هنوز مقابل ورودی سیره ائمه (ع) صف کشیده ایم

خبرگزاری شبستان: حجت الاسلام مبلغی گفت: تا زمانی که تنها به حب اهل بیت(ع) بسنده می‌کنیم، تعالیم آنها ممکن است یا کم‌اثر باشد و تحولی در زندگی ما ایجاد نکند یا به دلیل خطای ذهنی ما منشأ اشتباهاتی در جامعه ‌شود.

سرویس قرآن و معارف خبرگزاری شبستان: برای همه ما پیش آمده که وقتی درباره سیره و سلوک ائمه معصومین علیهم السلام اعم از عبادات، سبک زندگی، قناعت، ساده زیستی آنها و ... صحبت می شود همه تصدیق و تحسین می کینم. اما آنجا که صحبت از الگوگیری از این شخصیت ها به میان می آید، کمیت همه لنگ است و پای توجیهات جورواجور به میان می آید که:
«ما نمی توانیم مانند آنها باشیم، شرایط زمان عوض شده، آنها معصوم بوده اند، الآن نمی شود آنگونه زندگی کرد و هزارویک بهانه دیگر که گاهی خودمان نیز پیش دل خودمان واگویه می کنیم.»
اما براستی چرا با وجود همه صحبت ها و حرفهایی که از ائمه علیهم السلام می شنویم و با وجود علم به بسیاری از این مسایل، هنوز ما در این زمینه مشکل داریم. در همین رابطه خبرگزاری شبستان گفت و گویی داشته است بارییس مرکز تحقیقات اسلامی مجلس شورای اسلامی که در ادامه می خوانید؛  

 جناب مبلغی به نظر شما چرا با وجود همه صحبت ها و حرفهایی که در رابطه با اهل بیت علیهم السلام و الگوگیری از آنها مطرح می شود، ما همچنان در الگوگیری از آنها مشکل داریم؟ خلاء های این مسیر کجاست؟

ما در الگو گیری از اهل بیت عصمت و طهارت بالخصوص حضرت زهرا (س) مشکل نه، بلکه در یک وضعیت ضعف مفرط قرار داریم، اما در بیان دلایل آن باید به چند نکته توجه داشت.
نخست این که سیره امامان و اهل بیت و رفتارهای اخلاقی، عبادی و فرهنگی اجتماعی آنها عملا در زندگی ما تجلی نمی‌یابد. اهل بیت علیهم السلام شئون مختلفی دارند که ما تنها به برخی و بخشی از آن توجه کرده‌ایم و بخش دیگر را یا نادیده گرفته‌ایم یا به صورت کمرنگ مطرح کرده‌ایم. شئونی که ما باید نسبت به اهل بیت رعایت کنیم عبارتند از: 1- دریافت تعالیم و آموزه‌ها از آنان 2- محبت و مهرورزی به آنان 3- الگوگیری از آنها.
در ارتباط با محبت‌ورزی اصولا ایرانیان از آغاز معروف به داشتن محبت خاص نسبت به اهل بیت (ع) بوده‌اند و این محبت در وضعیت مطلوبی قرار دارد و اصولا این محبت اهل بیت معیار و شاخص است همچنان که قرآن نیز به آن اشاره کرده و اهمیت آن را تا بدان جا بیان می‌کند که می‌فرماید تنها اجری که برای رسالت قرار گرفته محبت اهل بیت است. کسی که محبت اهل بیت (ع) را نداشته باشد طبعا فردی ناسپاس خواهد بود چرا که در برابر رسالت بزرگ رسول گرامی اسلام (ص) اجری که از ما خواسته شده محبت است و فردی که این محبت را ندارد در برابر بزرگ‌ترین نعمت‌ها ناسپاسی کرده و از مسیر صحیح خارج است.

ما در آموزش و دریافت آموزه های اهل بیت علیهم السلام مشکل داریم یا در عملیاتی کردن آنها در زندگی؟
نه! از حیث تعالیم نیز اگرچه ما تا نقطه مطلوب از لحاظ آموزش‌پذیری و دریافت و تلقی معارف از اهل بیت فاصله زیادی داریم اما در یک حد قابل توجه‌ای معارف و تعالیم آنها در مرحله نصب‌العین و مورد استفاده و رجوع ما قرار دارد که این وضعیت رو به افزایش است و از این جهت اگرچه آن وضعیت مطلوب جاری نیست اما سطح قابل قبولی وجود دارد.  اما در رابطه با وظیفه الگوپذیری می‌توان گفت ما در یک وضعیت نزدیک به صفر و سطحی بسیار نازل و ضعیف قرار داریم.

الگوپذیری با تعلیم، آموزش و یاد گرفتن چه تفاوتی دارد؟ 
الگوپذیری غیر از آموزش و دریافت علم است. الگوپذیری یک مرحله ویژه و خاص است که ارتباط آن با زندگی است. به این معنا که بسیاری از ناگفته‌های کلمات اهل بیت، بسیاری از شیوه‌های چگونه‌زیستن و بسیاری از راه و رسم‌های چگونه جمع‌کردن بین ارزش‌های گوناگون دنیایی و اخروی، اجتماعی و خانوادگی و فقهی و اخلاقی در عرصه زندگی بیان می‌شود. و چگونگی جمع بین آنها و نحوه توزیع و تزریق آن به زمانه با آموزش و تعلیم و کلمات قابل کشف نیست. ممکن است اصول و کلیات آن را بتوان با کلمات ارایه و عرضه کرد اما این به مرحله الگو مربوط است.
الگو؛ یعنی کسی که حاوی علم بسیار بزرگی است (اهل بیت) و می‌تواند این علم را در زندگی به جریان انداخته و با زوایای مختلف انسان گره بزند و از او انسانی عابد و در عین حال اجتماعی، انسانی خائف نسبت به خدا و در عین حال پر از سرور در ابعاد زندگی که پی‌گیر مسایل کمالی دین و تبیین آن برای جامعه است، بسازد. به گونه ای که کاملا انسانی عمل کرده و اخلاقی سخن بگوید.
رییس مرکز تحقیقات اسلامی مجلس شورای اسلامی خاطرنشان کرد: علاوه بر این ده‌ها مسئله پیچیده که در زندگی انسان وجود دارد باید در یک نظم و نسق الگوهای اجتماعی، نمادها و نمودهای لازم را پیدا کند که در زندگی اهل بیت (ع) می‌توان آن را یافت. اما متاسفانه در این زمینه ما الگوپذیری جدی از اهل بیت (ع) نداریم.

محبت داشتن به ائمه هم کارساز نیست؟ اصولا مهر و محبت داشتن نسبت به اهل بیت علیهم السلام کجای این پازل قرار می گیرد؟ 

 بدانیم و آگاه باشیم تا زمانی که تنها به حب اهل بیت بسنده می‌کنیم یا آن را با آموزش‌گیری و تعلم از اهل بیت می ‌آمیزیم اما آن بخش اساسی الگوپذیری اخلاقی و انسانی اهل بیت را نصب‌العین قرار نمی‌دهیم و جامعه را بر اساس آن الگوی پرجاذبه و پرلطافت و پویای زندگی اهل بیت بنا نمی‌کنیم، آن تعالیم ممکن است یا کم‌اثر باشد و تحولی در زندگی ما ایجاد نکند یا ممکن است گاهی با توجه به اینکه این تعالیم معنای لازم خود را - به لحاظ فقر الگوپذیری و کاستی‌های ما در الگوپذیری - در جامعه پیدا نمی‌کند، به دلیل خطای ذهنی ما منشأ اشتباهاتی در جامعه ‌شود.
لذا اگر بخواهیم زیبایی‌ها و طراوت‌های اسلام و استقرار آرامشی را که اهل بیت به دنبال آن بودند در لایه لایه اجتماع و بخش بخش جامعه بروز دهیم، تنها زمانی موفق می شویم که این سه وظیفه به صورت همزمان با هم و در یک روند مکمل هم قرار بگیرند چرا که جز جز کردن آنها آفاتی ایجاد می‌کند.
امروز دانشمندان، حوزویان و دانشگاهیان ما باید به شکل جدی بحث الگوپذیری از اهل بیت (ع) را ارایه کنند، اینکه فقط چند روایت به شکل بریده بریده عرضه کنیم، کافی نیست.
شخص ائمه (ع) فرموده‌اند که محاسن ما را بیان کنید و این محاسن بیش از آنکه در کلمات آنها جلوه کند در سیره و وضعیت‌های الگویی آنها معنا می‌یابد.
سیره معصومین(ع) متنی است که کلمات آنهابا قرار گرفتن در آن متن، معنا پیدا می‌کند. در حالی که ما این متن را کنار گذاشته‌ایم و در نتیجه بی‌فایده مانده است.

آیا معتقدید تعریفی که امروز از «الگوی دینی» ارائه می شود متفاوت از معنا و مفهوم واقعی این واژه است؟

ما اصولا نسبت به «الگو» تعریف درستی نداریم. «الگو» چه بخشی از زندگی ماست؟ الگوی دینی به چه معناست؟ ما دانش فهم الگو، تقویت آن، رفتن به سمت الگو و نشر آن را ایجاد نکرده‌ایم. رابطه «الگو و فرهنگ»، رابطه «الگو و دین» و رابطه «الگو با زمان و تاریخ» اموری است که باید روشن شود، تا زمانی که در یک نگاه سطحی و اولی نسبت به تفسیر الگو هستیم، نمی‌توان انتظار موفقیت داشت.
البته در این رابطه کمابیش در کلمات بزرگان مواردی وجود دارد از جمله شهید مطهری و مرحوم علامه طباطبایی در این زمینه تک‌نگاه‌های خوبی دارند اما برای اینکه این موضوع تبدیل به معرفت شود بخصوص الگوپذیری دینی که حتما نیاز به معرفتی قوی و نیرومند دارد، کاری صورت نگرفته و این مسایل به حال خود رها شده است.
جامعه‌ای که نمی‌داند الگوی دینی به چه معناست؟ و در کجای زندگی او معنا و مفهوم پیدا می‌کند؟ جامعه ای که نمی‌داند رابطه کلمات الگو چیست؟ سخنان اهل بیت و ارتباط آن با وضعیت‌های الگویی زندگی آنها چگونه است؟ چنین جامعه‌ای راه به جایی نمی‌برد.

  نوع و میزان ارتباط امروز جامعه با اهل بیت علیهم السلام را چگونه ارزیابی می کنید؟

ما دچار خطای فاحشی هستیم که تصور می‌کنیم فقط به مصیبت اهل بیت (ع) توجه‌کردن آنها را خوشحال می‌کند، در حالی که اصولا نفس مصیبت اصالت ندارد و اهل بیت(ع) به سوی مصیبت ندویده‌ و نخواسته‌اند به ما بگویند که به سمت مصیبت بدوید که «هر کس مصیبت‌دارتر بهتر!!»
این آموزه اهل بیت نیست. بلکه «مصیبت» یک شرایط استثنایی است. به عنوان مثال امام حسین(ع) به دنبال آن است که تحولی در جامعه ایجاد کند اما به سمت مصیبت نمی‌رود.
منتهی کار به جایی می‌رسد که این تحول به ایجاد شرایط سخت برای آن حضرت مبدل می‌شود و حضرت این شرایط را تحمل می‌کند. اما این مصیبت برای هدفی است، چرا که استقبال از مصیبت به شکل بی‌هدف، یک امر نامعقول است.

لذا امام و اهل بیت(ع) در همان وضعیت سخت نیز می‌کوشیدند که اگر می‌توانند مصیبت‌ها را کاهش دهند اما از هدف خود نکاهند. در حالی که ما تصور می‌کنیم «مصیبت» اصل است و تصور می‌کنیم اگر در احیای مصیبت‌های اهل بیت سنگ تمام گذاشتیم پس اهل بیت را احیا کرده‌ایم.

بنابراین ما در شیوه احیای اهل بیت و احیای سیره و سنت های آنها در جامعه به خطا می رویم؟


احیای اهل بیت (ع) در احیای فکر و اندیشه آنها در جامعه است. احیای اهل بیت به جذب دل‌های مردم به سوی آنهاست، احیای اهل بیت به این است که از آنها الگو بگیریم و زیبایی‌ها و محاسن آنها را در جامعه دنبال کنیم وگرنه تمرکز‌کردن بر چیزی که در وضعیت‌های استثنایی رخ داده است، اشتباهاتی نیز در دل خود دارد.
از جمله اینکه می‌بینیم کسانی که در طرح یا افزودن به این مصیبت‌ها دست توانایی دارند (برخی از مداحان) تبدیل به گروه‌های مرجع جامعه ما می‌شوند.
یعنی مردم فکر اجتماعی و دینی خود را به جای عالم از یک مداح می‌گیرند. البته مداحان نیز جایگاه خاص خود را دارند. اما اشتباه ما آن است که یک «وضعیت ثانوی» تا آنجا پیش می‌رود که «وضعیت اصلی» تلقی می‌شود در نتیجه وقتی وارد جامعه شد به عنوان یک مرجع قرار می‌گیرد.
در رابطه با شئون مختلفی که پیش از این در ارتباط با اهل بیت علیهم السلام اشاره کردید، ذکر مصیبت کجا قرار می گیرد؟


سه نوع شأن نسبت به ائمه (ع) را نام بردیم. یک: تلقی آموزه‌های دینی از آنها، دوم: شأن الگوپذیری از اهل بیت و سوم: شأن مهرورزی که بیان مصیبت ها از شاخه‌های حب و مهرورزی است، بنابراین «مصیبت» یک جنبه از مهرورزی است نه تمام آن و مهرورزی جنبه‌های شادی، سرور و ارتباط قلبی نیز دارد.

اما از میان این سه وظیفه ما تاکید اصلی را بر جنبه مصیبت گذاشته‌ایم و وضعیت جامعه ما در رابطه با اهل بیت به گونه‌ای است که وقتی از رابطه افراد با اهل بیت(ع) پرسیده می‌شود می‌گویند «ما در مراسم روضه شرکت می‌کنیم!!» نفس شرکت در مجالس عزاداری کاملا صحیح است و انکار آن انکار یک امر بدیهی است. اما اشکال این است که چرا نسبت ما با اهل بیت (ع) از میان سه جزء اساسی مکمل نسبت به هم، فقط به بخشی از یکی از آن سه جزء محدود شده و تنها به این شکل می‌خواهیم محبت اهل بیت (ع) را ابراز کنیم؟

اصولا ذکر مصیبت اگر در فضای الگوپذیری و آموزش‌پذیری و به مقدار متناسب خود باشد، تأثیرگذار خواهد بود اما اگر فزونی یابد و جایگزین همه موضوعات شود مشکلاتی ایجاد خواهد کرد.
ولی باز تأکید می‌کنم هر کس نسبت به مصیبت وارده بر اهل بیت (ع) بی‌توجهی نشان دهد،از محبت خالی است و هیچ سخنی در این مسئله وجود ندارد. اما سخن در اکتفاکردن به همین مرحله و وانهادن محورهای اصلی است. در حالی که شخص اهل بیت (ع) نیز خواهان این نبودند که شیعه همیشه عزادار مصائب باشد، هرچنداین موضوع از سوی ائمه مورد توجه بود اما در کنار آن همواره عمل و رفتارهای اجتماعی را متذکر می‌شدند که امروز باید در این باره چاره‌ای اندیشید.
پایان پیام/

 

کد خبر 360441

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha