سرویس قرآن و معارف خبرگزاری شبستان: از بهترین امتیازات جامعه بشرى هنر معلمى است. معلم با تعلیم و نشرِ علم، انسانها را به سوى کمال و پیشرفت سوق مىدهد و عشق و ایمان را بر لوح جان و ضمیر پاک انسانها ثبت مىکند و نداى فطرت را در فضاى عالم طنینانداز مىگرداند.در حقیقت تمام ترقیات و کمالات انسانها مدیون معلم است.
اساسا تعلیم و تعلم از نعمتهاى خداوند متعال است که اول براى انبیاء و اولیا و سپس به دیگران ارزانى داشته است. به این جهت، معلم بودن از ویژگیهاى انبیاست. خداوند متعال مىفرماید: «هُوَ الَّذِى بَعَثَ فِى الاْءُمِّیِّینَ رَسُولاً مِّنْهُمْ یَتْلُواْ عَلَیْهِمْ ءَایَـتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَـبَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِن کَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِى ضَلَـلٍ مُّبِینٍ »؛ «او کسى است که در میان جمعیّت درس نخوانده، رسولى از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها مىخواند و آنها را تزکیه مىکند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت مىآموزد و مسلما پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند.»
بزرگترین معلم جهان بشریت حضرت رسول خاتم صلىاللهعلیهوآله به این ویژگى خود افتخار مىکرد. آن بزرگوار زمانى که با دو گروه در مسجد مواجه شد که گروه اول عبادت مىکردند و گروه دوم به آموزش علم مشغول بودند، گروه دوم را که در محضر استادى علم مىآموختند، افضل دانست و فرمود: «اِنَّمَا بُعِثْتُ مَعَلِّما همانا که من به عنوان معلم مبعوث شدهام.»
آن حضرت چنان براى معلمان و مقام ارجمند آنان ارزش قائل بود که در دعاهایش مىفرمود: «اللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُعَلِّمِینَ وَاَطِلْ اَعْمارَهُمْ وَبارِکْ لَهُمْ فى کَسْبِهِمْ؛ خداوندا! معلمان را بیامرز و عمر طولانى به آنان عطا فرما و کسب و کارشان را مبارک گردان!»
آرى، معلمى از خصوصیات انبیا و از صفات محبوب آنان مىباشد. در مقام پاسداشت از تلاشهاى معلمان سخنى بالاتر و زیباتر از کلام مولاى متقیان، حضرت على علیهالسلام نمىتوان یافت که فرمود: «مَنْ عَلَّمَنى حَرْفا فَقَدْ صَیَّرَنى عَبْدا؛ کسى که به من یک حرف بیاموزد، مرا بنده خود کرده است.» البته این شرافت و فضیلت براى معلم، زمانى ارزشمند است که بتواند این موهبت الهى را در وجود خود محقق سازد و با تمام وجود در جهت کمال جامعه به آموزش بپردازد.
امام حسین علیهالسلام و تقدیر از معلم
بدون تردید هر انسانى فطرتا دوست دارد تا از خدمتگزار خود تقدیر کند و چه خدمتى بالاتر از آموزش علم و دانش به انسان مىتواند باشد. در آموزههاى دینى ما براى تقدیر از معلم سفارشهاى زیادى شده است و در سیره پیشوایان معصوم علیهمالسلام این امر مرسوم و مسلّم بوده است. ابن شهرآشوب در حالات امام حسین علیهالسلام مىنویسد:
در مدینه معلمى به نام عبدالرحمن سلمى به یکى از فرزندان امام حسین علیهالسلام سوره حمد را آموخت. هنگامى که فرزند گرامى حضرت آن را در نزد وى قرائت کرد، امام بسیار خوشحال شد و معلم را دعوت کرد و به عنوان تقدیر و تشکر هزار دینار و هزار حلّه به او پاداش داد. وقتى امام حسین علیهالسلام به خاطر این پاداش زیاد، مورد اعتراض قرار گرفت، فرمود: «وَاَیْنَ یَقَعُ هذا مِنْ عَطائِهِ یَعْنِى تَعْلِیمِهِ؛ این پاداش کجا و عطاى او، یعنى آموزش سوره حمد کجا!»
منزلت معلم
از منظر روایات اهل بیت علیهمالسلام براى مقام معلمى ارزش بسیارى قرار داده شده است؛ چرا که او روح و جان افراد را پرورش داده، به سوى رشد و ترقى و تعالى مىبرد.
حضرت سید الشهداء علیهالسلام در یکى از رهنمودهاى حیاتبخش خویش فرمود: «مَنْ دَعا عَبْدا مِنْ ظَلالَةٍ اِلى مَعْرِفَةِ حَقٍّ فَاَجابَهُ کانَ لَهُ الاَْجْرُ کَعِتْقِ نَسَمَةٍ؛ هر کس انسانى را از گمراهى به سوى شناخت حق و حقیقت راهنمایى کند و او نیز پاسخ مثبت دهد، به اندازه آزادى یک بنده پاداش خواهد داشت.»
امام حسین علیهالسلام در این زمینه به مردى که در محضرش بود، چنین فرمود: «کدامیک از دو کار را بیشتر دوست دارى: مرد ستمگرى مىخواهد فرد ناتوانى را به قتل برساند و تو او را یارى مىکنى و از دست ظالم نجات مىدهى و یا اینکه فرد دگراندیشى که اعتقادات فاسد دارد و مىخواهد یکى از شیعیان ما را که توانایى دفاع فکرى و عقیدتى از باورهاى خود ندارد، گمراه کند و تو درى از علم و معرفت به روى او مىگشایى و آن مستضعف فکرى را یارى مىکنى و در مقابل هجوم فرهنگى و عقیدتى تجهیزش مىنمایى و او با دلایل محکم و منطقى بر دشمن عقیدتى خود پیروز مىشود؟»
آنگاه در ادامه فرمود: «این ناتوان فکرى را یارى کردن افضل است؛ چرا که خداوند متعال فرموده: «وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَآ أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا»؛ «هر کس فردى را زنده کند، مثل این است که تمام مردم را زنده کرده است.» یعنى اینکه از کفر به سوى ایمان راهنمایى و ارشادش نماید.»
امیرالمومنین علیه السلام و عزیزترین قشر جامعه
حضرت امیر مؤمنان على علیهالسلام احترام معلم را بر هر قشرى از جامعه لازم مىدانست و به مسلمانان سفارش مىکرد که به پاس خدمات این گروه ارزشمند در هر مقامى که باشند، آنان را همانند پدر خود گرامى بدارند و در این زمینه فرمود: «قُمْ عَنْ مَجْلِسِکَ لاَِبیکَ وَمُعَلِّمِکَ وَلَوْ کُنْتَ اَمیرا؛ به پاس گرامىداشت پدر و معلم خود بهپا خیز! گرچه پادشاه باشى.»
حضرت زین العابدین علیهالسلام نیز در ضمن شمارش حقوق اقشار مختلف جامعه، معلمان را از طبقات برتر جامعه قلمداد کرده، به دوستان و شیفتگانش سفارش مىکرد که حقوق معلمان و اساتید خود را به نحو شایستهاى مراعات کنند و در رساله حقوق خود فرمود: «حَقُّ سائِسِکَ بِالْعِلْمِ فَالتَعْظیمُ لَهُ وَالتَّوْقیرُ لِمَجْلِسِهِ وَحُسْنُ الاِْسْتِماعِ اِلَیْهِ؛ حق آموزگار تو این است که او را تعظیم کنى و در مجلس محترم بدارى و به نیکویى سخنانش را گوش کنى.»
در تفسیر امام عسکرى علیهالسلام آمده است: «هنگامى که به حضرت هادى علیهالسلام خبر رسید یکى از فقهاى شیعه ـ که در مقام استادى بود ـ با برخى از ناصبیان مناظره کرده و با برهانِ محکم و متقن، باطل بودن ناصبى را اثبات نموده و او را رسوا کرده است، [خیلى خوشحال شد] و هنگامى که آن استاد فرزانه به حضور امام هادى علیهالسلام رسید، امام او را در صدر مجلس به تخت بزرگى که قبلاً در آنجا نهاده بودند، راهنمایى کرد. این درحالى بود که گروهى از علویان و بنى هاشم حضور داشتند و خود امام بر آن تخت ننشست. حضرت آن استاد فقیه را بالا برد و تعظیم کرد تا اینکه بر روى آن تخت نشانید.»
تکریم معلم
یکى از بهترین و مؤثرینترین اقشار اجتماعى، معلمان و اساتید و مربیان هستند. معلمان دلسوز و وظیفهشناس که دانشآموزان و دانشجویان خود را با زحمات شبانهروزى به سوى روشنایى و هدایت مىبرند جامعه را به نور علم و معرفت خویش روشن مىسازند. براى همین، شایسته است که مقام معلمان و مدرسان را همه طبقات، محترم بشمارند.
از منظر رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله مقام سه گروهِ برجسته در جامعه را به غیر از افراد گمراه و منافق کسى دیگر سبک نمىشمارد. آن حضرت چنین فرمود: «ثَلاثَةٌ لا یُسْتَخَفُّ بِهِمْ اِلاّ مُنافِقٌ بَیِّنٌ نِفاقُهُ ذُو شَیْبَةٍ فىِ الاِْسْلامِ وَ مُعَلِّمُ الْخَیْرِ وَاِمامٌ عادِلٌ؛ از تعظیم و تکریم سه گروه به غیر از افراد منافق که دو رویى آنان بر همگان آشکار است، کسى دیگر سر باز نمىزند. این سه گروه عبارتاند از: سالمندى که مویش را در راه اسلام سفید کرده، معلم نیکى و پیشواى عادل.»
خاطرات آیة اللّه حاج شیخ عبد الکریم حائرى
در خاطرات آیة اللّه حاج شیخ عبد الکریم حائرى، بنیانگذار حوزه علمیه قم آمده است: در دوران جوانى روزى در جلسهاى با حضور عدهاى از علما که در میان آنان آقا میرزا محمدتقى شیرازى و شهید آقا شیخ فضل اللّه نورى نیز دیده مىشد، نشسته بودیم. در آن هنگام، پیرمردى ژولیده و لاغراندام که دستمال مانندى به سر بسته و عبایى وصلهدار بر دوش گرفته بود، در نهایت سادگى به آن جلسه داخل شد. میرزا محمدتقى شیرازى فورا بلند شد و با احترام تمام آن پیرمرد را به حضور جمع آورد و در بهترین جاى مجلس نشانداو با اشاره به آقا شیخ فضل اللّه، از میرزا پرسید: ایشان کیست؟ میرزا گفت: ایشان آقا شیخ فضل اللّه نورى است و او را کاملاً معرفى کرد. پیرمرد روشنضمیر گفت: چند سال بعد شیخ فضل اللّه نامى را [به جرم دفاع از اسلام] در تهران بر دار مىکشند. او تو نباشى!
سپس نام مرا از میرزا پرسید: میرزا گفت: او آقا شیخ عبد الکریم یزدى است و از فضلاست. مسئلهاى از من پرسید و من چون پاسخ آن را خیلى واضح و پیش پا افتاده مىدانستم، نگفتم و سکوت کردم. میرزاى شیرازى دوم بر من خشم گرفت و شدیدا ناراحت شد و خودش پاسخ مسئله را گفت و اضافه کرد که علما در این باب اینطور مىگویند. وقتى بیان میرزا تمام شد، آن مرد سادهپوش خود به صورت دیگر پاسخ را تقریر کرد و میرزا گفتههاى او را نوشت و به او نشان داد و پرسید: آیا همین گونه فرمودید؟ و او گفت: بلى. سپس به من رو کرد و گفت: چندى بعد پرچم اسلام در قم بر دوش شیخ عبد الکریم نامى به احتزاز در مىآید، او تو نباشى!
آنگاه برخاست و خداحافظى کرد و رفت. میرزا محمدتقى شیرازى کفش پیشپاى او نهاد و او را بدرقه کرد و چون بازگشت، بر من عصبانى شد که چرا به او بىاعتنایى کردم و توضیح داد که او معلم اخلاق حوزههاى علمیه، آخوند فتحعلى سلطانآبادى است.
برکات حضور در نزد معلم
یکى از مهمترین مصادیق تعظیم معلمان و اساتید، حضور در کلاس درس آنان است که انسان علاوه بر اینکه مطالب بسیارى از آنان مىآموزد، از آداب و رسوم و اطلاعات غیر درسى نیز بهرهمند مىشود؛ افزون بر آن، به مقام دوستان خداوند و ثواب آنچه نزد خداست نیز دست مىیابد.
در حقیقت آموزههاى معلم، همانند قطرات باران دلهاى تشنه را سیراب و استعدادها را شکوفا مىکند. به این جهت، حضرت عیسى علیهالسلام به پیروان خود سفارش کرد که: «یا بَنى اِسْرائیلَ زاحِمُوا الْعُلَماءَ فى مَجالِسِهِمْ وَلَوْ جُثُوّا عَلَى الرُّکَبِ فَاِنَّ اللّهَ یُحْیِىِ الْقُلُوبَ الْمَیْتَةَ بِنُورِ الْحِکْمَةِ کَما یُحْیىِ الاَْرْضَ الْمَیْتَةَ بِوابِلِ الْمَطَرِ؛
اى بنى اسرائیل! در کلاسهاى درس دانشمندان ازدحام کنید! حتى اگر از تنگى مکان درس ناچار باشید که بر روى زانوان بنشینید؛ چرا که خداوند متعال با نور دانش و حکمت، دلهاى مرده را زنده مىکند؛ همانطورى که زمین مرده [و خشک] را با قطرات باران احیا مىکند.»
حضور در جلسات دانشمندان و معلمان حکمت چنان در زندگى انسان اثر دارد که ممکن است در اثر بىاعتنایى به آن جلسات، انسان دچار خوارى شود و مورد خشم خداوند قرار گیرد. امام سجاد علیهالسلام در دعاى سحر به این نکته ظریف اشاره مىکند و در راز و نیاز با خداوند اینگونه نجوا مىکند: «سَیِّدى... لَعَلَّکَ فَقَدْتَنى مِنْ مَجالِسِ الْعُلَماءِ فَخَذَلْتَنى؛ آقاى من!... شاید مرا در مجالس دانشمندان ندیدى و به این خاطر دچار خذلان و خوارى نمودهاى!»
ویژگیهاى معلمان شایسته
در مطالب گذشته روایاتى در مقام و منزلت معلمان شایسته بیان شد. اکنون به برخى از شرایط آنان نیز اشاره مىشود:
1.اخلاص
امام صادق علیهالسلام فرمود:«الْمُعَلِّمُ لا یُعَلِّمُ بِالاَْجْرِ وَیَقْبَلُ الْهَدِیَّةَ اِذا اُهْدِىَ اِلَیْهِ؛ معلم به خاطر مزد درس نمىدهد، [بلکه براى خدا و با خلوص نیت آموزش مىدهد] و هرگاه هدیهاى به او دادند، آن را مىپذیرد.»
2. عدالت میان شاگردان
پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله دورترین مردم از خداوند را دو گروه معرفى نمود و در توضیح گروه دوم فرمود: «وَمُعَلِّمُ الصِّبْیانِ لا یُواسى بَیْنَهُمْ وَلا یُراقِبُ اللّهَ فِى الْیَتیمِ؛ و معلم کودکان که در میان آنان به عدالت رفتار نمىکند و در مورد یتیم، خدا را در نظر نمىگیرد.»
3. تواضع
على علیهالسلام فرمود: «مَنْ تَواضَعَ لِلْمُتَعَلِّمینَ وَذَلَّ لِلْعُلَماءِ سادَ بِعِلْمِهِ؛ هر معلمى که بر شاگردانش تواضع و فروتنى کند و در برابر دانشمندان خود را کوچک و پایین دست به حساب آورد، با دانش خود به آقایى مىرسد.»
4. عمل به گفتههاى خود
رسول خدا صلىاللهعلیهوآله فرمود: «در روز قیامت دانشمندان [و معلمان] بد را مىآورند و به آتش جهنم مىاندازند. یکى از آنان [از شدت عذاب] در داخل آتش به دور خود مىچرخد... کسانى که از او علم آموخته و نجات یافتهاند، به او مىگویند: واى بر تو! ما راه راست را از تو آموختیم و هدایت شدیم. چرا تو اینگونهاى؟ او پاسخ مىدهد: من نسبت به آنچه به شما مىآموختم و شما را از آن نهى مىکردم، مخالفت کردم.»
نویسنده: عبدالکریم پاکنیا
پایان پیام/
نظر شما