خبرگزاری شبستان: با تعریفى که اسلام از مسجد عرضه مى کند، مسجد نمى توان پایگاه سیاسى یک حزب باشد. مسجد از یک سو به خدا و از سوى دیگر به مردم تعلق دارد، از این رو نباید زیر سیطره یک باند سیاسى قرار بگیرد و از آن به صورت مرکز فعالیت هاى تشکیلات گروهى ، استفاده شود.
به علاوه گروه ها و احزاب ، معمولا در جهت تجربه امت و رو در رو قرار دادن گرایش هاى مختلف عمل مى کنند و این خصلت اگر به مسجد سرایت کند، پایگاه وحدت و الفت را به محل اختلاف و تفرقه بدل مى سازد، یعنى همان خصوصیتى که قرآن براى مسجد ضرار بر شمرده است ، مسجدا ضرارا و کفرا و تفریقا بین المؤمنین.
مسجد که پیوند و ارتباط مسلمانان را استحکام مى بخشد، باید به گونه اى عمل کند که مسلمانان به دیده خانه خود، به آن بنگرند، لذا احزاب گوناگون ، هر چند بر اصول و مبانى اسلامى هم تشکیل شده باشد، نباید مسجد را به کنترل خویش در آورند، زیرا این نکته را درباره دیگر مراکز اجتماع و تشکل امت اسلامى نیز باید مراعات کرد وگرنه چنانکه نماز جمعه به سنگر دفاع از یک جریان سیاسى تبدیل شود و تریبون آن در اختیار یک جناح قرار گیرد، طبعا هواداران جناح هاى دیگر از آن فاصله خواهند گرفت.
اساسا اجتماعاتى که در برنامه هاى اسلامى پیش بینى شده ، از جماعت گرفته تا جمعه و حج به منظور فرو ریختن این گونه مرزها و در هم شکستن این قبیل اختلافات است؛ ایفاى نقش وحدت آفرینى مسجد در گرو آن است به صورت پایگاهى فراجناحى در جامعه اسلامى ، شناخته شود.
سیره پیشوایان معصوم نشان مى دهد که آنان حتى در اوج قدرت و حاکمیت خود، مسجد را در قبضه حکومت قرار نمى دادند تا آنان که به نظام حاکم بى اعتنا و یا مخالف اند، از حضور در مسجد منعى داشته باشند. سیره امیر المؤمنین در برابر مخالفان مانند خوارج چنان نبود که آنان از حضور در مسجد، حتى مسجدى که خود حضرت ، امامت آن را داشت ، ممنوع باشد و حضور در مسجد به پیروان آن حضرت اختصاص یابد، آنان نه تنها از سوى امام بلکه از طرف شیفتگان ولایت نیز کاملا آزاد بودند، حتى اجازه داشتند که با کمال صراحت اعتراضات خود را در محضر زمامدار مسلمین، مطرح سازند.
آنها گاه پا را فراتر مى گذاشتند، زبان به اهانت و ایذا مى گشودند، اما هم در برابر اهانت آنان اصحاب خویش را به خویشتندارى فرا مى خواند، تا مبادا به سزاى جسارتشان کسى متعرض آنان شود؛ شهید مطهرى وقتى با عنوان دموکراسى على به بحث مى پردازد، مى گوید:خوارج به مسجد مى آمدند و هنگامى سخنرانى و خطا به حضرت على علیه السلام ایجاد مزاحمت مى کردند، روزى امیر المؤمنین بر منبر بود، مردى آمد و سؤالى کرد: على علیه السلام بالبداهه پاسخ گفت ، یکى از خارجى ها، از بین مردم فریاد زد: قاتله الله ما افقهه دیگران خواستند متعرضش شوند، امام على علیه السلام فرمود: رهایش کنید او به من تنها دشنام داد.
خوارج در نماز جماعت به على علیه السلام اقتدا نمى کردند، زیرا او را کافر مى پنداشتند، به مسجد مى آمدند اما با على علیه السلام نماز نمى گذاردند و احیانا او را مى آوردند، على به نماز ایستاده بود، ابن کوا این آیه را بلند به کنایه خواند:و لقد أوحى الیک والى الذین من قبلک لئن أشرکت لیحبطن عملک ، حضرت سکوت کرد تا آیه را تمام کند. (1)
این گونه برخورد آزاد منشانه از سوى حضرت ، اختصاص به خوارج نداشت ، گروه هایى دیگر نیز در مسجد براى طرح اندیشه ها و افکار خود آزاد بودند، هر چند این قبیل آزادى ها گاه به سوء استفاده افراد نیز منجر مى شد تا آنجا که وقتى امام علیه السلام در مسجد فرمود: سلونى قبل ان تفقدونى ، فردى که قیافه اش شبیه یهودیان عرب بود، از پاى منبر برخاست و گفت : اى کسى که ندانسته ادعا دارى و آنچه را نمى فهمى بر گردن گرفته اى، مى پرسم، جواب بده.
اصحاب حضرت مى خواستند معترض شوند و تنبیهش کنند، ولى امام فرمود: رهایش کنید که با خشونت نمى توان سخن حق را آشکار ساخت . (2)
اشخاص و گروه هاى قدرت طلب ، چون به منافع آنى خود فکر مى کنند از قربانى کردن قداست مسجد به پاى اهداف جناحى خود ابایى ندارند و تا آنجا پیش مى روند که خانه خدا، به دفتر گروهشان تبدیل مى شود،ولى چنین رویه اى بالمآل به تضعیف پایگاه مسجد مى انجامد، زیرا گروه هاى دیگر را به حساسیت و موضع گیرى وا مى دارد و چنانچه قدرت مقابله داشته باشند، مسجد را میدان تنازع و تاخت و تاز مى سازند و اگر خود را از مقابله با جناح حاکم عاجز ببینند، به طور کلى از مسجد فاصله مى گیرند و یا مسجد دیگرى را براى فعالیت هاى گروهى خود، بر مى گزینند و البته چنین پیامدهایى به تقویت جایگاه مسجد و تحکیم موقعیت آن در جامعه، صدمه اساسى وارد مى سازد، بخصوص اگر سلطه سیاسى یک جناح به شکل هماهنگ و سازمان یافته و با نام تشکیلات، در مساجد گوناگون انجام گیرد، آثار منفى آن بیشتر خواهد بود.
از عوارض چنین رویه اى، دورى گزیدن علمایى متعهد و در عین حال مستقل از مسئولیت پذیرى در مساجد، و بالا آمدن افراد سفله و کم مایه، بارى به هر جهت و بله قربان گو در قیومیت بر مساجد است که پیامدهاى این آفت، واضح است.
به طور کلى باید گفت : سرنوشت مساجد و هدایت و سامان دهى آنها باید توسط مقام ولایت فقیه صورت گیرد و از هر گونه اعمال سلیقه خاص و باندبازى و بدور نگه داشته شود تا به عنوان خانه خدا پایگاه خوبى براى خودسازى و ارتباط بین مردم و رهبرى و مردم با مردم باشد.
پی نوشت:
1-جاذبه و دافعه على علیه السلام ، شهید مطهرى.
2-بحارالانوار: ج 57، ص 232، 336، ج 10، ص 126.
برگرفته از کتاب جایگاه مساجد در فرهنگ اسلامى
پایان پیام/
نظر شما