«ابولوءلوء»؛  افسانه ای که تکفیری ها را برای شیعه کشی تحریک می کند

خبرگزاری شبستان: یکی از دست‌مایه‌های شیعه‌ستیزان این است که شیعیان بر سر مدفن قاتل خلیفه‌ دوم «زیارتگاه» بنا کرده اند و در روزی که ادعا می‌شود عمربن‌خطاب به قتل رسیده ‌است جشن و سرور برپا می‌کنند.

گروه قرآن و معارف خبرگزاری شبستان: یکی از دست‌مایه‌های شیعه‌ستیزان برای تشویه افکار اهل سنت این است که شیعیان بر سر مدفن قاتل خلیفه‌ دوم «زیارتگاه» بنا کرده اند و در سالروزی که ادعا می‌شود عمربن‌خطاب به قتل رسیده ‌است جشن و سرور برپا می‌کنند و با بیانی موهن و رکیک از خلفا یاد می‌کنند. این مستمسک به قدری اهمیت داشته که عامل تحریک تکفیری‌ها برای سخت‌گیری بر شیعیان و حتی قتل آن‌ها عنوان شده است.

«ابولؤلؤ؛ از حقیقت تا توهم» عنوان نوشتاری از «عباسعلی مشکاتی سبزواری» است که انتشارات «مجمع تقریب مذاهب اسلامی» در سال 91 در 60 صفحه منتشر کرده است. این تحقیق را پیشتر در تابستان سال 89 فصل‌‌نامه‌ تاریخ اسلام منتشر کرده بود.

این نوشتار به بحث پیرامون فیروز، غلام ایرانی و عامل قتل خلیفه دوم پرداخته است. نویسنده با استفاده از منابع تاریخی و حدیثی، ماجرای کشته شدن فیروز، محل دفن‌ وی و مذهبش را بررسی کرده و در خاتمه ضمن اشاره‌ای به تاریخ کشته‌ شدن عمربن‌خطاب، روایت رفع القلم را به نقد کشیده است.

فیروز غلامی ایرانی بوده که دلیل محکمی بر مسلمان بودنش نیست و انگیزه‌ وی از قتل خلیفه، عداوت شخصی‌اش با وی بوده است. نویسنده هم‌چنین تصریح کرده است که مقبره موجود در کاشان ربطی به فیروز ندارد و هم‌چنین پیشینه افسانه شیعه بودن ابولؤلؤ و حمایت حضرت علی(ع) از وی حداکثر به قرن هفتم می‌رسد.

آیا «ابولؤلؤ » اهل کاشان بوده است؟

با بررسی اقوال مختلف تاریخی، به این نتیجه می‌رسیم که فیروز اهل نهاوند بوده و در یکی از جنگ‌های اسلام به بردگی گرفته شده است. قول به کاشانی بودن فیروز در برخی کتب تاریخی[1] به عنوان یک احتمال و آن هم به نقل از کتابی نه چندان معتبر -که از بین رفته است- آمده و قابل اعتنا نیست. کما این که قول به حبشی بودن وی نیز هم از نظر سند و هم از نظر قراین تاریخی غیرقابل قبول است.

تا قرن هفتم هجری اختلافی بین منابع تاریخی نیست و همه قائل به کشته‌شدن – یا خودکشی- ابولؤلؤ در همان مدینه پس از قتل خلیفه اند. اما «کامل بهایی» که نوشته‌ عماد الدین طبری شیعی (675 ق.) است برای اولین بار روایت دیگری ا ز این ماجرا نقل می‌کند. این روایت در کنار روایات دیگری از کشته شدن فیروز در این کتاب آمده است و نویسنده نیز پس از ذکر آن تصریح کرده که «این روایت صحت ندارد»، با این وجود این افسانه بین عوام رایج شد و در متون بعدی تکرار گشت و مبنایی برای تفرقه‌افکنی‌های امروز شد. این روایت در کامل بهایی چنین ذکر شده است:

ابولؤلؤ شمشیر را آن‌جا بگذاشت و بگریخت و گویند در خانه علی (ع) رفت. علی (ع) بر در خانه نشسته بود، از آن‌جا برخواست و برجای دیگر نشست، چون مردم در طلب او رفتند علی (ع) سوگند یاد کرد که تا من این‌جا نشسته ام هیچ‌کسی ندیده ام! و هم آن شب ابولؤلؤ را بر دلدل [اسب حضرت علی(ع)] نشاند و گفت آن‌جا که دلدل بایستد به زمین فرودآی و هم در آن شب زنی بخواه و نامه به او داد به اهل قم، که در حال وصول او به قم، زنی به عقد نکاح به او بدهند. چون سال تمام شد و مردم به طلب او به قم رسیدند او پسری آورده بود، مردم را معلوم شد که از معجزات علی (ع) بوده است و این روایت صحتی ندارد.[2]

آن‌چنان که مولف کتاب از منابع قرن هشتم ذکر کرده است، مقصد ابولؤلؤ در این افسانه پس از یک قرن از قم به کاشان تغییر پیدا کرد، طبق این روایت وی در کاشان زندگی کرد و همان‌جا وفات یافت. جالب این‌جاست که «رضی‌الدین حلی» در همان قرن هشتم در کتاب «العدد القویه»، داستان کشته شدن ابولؤلؤ در مدینه را آورده است و به فرار او از مدینه هیچ‌ اشاره‌ای نکرده است.[3]

مقبره منسوب به ابولؤلؤ در کاشان ارتباطی با وی ندارد؛

مقبره منسوب به ابولؤلؤ در کاشان ارتباطی با وی ندارد؛ این موضوع دیگری‌ست که نویسنده با آوردن مستنداتی از منابع تاریخی پیرامون مقبره مذکور بررسی کرده است. پیشینه‌ این بنا چندان مشخص نیست و در کتیبه روی قبر نامی از فیروز نیامده است.

در قرون متأخر این بنا در منابع تاریخی به عنوان بارگاهی مشکوک که اهل کاشان مدعی‌اند مدفن ابولؤلؤ است نام برده شده است. هم‌چنین این نکته هم قابل توجه است که عبدالجلیل قزوینی در قرن ششم کتابی با عنوان «نقض» در رد یکی از علمای اهل سنت نوشته است و با آن‌که در 34 جای این کتاب از کاشان و بارگاه‌های مذهبی‌اش گفته است نامی از مقبره منتسب به ابولؤلؤ نیاورده است.

مسلمان و شیعه بودن ابولوءلوء محل تردید است 

درباره‌ آیین ابولؤلؤ اقوالی مبنی بر کافر بودن، مجوسی بودن، نصرانی بودن و شیعه بودنش ذکر شده است. نویسنده با بررسی اقوالی که دال بر نصرانی بودن یا مجوسی بودن وی است، نتیجه گرفته که دلیل محکمی بر این ادعاها نیست و احتمالا این تصورات متأثر از ایرانی یا حبشی دانستن فیروز است.

نگارنده، قول به کافر بودن ابولؤلؤ را از لحاظ «کمیت راویان و قدمت» قابل توجه می‌داند و در ادامه، در بحثی مفصل، روایاتی که به شیعه بودن وی اشاره دارند را از سه منظر منابع، راویان و متن، نقد می‌کند و غیرقابل قبول می‌داند. در این بخش به صورت مبسوط سه روایت بررسی شده اند:

- روایتی منسوب به حضرت علی(ع) که به خلیفه دوم فرمود قاتل تو به بهشت می‌رود؛ که برخی از راویانش کذاب و فاسد المذهب معرفی شده اند، و در متنش نیز اشتباهی در نام بردن از فیروز به چشم می‌خورد.

- روایتی طولانی منسوب به امام هادی(ع) که در آن برای قاتل خلیفه دوم طلب رحمت شده است؛ که بسیاری از علما آن‌ را مجعول می‌دانند و نیز اشتباهِ قائل بودن به قتل خلیفه دوم در نهم ربیع‌الاول ملهم از آن است.

- استدلال یکی از مورخین شیعه مبنی بر این‌که برادر و فرزند فیروز از بزرگان مسلمانان بوده اند پس خود وی نیز از بزرگان شیعه بوده است. ادعای وی بر برادری و پدری فیروز با شخصیت‌های یادشده از نظر متون تاریخی قابل قبول نیست.

خلیفه دوم در نهم ربیع کشته شد؟

نویسنده در ادامه اشاره می‌کند که قاطبه اهل سنت و شیعیان، کشته شدن خلیفه دوم را در روز اول ذی‌الحجه می‌دانند و احتمال می‌دهد که از آن‌جایی که نهم ربیع‌الاول سالروز کشته‌شدن عمر سعد به دست مختار ثقفی است، این هم‌نامی باعث رواج این اشتباه شده است.
وی در ادامه به بررسی سند و متن روایت موسوم به «رفع القلم» که مورد استناد قائلان به روایت نهم ربیع است می‌پردازد و آن را غیر قابل قبول عنوان می‌کند.

در پایان این نوشتار روایتی پذیرفتنی از داستان ابولؤلؤ آورده شده است. بر اساس این روایت، فیروز غلام ایرانی و غیرمسلمان مغیره بن شعبه بود و به همین دلیل اجازه ورود به مدینه را نداشت.

توانایی‌های فنی‌ فیروز، مغیره را بر آن داشت تا با اصرار اجازه ورودش به مدینه را از عمر بگیرد. روزی فیروز از سختی کار و کمی اجرت صاحبش به عمر شکایت برد که با پاسخ منفی او روبه‌رو شد. بعدها سخنانی تند که بوی تهدید می‌داد خطاب به عمر گفت. ابولؤلؤ وقتی مصمم به قتل خلیفه شد، خنجری برداشت و با آن قبل نماز صبح در مسجد به خلیفه دوم ضرباتی زد که به مرگش انجامید. فیروز ساعتی بعد در مدینه کشته شد.

شاد کردن دشمنان ائمه به نام شاد کردن ائمه

افسانه‌ شیعه بودن ابولؤلؤ و این که از روی عقیده در نهم ربیع خلیفه دوم را به قتل رساند و سپس با کمک امام علی(ع) گریخت و بعدا در کاشان وفات پیدا کرد و به خاک سپرده شد، زیربنای مجالس موهن و وحدت‌ستیز کج‌اندیشانی‌ست که در چنین روزهایی تحت نام بی‌مسمای «عید الزهرا» ضربه‌هایی جبران ناپذیر به پیکر امت اسلامی می‌زنند، اهل سنت را از شیعیان گریزان می‌کنند و باعث ریخته شدن خون پیروان حضرت علی(ع) به دست تکفیری‌ها می‌شوند.


پی‌نوشت:
1. مجمل التواریخ و القصص، که نویسنده‌اش به طور قطع مشخص نیست.
2. کامل بهایی، عمادالدین طبری، ج2، ص111.
0. العدد القویه، رضی‌الدین علی بن یوسف حلی، ص328.

پایان پیام/

 

کد خبر 364704

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha