به گزارش خبرگزاری شبستان، میشل دیوید شاپیرو، جوان نوزده ساله یهودی روسی با ورود به دنیای علم و علوم شناسی رد پررنگ اسلام را در دنیای اسلام شناخت و همین امر به روی آوردن او به اسلام کمک کرد.
میشل در توصیف چگونگی علاقه مند شدن به دین اسلام گفت: به عنوان یک یهودی شناخت زیادی از خدا نداشتم تمام زندگی من صرف کار و درس در یک اتاق کوچک شده بود و از مفهوم زندگی و هدف آن چیزی در آموزه های دینی نمی یافتم.
زندگی من از شبی که به طور اتفاقی با یک مسلمان سیاه پوست آشنا شدن وارد دنیای اسلام شد.
من این مرد مسلمان را به خوردن مشروبات الکلی دعوت کردم و او با اشاره به ممنوعیت خوردن نوشیدنی های الکلی از پذیرفتن پیشنهاد من امتناع کرد.
هزاران سئوال در سرم شکل گرفت. این که چرا اسلام چنین ممنوعیتی را قرار داده؟ چرا این مرد مسلمان روزی پنج نوبت نماز می خواند؟ و یا حضرت محمد ( ص ) کیست؟
ما در جمع دوستانه خود یک اقلیت مسیحی را پذیرا شد و در این جمع یهودی،اسلامی و مسیحی به بحث و مذاکره درباره دین هایمان پرداختیم .
در این میان نقاط مشترک و متضاد بسیاری را یافتیم که گاهی مکمل و گاهی مغایر با هم بودند.
اما سرشت حقیقت جویم من را وا داشت تا پاسخ به سئوالات ام را از راههای علمی و توجیهی بیایم.
جنسیت،ایمان،خدا،ممنوعیات و حلال و حرام موضوعاتی بود که از طریق استدلالهای علمی می خواستم در یابم و درک کنم.
در این میان در پس هر ممنوعیتی در اسلام یک استدلال علمی می یافتم و متحیر می شدم و پذیرش بی چون و چرای اسلام از سوی مسلمانان را تحسین می کردم .
در واقع فهمیدم به تنها چیزی که می توان بی دلیل و فکر اعتماد کرد اسلام است و نباید با آن به چون و چرا پرداخت.
با این وجود برای اینکه به روح تشنه خود باز هم پاسخی داده باشم به تجزیه و تحلیل می پرداختم و بیشتر پیش می رفتم.
به گزارش رلیژنن آف ایسلام، میشل دیوید ادامه داد: هرگز در اسلام مسئله ای که بر پایه بی خردی باشد نیافتم و این این امر من را بیشتر به هیجان می آورد.
اما درباره خدا باید بگویم روزی احساس کردم بی آنکه دلیل مستدلی داشته باشم قلبم را به روی خدا باز کرده ام ،خدای یگانه در قلب و وجود من حاضر بود در حالیکه قلبم از درک آن عاجز.
ورود به دویای مذهب و دین گام بعدی ای بود که خدا برایم رقم زد و خود را سخت مسئول دنبال کردن راهم می دیدم.
از همه ادیان آسمانی و زمینی، اعتقادات راستین و دورغین ساختگی، بت پرستی های کهن تا سکولاریسم مدرن همه و همه را خواندم و بررسی کرد.
دریافتم که همه این ها فقط به سردرگمی انسان سرعت می بخشد و او را از خدا دور می کند.
انسان بت می سارد تا خود را بپرستد نه خدا را و دور شدن از مسیر حقیقی برابراست با رنج آور ترین لحظات برای انسان.
در جایی که انسان گمراه خود را در نهایت خوشبختی می یابد گام کوچکی با فهمیدن اینکه همواره اشتباه می کرده است فاصله دارد.
حین انجام تحقیقات تاریخی این مسئله را پیدا کردم که : اگر کسی یهودی باشد پس روح یهودی دارد و باید یهودیت را برای همیشه دنبال و پیروی کند.اما اندکی تفکر نشان می دهد این منطق یعنی همان نژاد گرایی و نژاد پرستی محض.
باور کردم که همه انسان ها برابر خلق شده اند و محکوم به پیروی از یک دین مشخص و موروثی نیستند.
مسئله دیگری که در دین یهودیت من را آزار می داد نبود آتش،جهنم و تنبیه در برابر اعمال ناشایست است که من کاملا با آن مخالف هستم.
تحقیق پشت تحقیق، هزاران سئوال و هزاران جواب مطالعه هزاران کتاب دینی تنها من را به سمت یک دین سوق داد و آن هم اسلام بود اگر قرار باشد هزاران نفر را به دین اسلام دعوت کنم آنقدر دلیل و استدلال دارم که بتواند به تمام پرسش های آنها پاسخ دهد.
در حال حاضر از نظر من یهودیت و مسیحیت هرگز نمی توانند به پای اسلام برسند حالا با دانستن حقیقت اسلام یک مسلمان هستم و به آن افتخار می کنم.
نظر شما