صدا/ کوچه معطر به عطر صادق شده

شعر خوانی زنده یاد «ابوالفضل سپهر» از برگشتن بابای پهلوونم...

اتل متل یه بابا که اومده از سفر/ اسم بابام صادقه اسم مادرم هاجر

عجب عاشق باباست وقتی بابا رو دیدش/ تو کوچه پیش مردم اونو بغل کشیدش

رفتن بابا جونم تو رفتنا چه تک بود/ چقدر قشنگ و زیبا عین قایم باشک بود

میگن بابام دوید و زد از تو خونه بیرون/ تا که مامان دزدکی نره به دنبال اون

اما بازم مامان جون چشماشو وا کرد و دید/ یواشکی دزدکی دنبال بابام دوید

دویدش و دویدش سر کوچه رسیدش/ اما دیگه بابامو ندیدش و ندیدش

کاسه ی پر ز آبو با گریه ریخت تو باغچه/ همون باغچه قشنگه باغچه ی توی کوچه

از اون موقع تا حالا اونو پیدا نکرده/ هنوزم که هنوزه دنبال اون میگرده

همون که عکس نازش خورده به روی دیوار/ عکسی که مادرم رو بدجوری کرده بیمار

الهی که بمیرم چشاش به در سفید شد/ پس کی میاد اونی که رفتش و ناپدید شد؟

مامان جونم هرچی گشت بابا رو پیدا نکرد/ گذشتش و یه روزی درب خونه صدا کرد

مامان بلند شد از جا چادرشو سر کشید/ رفت که درو وا کنه یک دفه رنگش پرید

با التهاب و تشویش خیره شد به روی من/ بغض گرفت گلوشو، لرزید زانوی من

وقتی که در رو وا کرد غریبه ای رو دیدم/ بعدش صدای جیغ مادرمو شنیدم

وقتی اومد تو خونه تکیه دادش به در/ با گریه گفت عزیزم بابات اومد از سفر

مگه دلت همیشه از من بابا نمیخواست؟/ پاشو برو بدرقه اش نذار بگن که تنهاست

دویدمو دویدم سر کوچه رسیدم / ولی کسی رو شکل باباجونم نیدم

همونی که توی عکس موهاش یه کم بلنده/ پیش مامان واستاده با مادرم میخنده

همونی که قشنگ بود رشید و پهلوون بود/ همون که وقتی می رفت خیلی خیلی جوون بود

مامان دوید تو کوچه شوهرشو صدا زد/ با گریه گفت خدایا، مَردم به خونه اومد

منو صدا کرد و گفت اینم بابای نازت/ ببین چه پهلوونه بابای سرفرازت

تا گفتم این بابا نیست دست به کمر گرفتش/ غضب کرد و ناله زد، زد زیر گریه گفتش

چادر من رو نکش نذار بابات ببینه/ بیا بیا عزیزم بیا بابات همینه

نگو که اون قشنگ بود رشید و پهلوون بود/ نگو که وقتی میرفت خیلی خیلی جوون بود

بابای تو همینه همون که گفته بودم/ منم یه روز مثل اون جوون بودم، نبودم؟

درست میگفت مادرم بابای من همون بود/ راست میگفت مادرم مامان خیلی جوون بود

به روی دست مردم یه مرد پهلوون بود/ هزار هزاران ملک از پی اون روون بود

گذاشتنش بابا رو مردم به روی زمین/ مامان بیا لحظه ای کنار بابا بشین

بشین پیش شوهرت ببین چه پهلوونه/ بیا به مردت بگو خوش اومدی به خونه

ای که یه روز دویدی به دنبال شوهرت/ آبو ریختی تو باغچه به نیت همسرت

ببین کوچه معطر به بوی صادق شده/ اونجا که آبو ریختی پر از شقایق شده

« ابوالفضل سپهر»
 

کد خبر 36585

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha