«پدر»؛ مردی که چند درصد شوهر، چند درصد پدر، اما همه وجودش نویسنده بود

خبرگزاری شبستان: پیمان قادری گفت: پدرمن مردی خاص بود. او شاید مثل همه هنرمندان چند درصد شوهر، چند درصد پدر اما با همه وجودش یک نویسنده آرمان گرا بود.

 خبرنگار کتاب و ادبیات شبستان :سید محمود گلابدره‌ای در سال1318 در محله گلابدره منطقه شمیران شهر تهران به دنیا آمد.وی پس از پایان تحصیلات متوسطه، برای تحصیل در رشته ادبیات به دانشگاه ادبیات دانشگاه تهران وارد شد؛ اما تحصیلش را نیمه‌‌کاره رها کرد. وی بعد از در دانشگاه بین‌المللی لندن در رشته ادبیات انگلیسی درس خواند و در همان دوران با زنی سوئدی ازدواج کرد.
گلابدره‌ای با انتشار رمان «سگ کوره‌پز» در اوایل دهه 40 وارد عرصه نویسندگی شد و از آن زمان چندین کتاب در زمینه ادبیات داستانی و رمان از وی منتشر شد. نخستین داستان کوتاهش نیز در مجله صبح امروز در سال 1341 چاپ شد.
به گفته خودش، بیش از 10 سال از زندگی‌اش را در آمریکا به صورت خیابان‌خوابی گذراند و ایالت‌های مختلف این کشور را با پای پیاده طی کرد که حاصل آن کتابی است چند جلدی به نام «10 سال هوم لسی آمریکا».
وی سال‌های 1343 تا 1347 را در انگلستان به سر برد و پس از آن به ایران آمد و تا 1365 به حرفه‌های گوناگون پرداخت و آثار متعددی را را خلق کردو فراز فرودهای زیادی را تجربه کرد.
سید محمود گلابدره‌ای مرداد سال 1391 در سن 83 سالگی و بعد از گذراندن یک دوره‌ بیماری در منزلش در شهر تهران از دنیا رفت.
آنچه که در زیر می آید حاصل گفتگوی خبرنگار شبستان با فرزند ارشد او پیمان قادری درباره زنگی پدرش است که در خارج از کشور به سر می برد.


*آقای قادری لطفا خودتان را معرفی کنید و درباره خانوده گلابدره ای برای ما صحبت کنید؟
اسم فامیل پدر ما گلابدره ای بود و ما را با اسم فامیل قادری می شناسند که این اسم فامیل خانواده بزرگی است که در شمیران زندگی می کردند و از نظر فکری خانواده ای با اندیشه ای آزاد بودند به طوری که وقتی پدرم با مادر در انگلیس آشنا می شود و مادر به ایران آمدند احتیاجی نداشت برای اینکه این خانوده او را بپذیرند تلاش خاصی کند، خانواده پدرم به گرمی او را پذیرفته بودند. و حاصل این ازدواج دو پسر به نامهای پیمان و پویان بود که هر دو ما در حال حاضر در خارج کشور به سرمی بریم و مادر نیز مدتها است مترجم زبان و ادبیات فارسی است.


* شما تا 12 سالگی به همراه مادرو برادرتان در ایران زندگی می کردید آیا خاطره از پدر به یاد می آورید که برای ما تعریف کنید ؟
از پدرم خاطره هایی زیادی دارم مثلا یکی از خاطراتی را که به خاطرمی آورم زمانی بود که ما در کرج اقامت داشتم و من کودکی بیش نبودم و می دیدم که پدرچند وقتی است که به خانه نمی آمد واین روزها بود که پدرم که در راهپیمایی های انقلاب حضور می یافت و از آنها یادادشت برداری می کرد و بعد از مدتی با استفاده ازهمین یادادشتها بود که کتاب لحظه های انقلاب را نوشت و شاید یادادشت برداری های همان روزها موجب خلق رمان لحظه های انقلاب شد.


*مادرتان به عنوان زنی غیر ایرانی چطور با این وضعیت کنارمی آمد ؟
در روزهایی که مادرم در ایران زندگی می کرد از آنجایی که خودش زنی مستقل و شغل خوبی داشت معمولا برای رفع نیازهای مالی اش به خودش متکی بود و از این رو راحتتر با ویژگی ها پدرم کنار می آمد.


* رفتارهایی پدرتان از نظر شما چطور بود آیا تاثیری روی شما داشت؟

آرمانگرایی پدروعلاقه مندی اش به انقلاب اسلامی برای من در آن زمانی کودکی بیش نبودم جالب بود. و حتی می توان گفت که تاثیرات زیادی روی من گذاشت. اما درزمانی که من 12 سال بیشترنداشتم به همراه برادرومادرم ایران را ترک کردیم و درسوئد درخانه پدربزرگ مادری ساکن شدیم وبعد ازمدتی پدر نیز به ما پیوست. البته درمدتی که ما به خارج آمدیم مسایلی که برای پدراتفاق افتاده بود تا حد زیادی روحیه او را تضعیف کرده بود و او تبدیل به آدم دیگری شده بود و همین مسئله باعث شد که پدر و مادرم در سال 1991از یکدیگر جدا شوند. که بعد از آن پدر یک دعوت نامه از برکلی داشت و به امریکا رفت که شش ماه بعد من هم به نزد پدرم به امریکا رفتم و در آن روزها بود که پدرم داشت زندگی جدیدی را تجربه می کرد و بسیاری از چیزهای قدیمی را کنار گذاشته بود و زندگی تقریبا خوبی داشت.


*چطور شد که پدرتان امریکا را قصد ایران ترک کرد؟
بعد ازمدتی بنا به دلایلی ازجمله اینکه چند تن ازمسولان فرهنگی اورا تشویق به بازگشت به ایران می کنند واو نیزمی پذیرد که به ایران بازگردد که بعدها نیز در ایران ماندگار شد.


*به نظرشما پدرتان در زندگی چطور انسانی بود؟
در دوران زندگی پدرم من با او خیلی نزدیک بودم. درواقع پدرمن مردی ایده آلیست بود من همیشه هنر پدرم را به عنوان یک نویسنده دوست داشتم. پدر من مردی خاص بود.اوشاید مثل همه هنرمندان چند درصد شوهر،چند درصد پدر اما با همه وجودش یک نویسنده آرمان گرا بود. پدرم به معنای واقعی کلمه نویسنده بود. گاهی وقتی از او سوال می شد که چرا می نویسی و می خواهی چه چیز را تغییر دهی می دیدیم که می خواست داستان بنویسد او واقع به نوشتن عشق می ورزید و این برای او مهم بود من از وقتی که به دنیا آمدم پدر یک نویسنده بود

*بهترین ایام زندگی محمود گلابدره ای از نگاه شما به چه روزهایی بر می گردد؟
بهترین دوران زندگی پدرم ازنظرمن مربوط به دوره 60 و70بود. بعد از آن زندگی او همواره در مشکلات بود راههایی که او مجبور شد طی کند راههای سخت و دشواریی بود که هر کسی از پی آن بر نمی آمد وشاید اگر همه چیز بر وفق مراد او بود او هیچ گاه در این راهها گام بر نمی داشت.


* مجوز انتشار آثار پدرتان در زمان حیات به دست ناشران مختلف بود اما در حال حاضر آقای خلیلی به عنوان وصی ادبی او پیگیر کارها اوست، پیگیری های او را چطور می بینید؟
درباره چاپ آثار پدرم بنا به شرایطی که پدر داشت همواره دربرابر شرایط تسلیم می شد و البته گاهی شرایط بر وفق مراد او نیز نبود اما گمان می کنم که در حال حاضر که مسولیت انتشار آثارش را به آقای خلیلی سپرده است او درهرشرایطی پیگیر کارها ی پدر است .


*و در پایان می خواهم از شما بپرسم چطور از خبردرگذشت پدرتان آگاه شدید ؟
آقایی به من زنگ زد اما من نتوانستم جواب بدهم پیغام گذاشته بود که به فلانی بگویید با من تماس بگیرد واین بود که من شماره پدرم را گرفتم و یک نفر جواب داد که ما آمدیم منزل پدرت و خبر در گذشت او را به من داد و من از نظر روحی واقعا به هم ریختم اما هنوزم علت در گذشت پدرم را درک نمی کنم و به آن مشکوکم اما نمی توانم چیزی در این باره بگویم چرا که درباره چرایی آن تحقیق و بررسی نکرده ام که بتوانم قاطعانه درباره آن اظهار نظر کنم .


پایان پیام/


 

کد خبر 344513

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha