ریچارد فرای معتقد به انحطاط تمدن ایرانی و اسلامی نیست

خبرگزاری شبستان:ریچارد فرای، یک آمریکایی یا یک غربی علاقهمند به حصول منافع غرب در شرق است و در عین حال قضاوت منصفانه‎ای درباره تاریخ ایران دارد.

به گزارش سرویس دیگر رسانه های خبرگزاری شبستان، هفته نامه پنجره در شماره جدید خود در گفتگو با دکتر محمد مهدی اسماعیلی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران پرونده ریچارد فرای ایران شناس برجسته آمریکایی را بررسی کرده است که در زیر می خوانید: 

به‎نظر شما ریچارد فرای چه جایگاهی در مطالعات ایرانشناسی و شناخت ایران در جهان داشته است؟
ریچارد فرای جزو شخصیت‎‎های شناخته شده و از ایران‎شناسان شهیر بوده است. به‎عبارت دیگر ریچارد فرای جزو مستشرقین متاخر ماست که کار‎های مهمی در حوزه بازشناسی تمدن ایرانی- اسلامی انجام داده‎اند. ایشان در مورد حوزه‎‎های تاریخی دوران باستان و اسلام کار‎های بسیار قوی‎ای انجام داده است؛ کار‎هایی هم‎چون کتاب «عصر زرین فرهنگی» که به چاپ‎‎های متعدد رسیده و می‎توان گفت کار بسیار خوبی است. ایشان به‎عنوان یک ایران‎شناس مسلط و به حسب نزدیکی با حکومت‎ها و سیاستمداران مختلف در ایران چه در دوره رژیم پهلوی و چه در دوره جمهوری اسلامی، مورد توجه گسترده رسانه‎ها قرار گرفته بود. با این حال برای شناخت علمی ریچارد فرای باید مسائل سیاسی را کنار گذاشت و او را به‎عنوان یک اندیشمند ایران شناس که جایگاه ممتازی در در دنیا دارد مورد تدقیق قرار داد. واقعیت آن است که هرکسی در هر جایی از دنیا بخواهد در مباحث تمدنی و اندیشه‎ای مربوط به ایران ورود کند، ناچار است به آثار این ایرانشناس شهیر رجوع نماید. ریچارد فرای از این حیث که میراث فرهنگی گذشته ایران را چه در دوره باستان و چه در دوران متاخر مورد بازشناسی قرار داده مورد توجه سلایق گوناگون قرار گرفته. لذا اغلب کار‎های ایشان به‎خصوص در داخل کشور و در میان اندیشمندان، دانشوران و پژوهشگران ایرانی قابل مراجعه است. اساسا ما با معدود آثار پژوهشی درباره گذشته ایران مواجهیم که به آثار فرای گریزی نزده باشند. به همین جهت می‎توان گفت کتاب‎‎های ریچارد فرای کتب مرجع در حوزه ایران‎شناسی محسوب می‎شوند و این جایگاه ویژه‎ای است که آقای فرای به خودشان اختصاص داده‎اند. بنابراین در ردیف مستشرقین مربوط به حوزه ایران ایشان بلاشک جایگاه نخستین را دارند که این نیز حاصل تحقیقات وی در طول هفت دهه در حوزه ایران‎شناسی است و به عقیده من و برخلاف تعابیری که وجود دارد ریچارد فرای نگاهی پیوسته به تمدن ایرانی داشته است.

نگاه پیوسته به چه معناست و تعیین‎کننده چه مسائلی در تاریخ و شناخت ایران است؟
اغلب مستشرقین وقتی به تمدن ایرانی نگاه می‎کنند تمدن ایرانی و اسلامی را نهایتا تا قرن ششم مورد توجه قرار می‎دهند و با تقویت نحله فقهی قشریگرایانه سنیمذهب قرن ششم که نمادش امام محمد غزالی و در دوره سلجوقیان است، به‎تدریج تمدن اسلامی را در حال افول و با حمله مغول عمر آن را به سرآمده می‎بینند اما ریچارد فرای این نگاه را ندارد. او معتقد به پیوستگی تمدن است چه قبل از اسلام یعنی دوران باستان و دوره طلایی و چه ادامه‎اش تا امروز.

همین موضوع باعث شده که جریان‎هایی در جامعه شکل بگیرند و مواضعی علیه ریچارد فرای داشته باشند، چراکه این مسئله پیوستگی و شکل‎گیری نگاه ایرانی- اسلامی از سوی فرای را ربط می‎دهند به بعضی نحله‎‎های تازه تاسیس و تفسیر‎های خاصی از این مفهوم دارند. نظر شما در این‎باره چیست؟
ببینید شما الان نگاه کنید همین آقای دکتر سیدجواد طباطبایی که به هر حال اندیشمند مهمی است، در حوزه اندیشه سیاسی و تمدن‎شناسی ایرانی، یکی از مهم‎ترین منابعش کار‎های ریچارد فرای است. در نحله‎‎های دیگر هم به همین شکل است. همین‎طور که در آغاز اشاره شد، ریچارد فرای جایگاه ممتازی را در ایران‎شناسی به خود اختصاص داده است. طبیعتا افراد با گرایش‎ها و افکار مختلف به آثار و کار‎های ایشان مراجعه می‎کنند. ممکن است برداشت‎های متفاوتی را هم ارائه دهند و نمی‎توان خیلی صریح قضاوت کرد و گفت انحطاط تمدن ایرانی را ایشان تئوریزه کرده‎اند یا همین‎طور بحث‎‎های دیگر که در سال‎های اخیر براساس شرایط سیاسی شکل گرفته و از نشست و برخاستی که با برخی از مسئولین کشور داشت نشأت میگیرد. در این‎باره نه می‎توانیم بگوییم ارتباطی دارد و نه می‎توانیم بگوییم هیچ ارتباطی ندارد چون یک فرد تاثیرگذار است و هرکس با نگاه خود به مطالعه آثار ریچارد فرای می‎رود. ریچارد فرای فردی تاثیرگذار در حوزه ایران‎شناسی است و نمی‎توان تاثیراتش را بر جریان‎‎های فکری و سیاسی انکار کرد. به هر حال به‎طور کل تمام کسانی که در حوزه مسائل تمدن ایرانی- اسلامی کار می‎کنند، یکی از منابع اصلی‎شان کار‎های ریچارد فرای است.

به‎نظر شما این پیوستگی و عدم گسستی که در اندیشه فرای نسبت به دوران باستان و اسلام وجود دارد نمی‎تواند تبعات سیاسی و اندیشه خاصی در فضای امروزی جامعه به‎جا بگذارد؟
ببینید فرای نگاه ویژه‎ای به فرهنگ ایرانی دارد. او در عین حال که دوران باستان را ستایش می‎کند، به دوره بعد از اسلام که می‎رسد تاکید دارد که ایرانیت در موضوع اسلامیت استحاله میشود. یعنی ایرانیت در اندیشه و فهم اسلامی حل می‎شود و تاکید دارد که ایرانیان در قامت اندیشمندان مسلمان به گسترش تمدن اسلامی می‎پردازند. این خیلی مهم است یعنی فرهنگ ایرانی را در قالب همین فرهنگ دینی تبیین می‎کند و معتقد است علت اصلی پیشرفت تمدن اسلامی مسلمان شدن ایرانی‎هاست و مظهرش را در قرن‎های چهارم و پنجم هجری می‎توان مشاهده کرد. آن‎هایی که فرای را دینستیز یا مخالف جریان دینی معرفی می‎کنند به‎نظر من آشنایی عمیقی با کار‎های او ندارند. در واقع تاکید اصلی ریچارد فرای بر قدرت فرهنگی ایرانی است که در دوره اسلامی تحت تاثیر اندیشه اسلامی قرار می‎گیرد و ایرانیان مسلمانشده پیشتازی تمدن اسلامی را در عرصه‎‎های مختلف فراهم می‎کنند. همین که فرای معتقد به اندیشه انحطاط نیست نشان می‎دهد که آن خلاقیت و مسیر بالنده فرهنگ و تمدن ایرانی اعتقاد دارد.

جریان غالبی در بین روشنفکران بومی و هم‎چنین دیگر مستشرقین وجود دارد که تمدن اسلامی را نماد انحطاط تمدن ایرانی می‎دانند. چه تفاوتی وجود دارد بین نگاه فرای با این‎چنین نگاه‎های انحطاط باور؟
نگاه ریچارد فرای قطعا تفاوت عمیقی، هم با روشنفکران بومی به‎خصوص روشنفکران ناسیونالیسم رمانتیسم اوایل دوره رضاشاه داشته و هم تفاوت عمیقی با بسیاری از شرقشناسان دوران خودش. بسیاری از این روشنفکران و هم‎چنین مستشرقین، از آغاز ورود اسلام تاریخ را منقطع می‎کردند و تا اوایل دوران رضاشاه نامی از آن نمی‎بردند. دوره ایرانی- اسلامی را یا نادیده می‎گرفتند یا آن‎هایی که صراحت داشتند می‎گفتند ورود اسلام باعث انحطاط است اما شما نگاه کنید که فرای اوج تمدن ایرانی- اسلامی را عصر زرین یعنی قرون چهار و پنج هجری قمری قرار می‎دهد که در این زمان ایرانیان مبتنی بر تفکر اسلامی تمدن جدید را پایه‎ریزی می‎کنند. این با نظر بسیاری از مستشرقین و هم‎چنین روشنفکران داخلی تفاوت عمیقی دارد. این افراد نگاهی ستیزه‎جویانه نسبت به اسلام داشتند، ورود اسلام را تقلیل می‎دادند به اشغال ایران توسط اعراب و بر این مبنا از آن به‎عنوان یک گسست فرهنگی یاد می‎کردند که قرار است مثلا در دوران پهلوی اتفاق جدیدی صورت گیرد.

اما این نگاه انحطاط باور در اندیشه فرای وجود ندارد؟
نه، اصلا فرای تعبیری دارد که می‎گوید ایرانی‎ها اغلب از خاک اسلام حیاتی دوباره پیدا کردند. در مجموع نگاه مثبتی به تمدن ایرانی و اسلامی دارد.

برخی افراد که با افکار ادوارد سعید آشنایی دارند، معتقدند که شرقشناسی لایه‎‎های پنهان زیادی دارد و اشاره دارند که ریچارد فرای جزو آن دسته از افرادی است که لایه‎‎های پنهانی را نشانه گرفته که میتواند تبعات خیلی بدی در فرهنگ و سیاست جامعه ما داشته باشد. نظر شما در اینباره چیست؟
اساسا در حوزه اندیشه، ما همه نوع بدبینی نسبت به شرقشناسان داریم. بسیاری از این بدبینیهایمان هم درست است چون عمدتا شرقشناسی به‎عنوان ابزاری برای توسعه استعمار استفاده شده و این را نمی‎شود منکر شد. شواهد تاریخی بسیاری داریم و این‎ جای کتمان ندارد. در مورد آن ابعاد پیچیده و پنهانی که اشاره کردید طبیعتا نمی‎توان گفت که فرای از این قواعد مستثنی است بالاخره او فردی غربی است که به ایران علاقه دارد. طبیعتا یک فرد غربی به منافع غربی بیش از منافع ایرانی توجه میکند و اگر وقتی تعارضی بین این دو اتفاق بیفتد قطعا منافع تمدنی و حوزه جغرافیای خودش را ترجیح می‎دهد. از این حیث من حق را به منتقدین می دهم که نسبت به مستشرقین بی‎اعتماد باشند. کما اینکه از همین افراد در دوره‎‎های اخیر مستنداتی هست که براساس منافع غرب در مشرقزمین کار می‎کردند. من هم فکر نمیکنم فرای از این موضوع استثنا باشد. باید بپذیریم که او یک آمریکایی یا یک غربی علاقه مند به حصول منافع غرب در شرق است و در عین حال قضاوت منصفانه‎ای درباره تاریخ ایران دارد. این تعارضی ندارد که بگویم قضاوت منصفانه او درباره تاریخ ایران منجر به حمایت از منافع غرب نشود اما فارغ از این دیدگاه‎ها وقتی کار‎های فرای را مقایسه می‎کنیم با سایر مستشرقین، با نوعی مثبت اندیشی روبه رو می شویم.

یعـنـی می‎تـوان دستاورد‎های مثبتی هم در کار‎های فرای مشاهده کرد؟
مهمترین بحث این است که بدانیم فرای به ایران علاقه مند است و قضاوتش درباره سیر تاریخی ایران و داشته‎‎های ایران قضاوت مثبتتری نسبت به خیلی از مستشرقین دیگر است.

پس اینجا مفهومی مانند اسلام‎ِ ‎ایرانی را چگونه می‎توان توجیه کرد؟ به‎عبارت دیگر کدام مفهوم بر دیگری تقدم دارد؟
البته نکتهای مهم را باید در نظر گرفت و آن این است که اندیشه ایرانی فرای نسبت به اندیشه اسلامی غلبه دارد. یعنی آنقدری که به فرهنگ ایرانی علاقه دارد، قطعا به فرهنگ اسلامی علاقه ندارد بلکه چون این عناصر اسلامی با ایرانیت ممزوج شده برایش جالب است. هرچند که مشخص کردن مرز این دو، کار بسیار مشکلی است ولی به هر حال ایرانیت را می‎توان در اندیشه فرای دارای تقدم دانست. یعنی نمی‎توان گفت که اندیشه های او دارای جوهر اسلامی است که اگر اینطور بود، مسلمان می‎شد. او در نهایت یک ایرانشناس است. در مطالعات خود نگاه مثبت تری نسبت به تعاملات ایران و اسلام دارد و مانند سایر مستشرقین نگاه ستیزهجویانه‎ای ندارد ولی طبیعتا اصالت را به ایران می‎دهد تا به موضوعات اسلامی. این نکته مهمی است؛ یعنی ریچارد فرای قضاوت منصفانهتری نسبت دیگر مستشرقین دارد.

نسبت به شایعاتی هم‎چون عضویت ریچارد فرای در لژ فراماسونری چه نظری دارید؟
من در این زمینه نمی‎توانم نظر قاطعی بدهم چون خودم شخصا با ریچارد فرای مصاحبه مفصلی داشته‎ام، صحبت کردهام و دیدگاههایش را از نزدیک شنیده‎ام. دریافت من این بود که ریچارد فرای به ایران و فرهنگ ایرانی علاقه دارد نه به ایران اسلامی؛ یعنی همان چیزی که اخیرا در مجامع سیاسی از طرف یک جریان خاص مطرح شد. بحث این است که ایران توانسته با پذیرش اسلام پیشتاز تمدن اسلامی بشود.

به‎نظر شما مخاطبان ایرانی باید چگونه به‎سراغ آثار ریچارد فرای بروند؟ به‎عبارت دیگر شیوه نگاه یک ایرانی نسبت به آثار فرای باید چگونه باشد؟
من فکر می‎کنم به‎عنوان منبعی که اطلاعات تاریخی دارد به آن مراجعه کنند و در عین حال حتما در مطالعه آثار فرای، از آن چارچوب انتقادی شخصی فاصله نگیرند. مطمئن باشند که به هر حال فرای وجوه شرق‎شناسی را در آثار خود دارد اما در لابه لای آثارش توجهش به منافع غرب است.
 

پایان پیام/

کد خبر 359141

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha