باورها و ایده های جدید، خاستگاه اصلی استدلال است که ذهن انسان خود به خود به سوی آن گام برمی دارد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان، نخستین اجلاسیه نوآوری «هنر استدلال» با ارائه دکتر غلامرضا ذکیانی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، در سالن نظریه پردازی نمایشگاه بین المللی کتاب تهران به همت دبیرخانه هیئت حمایت از کرسی های نظریه پردازی برگزار شد.


در این نشست که دکتر علی اصغر خندان و دکتر علی الله بداشتی، به عنوان نقادان نشست، و دکتر محمد سعیدی مهر، دکتر رضا محمدزاده و دکتر سید محمد حکاک به عنوان داوران نشست، حضور داشتند، طرح نامه دکتر غلامرضا ذکیانی، که پیش از این به دبیرخانه هیئت حمایت از کرسی های نظریه پردازی ارائه شده بود، مورد نقد و ارزیابی قرار گرفت.


در این جلسه دکتر ذکیانی به تبیین نوآوری خود پرداخت و گفت: سه قاعده وضع مقدم، رفع تالی و برهان خلف، اساس همه استدلال ها است. با این توضیح که برهان خلفت ترکیبی از آن دو است. یعنی هدف آن اثباتی(مانند وضع مقدم) و روش آن انکاری (مانند رفع تالی) است.


وی با این بیان که رفع تالی نیز روی دیگر وضع مقدم است، ادامه داد: مبنای آن ها پیوند میان باورها و گزاره ها است. زیرا ذهن انسان مجموعه ای از باورها و گزاره ها است که با هم پیوند دارند. پیوند باورهای ذهنی مستلزم سازگای آنها است و ذهن نمی تواند در آن واحد به دو ایده متناقض باور داشته باشد.


دکتر ذکیانی با طرح این ادعا که ذهن انسان را بیشتر از اینکه باورهای یقینی تشکیل دهند، باورهای غیر یقینی تشکیل می دهد، اظهار داشت: نکته ای که درباره همه این باورها باید لحاظ کرد این است که همه این باورهای ذهن انسان، ذو مراتب هستند؛ برخی پایه و زیربنای باورهای دیگرند.


وی که به فرایند ورود باورهای جدید به ذهن اشاره داشت و تلاش می کرد تا نشان دهد که در این هنگام چه اتفاقی در ذهن رخ می دهد، گفت: وقتی من با مجموعه باورهایم که قاعدتا در آن ها تناقضی هم نیست، با ایده یا باور جدیدی روبرو می شوم، اگر تکلیف این باور جدید با باورهای قبل من سازگار باشد، من می توانم به راحتی آن را بپذیرم.


استاد دانشگاه علامه طباطبایی(ره) ناسازگای باور جدید با باورهای قدیمی را روی دوم سکه در این فرآیند دانست و ادامه داد: اگر ایده جدید تکلیفش با باورهای من روشن نباشد، من به صورت خودکار استدلال می کنم.


وی در همین باره افزود: استدلال کردن من در این وهله به این معنی است که لازمه ای از باور جدید استخراج کرده که آن لازمه تکلیفش با مجموعه باورهای من روشن باشد که مثلا ناسازگار است. این همان رفع تالی است و در نتیجه مقدم نیز رفع می شود.


دکتر ذکیانی بر این باور است که اگر لوازم باور جدید با باورهای من هماهنگ باشد، این فرآیند، همان وضع تالی است که در نتیجه باور جدید به صورت موفقت جزء باورهای من قرار می گیرد.


وی که ابهام ایده جدید را خاستگاه استدلال می دانست، گفت: اگر نسبت باور جدید با مجموع باورهای فرد آشکار نباشد، احتیاج به استدلال اثباتی یا انکاری پیدا می شود. استدلال اثباتی یعنی نشان دادن اینکه آن ایده جدید لازمه باورهای مخاطب است، که همان وضع مقدم می باشد، و استدلال انکاری یعنی استخراج یک تالی از ایده جدید که نسبت روشنی با مجموع باورها داشته باشد.


دکتر ذکیانی تلاش کرد تا اصطلاحی که در این سخنرانی با عنوان "تعیین تکلیف" از آن سخن می گفت، روشن کند و در همین راستا افزود: مراد از روشن بودن تکلیف گزاره جدید، تطبیق آن با باورهای شخصی و باورهای بین الاذهانی است؛ که البته درباره باورهای بین الاذهانی می توانیم بحث های مفصل دیگری نیز داشته باشیم.


وی باورهای بین الاذهانی را هم اساس گفتگو و هم اساس اختلاف بین انسان ها دانست و گفت: اگر باورهای بین الاذهانی نداشته باشیم، نه می توانیم با یکدیگر مخالفت کنیم و نه می توان گفتگویی را بین دو ذهن ایجاد کرد.
 

پایان پیام/ 

کد خبر 36827

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha