عدالت، بزرگراهی عمومی

در هر جامعه‌ای و در هر نظامی یکی از اساسی‌ترین مسائل، عدالت و برقراری آن است. چرا که عدالت بزرگراهی است عمومی، که می تواند همه رادر خود بگنجاند اما ظلم و جور کوره راهی است که حتی فرد ستمگر را به مقصد نمی رساند.

خبرگزاری شبستان: در هر جامعه‌ای و در هر نظامی یکی از اساسی‌ترین مسائل، عدالت و برقراری آن است. علت این امر را باید در تفاوت دید‌گاه‌ها و برداشت‌های متفاوت از عدالت، جستجو کرد. تعدد برداشت‌ها از عدالت به معنی اهمیت بیش از حد و همیشگی آن در جوامع بشری و نیز میل ذاتی انسان به آن است؛ همین امر باعث شده که تا کنون هزاران صفحه پیرامون آن مطلب نگاشته شود.

 

عدالت در متن دین اسلام
با نگاه به آیه 25 سوره مبارکه حدید متوجه می شویم که مقام قداست عدالت تا آنجا بالا رفته که پیامبران الهی به خاطر آن مبعوث شده اند. بدیهی است که با چنین مقدمه ای تنها مسائلی از قبیل طهارت و نجاست، در متن دین اسلام نیست؛ بلکه عدالت و اجرای آن اصلی است که باید با دقت به آن توجه شود. آنچه از روایات و احادیث برمی آید این است که در اسلام همواره بر لزوم وجود یک قدرت واحد و حاکم بر اجتماع که از هرج و مرج و تضییع حقوق سایرین جلوگیری کند، تاکید شده است. این قدرت واحد باید منشاء حل اختلافات و پیوند دهنده افراد اجتماع با یکدیگر باشد که یکی از خصایص اصلی این حکومت خواهد بود که تمامی افراد جامعه احساس کنند با اطمینان خاطر می توانند از تمامی حقوق خود دفاع کرده و به راحتی امکان رسیدن به همه حقوق خود را دارند.

 

امیرالمومنین (ع) نیز همواره بر این اصل اساسی تاکید می کردند. ایشان به ویژه با خوارج که معتقد بودند با وجود قرآن از یک حکومت مرکزی و واحد، بی نیازیم، به شدت مبارزه کرده‌اند. خوارج با اهتزاز پرچم "لا حکم الا الله"، به این برداشت رسیده بودند که حکومت منحصراً از آن خداست و بشر حق حکومت ندارد. اینان به تعبیر امیرالمومنین(ع)، به دلیل جهلشان، از این کلام حق معنای باطلی را استنباط کرده و چنان بدعت هایی را در این دین وارد کرده‌اند که با اندیشه‌های متحجرانه و خشک خود، اسلام را با خطر تحریف و نابودی، مواجه ساختند.

 

عدالت، جریان ها را در مجرای طبیعی خود قرار می‌دهد
یکی از مهمترین دستاوردهای دین مبین اسلام برای بشریت، تغییر شیوه تفکر و اندیشیدن بود. با توجه به این که انسان فطرتا موجودی متفکر است، در مسائل علمی و اجتماعی دست به استدلال می‌زند و در استدلال‌های خود، خواه ناخواه، بر برخی اصول و مبادی، تکیه می‌کند؛ و با تاکید بر همان اصول است که دست به نتیجه‌گیری و قضاوت در امور می‌زند.

 

تفاوت دیدگاه‌ها و طرز تفکر، در به کار بردن همین اصول و مبادی اولیه‌ است. مسلم است که شرایط اجتماعی و نیز منطق حاکم بر هر عصر و روزگاری است که این امکان را برای انسان فراهم می‌کند تا با تکیه بر ارزش‌های موجود در جامعه، و یا به اصطلاح امروزی عرف، دست به استدلال و در نهایت نتیجه گیری بزند. به این معنی که با ظهور اسلام، طرز تفکرها تغییر کرده و ارزش‌ها و مفاهیم معنوی جدیدی را وارد فرهنگ عامه مردم کرد. مسائلی از قبیل تقوا که تا پیش از آن هیچ ارزش و اعتباری نداشت در درجه اعلا قرار گرفت و بهای سنگینی برای آن تعیین شد و ارزش‌های خیلی بالا مانند خون و نژاد تا سر حد صفر تنزل کرد.

 

اسلام به عدالت حیات تازه بخشید. به نحوی که تنها به توصیه و اجرای آن قناعت نکرد؛ بلکه ارزش آن را در جامعه بالا برد؛ تا حدی که امیرالمومنین (ع) عدالت را از بخشندگی نیز با ارزش تر می داند و تاکید می کند که عدل جریان ها را در مجرای طبیعی خود قرار می‌دهد و به هر کس مطابق آنچه لیاقتش را دارد اعطا می کند.

 

عدالت، بزرگراهی همگانی
سخن در باب تفاوت بخشندگی و عدالت و نیز اعتبار هر کدام نزد اسلام، بسیار است که در این مجال نمی‌گنجد. قدر مسلم این است که در صورت اجرای صحیح عدالت، اجتماع در حکم ماشینی خواهد بود که همه اجزای آن دقیقاً سرجای خودش قرار گرفته است و از نظر اجتماعی نیز، چه بهتر که اجتماع بدون نگرانی از وجود اعضای بیمار به سوی تکامل عمومی معطوف شود. ریشه اهمیت عدالت را باید در اصالت جامعه، در اسلام جستجو کرد.از نظر علی (ع) آن اصلی که می تواند تعادل اجتماع را حفظ کند و همه را راضی نگه دارد و نیز به پیکر اجتماع سلامت و آرامش را هدیه دهد عدالت است. چرا که عدالت بزرگراهی است عمومی، که می تواند همه را در خود بگنجاند اما ظلم و جور کوره راهی است که حتی فرد ستمگر را به مقصد نمی رساند.

 

برداشت‌های متفاوت از عدالت
همانطور که گفته شد، برداشت‌ها از مفهوم عدالت بسیار متفاوت است. یک عده تصورشان از عدالت اجتماعی این است که همه مردم در هر وضع و شرایطی هستند، و هر جور در جامعه عمل می‌کنند و هر استعدادی دارند، باید دقیقا مانند یکدیگر زندگی کنند. از نگاه این گروه، عدالت به معنی نوعی جیره‌بندی در زندگی است؛ یعنی همه باید به اندازه استعدادشان کار کنند، اما هر کس باید به اندازه احتیاج و نیازش درآمد داشته باشد.در نقد این دیدگاه باید گفت، ممکن است استعداد کار من، نصف استعداد کار شما باشد، ولی من دو برابر شما عائله داشته باشم. از این جهت، من باید دو برابر شما درآمد داشته باشم. این برداشت از عدالت، "اجتماعی" محض است. یعنی اصالت را کاملا به جامعه می‌دهد و فرد را قربانی جمع می‌کند.

 

برداشت دیگر از عدالت، روی فرد و اصالت و استقلال او در جامعه، متمرکز است. از دید این دسته، جامعه باید راه را برای پیشرفت و رشد اقتصادی و سیاسی افراد هموار کند و جلوی آزادی آن‌ها را نگیرد. هر کس باید کوشش کند تا بیشترین درآمد را داشته باشد؛ و در نهایت امر، جامعه باید از طریق وضع قوانین مالیاتی، زندگی افراد فقیر را در سطح تامین حداقل نیازها حفظ کند. باید توجه داشت، در نظریه اخیر، مرز بین عدالت اجتماعی و آزادی فرد به باریکی مو است.

 

عدالت نباید فدای مصلحت شود
با توجه به این مسائل و روشن شدن اهمیت فوق العاده عدالت در جامعه به این نکته می رسیم که اجرای عدالت همواره باعث رنجش گروهی می شود که تا پیش از این با استفاده از حربه‌هایی نظیر تبعیض و رفیق بازی، باندسازی و غیره دست به پیشبرد اهداف خود می زدند و هرگاه با مخالفت روبرو می شدند بر این اعمال خود نام مصلحت می نهادند. باید هوشیار باشیم که ظلم و ستم روا شده بر مردم نام مصلحت به خود نگیرد و اینگونه اعمال تبدیل به رویه متداول در جامعه نشود.

 

برگرفته از کتاب "سیری در نهج البلاغه و آینده انقلاب اسلامی ایران" استاد شهید مرتضی مطهری

 

پایان پیام/

کد خبر 36358

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha