به گزارش خبرگزاری شبستان، «فرج الله سلحشور» با اشاره به نگاه قرآنی خود در ساخت تولیدات سینمایی عنوان داشت: اگر به سراغ هنرهای نمایشی، مثل سینما و تئاتر و... آمدم، با هدف خدمت به اعتقاداتم بوده است. هنر نمایش را از مسجد آغاز کردم چرا که تکلیف مسجد روشن است یعنی دنبال کار سیاه نمیرود و فکر میکردم که آثار اسلامی میتوانند بهترین پیام را برای مخاطب داشته باشند. بدیهی است که اسلام هم برای قوم محدود و ملت مشخصی نیامده و جهانی است. یعنی قصههای قرآن را نیز میتوانیم با فراغ بال برای همه مردم دنیا بسازیم و مخاطبان آن مردم جهان هستند، چرا که ویژگی این کتاب خدا و قصههای آن اینگونه است، ولی نگاهها متفاوت است. این که شما به قصههای قرآنی صرفاً نگاه و تحلیل تاریخی داشته باشید، یا نگاه التقاطی و آمیختهای از اهل تسنن و شیعه و وهابیت داشته باشید و برای جلب رضایت همه کار کنید، یا این که صرفاً نگاهتان نگاه اهل بیتی باشد و از دیدگاه اهل بیت یا از نظر معصومین به آن نگاه کنید.
وی اظهار داشت: برای کسی که تکلیفش روشن باشد پرداختن به قصص قرآنی و دینی راه رفتن روی لبه تیغ نیست. وقتی تکلیف روشن است دیگر تیر در تاریکی نمیاندازی و وقتی که میدانی چه میخواهی، با اطمینان قدم برمیداری. بنابراین ما وقتی به سراغ قرآن، آن هم از منظر اهل بیت، میآییم در حقیقت تکلیفمان را روشن کردهایم. ما به کتاب خدا که برای هدایت بشریت آمده، از دیدگاه مفسرین قرآن یا همان معصومین که خدا آنها را معرفی کرده، نگاه میکنیم. طبیعتا بعد از یک مدت که این آثار را تجربه کردیم، با تکنیکها، قالبها و زبان مناسب این محتوا هم آشنا میشویم. یعنی با خودش قالب خودش را نیز میآورد. در سریال «یوسف پیامبر» ما خیلی خطی به کار نگاه کردیم و از اول قصه شروع کردیم و به آخر رسیدیم. از نوع ترفندها، شگردها و بازیهایی که سینماگران برای جذابتر شدن فیلمشان به کار میبرند استفاده نکردیم، چرا که یقین داشتیم جذابیت در دورن این قصه مستتر است و ما فقط کافی است که آن را خوب نمایش دهیم. یعنی انرژی خودمان را به جای این که بخواهیم در پیچیدهگویی و استفاده از ترفندها و حقههای سینمایی خرج کنیم، بر روی سادهگویی و پرورش بازیها در لحظات صرف کردیم.
سلحشور ادامه داد: ما میتوانستیم در کار از فلاشبک و فلاشفوروارد استفاده کنیم یا قصه را پیچیده کنیم و تماشاگر را در منگنه قرار دهیم و از عدم آگاهی عامه تماشاگر برای زیبایی و جذابیت بیشتر سریال استفاده کنیم، ولی این مخصوص سینمای ساختگی و تصنعی است. سینمای واقعی نیازی به این چیزها ندارد.
کارگردان سریال یوسف پیامبر با بیان اینکه من سینمای داستانگوی کلاسیک را کاملا دوست دارم. اظهار داشت: لبته در برخی از موارد تکنیکهای به دست آمده در سینما هم به کار میآید ولی باید مناسب آن لحظه و آن داستان باشد. باید ببینیم اصلاً آن تکنیک به موضوع داستان ما ارتباط دارد یا نه. اگر ارتباط داشت که استفاده میکنیم، اما اگر ارتباط نداشت نه. ما بعد از چندین سال تحقیق و پژوهش روی کارهای قرآنی به این نتیجه رسیدیم که در حضرت یوسف باید روی محتوای فیلم متمرکز شویم، چرا که فطرت مردم قصههای واقعی را دوست دارد و محتوای غنی اسلام هم با فطرت مردم هماهنگ است و تنها کافی است این محتوای غنی با یک زبان هنری مناسب بیان شود. آن وقت به زیبایی و سهولت مخاطب آن را میپذیرد.
وی افزود: من توانایی فیلمسازی کشورمان را کم نمیبینم، اگر چه در حد قرآن نیست اما انصافاً برای این که بتوانیم قصههای مذهبی و قرآنی را بیان کنیم به توانی بیش از این نیاز داریم. ولی به این معنی نیست که در حال حاضر خیلی ناتوان هستیم. هنوز باید تلاش کنیم و نیاز هست که ممارست بیشتری به کار ببریم تا در حد امکان بتوانیم حق قصه قرآنی و مذهبی را به درستی ادا کنیم.
سلحشور ضمن انتقاد از فیلمناه نویسان ایرانی گفت: به جرأت میتوانم بگویم باید این را بپذیریم که هنوز فیلمنامهنویس اسلامی نداریم که بتواند یک قصه اسلامی را پرداخت و تمام آن زیباییهای قصهنویسی و درامنویسی را لحاظ کند. ضمن این که محتوای پرارزش اسلامی را نیز در داستان خود حفظ کند و شخصیتپردازی و پرداخت موضوع خوبی داشته باشد.
وی توضیح داد: از نظر من فیلم دینی یعنی همان فیلم اسلامی و فیلمنامه دینی نیز فیلمنامهای است که بر پایه اسلام باشد وگرنه ما ادیان دیگری از برهمایی و بودایی گرفته تا جوکیهای هند و... داریم. بنابراین از نظر من دین یعنی اسلام و فیلمنامه دینی هم فیلمنامهای است که در مورد رویدادهای اسلامی نوشته شده باشد. وقتی میگوییم فیلمنامهنویسی اسلامی یعنی کسی که هر چه مینویسد اسلامی از کار در آید. اگر فیلمنامهنویس، اثری مینویسد که اسلامی است و دوباره در کار چهارمش به سراغ کار اسلامی میآید، این فرد هنوز در حال تجربه کردن است و هنوز به فرمول مشخصی برای این که همیشه با این فرمول اثر اسلامی بنویسد، نرسیده است. کسی که به یک قاعده برسد همیشه به آن عمل میکند، اما اگر شما به یک قاعده نرسیده باشید، مثل تیر در تاریکی است که گاهی به هدف میخورد و گاهی نمیخورد.
سلحشوربا اشاره به انتخاب داستان «یوسف پیامبر» بر اساس آنچه در کتاب آسمانی مسلمانان آمده است، گفت: من کاملاً میدانستم داستانی که میگویم داستان زندگی دو تن از پیامبران قوم یهود است، اما در کتاب آسمانی من آمده است. بنابراین با دیدگاه ائمه معصومین و از منظر اهل بیت به آن نگاه کردم، به همین لحاظ هم نگاه، یک نگاه شیعی بود. هم محتوا اسلامی بود و از همه مهمتر این که من برای آن تعریف داشتم و میدانستم که این قصه باید چگونه تعریف شود. اگر ما فرمول داشته باشیم همه آثارمان باید خوب باشد. مثل فیلمسازان خوب سینمای کشورمان، حاتمیکیا و مجیدی، که چند کار خوب و چند کار متوسط دارند و این به دلیل همین تجربه کردن است.
وی در ادامه گفت: البته من سینمای اجتماعی مذهبی را هم میشناسم و همین الان روی سوژههای اجتماعی کار میکنیم که کاملاً مذهبی و در عین حال به روز هستند.
وی با اشاره به فعالیتها و ایدههای سینماییاش بیان کرد: بسیار دوست دارم زندگی آیتا... خوانساری بزرگ (صاحب نماز باران)، نواب صفوی و از همه بیشتر امام راحل را بسازم. در کنار اینها اصلاً خیلی دوست دارم زندگی شاه معدوم را بسازم که البته نگاه من به شاه و حوادث پیرامون زندگی او نگاه خاص خودم است. در حالی که شاید نگاه کسی که مذهبی نیست یک نگاه صرفاً سیاسی باشد.به هر مقطعی از زندگی شاه که نگاه میکنید نکتههای گفتنی فراوانی برای مردم وجود دارد. چه آن زمان که به ظاهر به روحانیت علاقه نشان میداد و چه زمانی که علناً رو در روی روحانیت قرار میگرفت. در حال حاضر یک فیلمنامه آماده در این زمینه دارم.
این کارگردان با انتقاد از ساخت فیلم سینمایی «فرزند صبح» درباره امام خمینی (ره) اظهار داشت: امام، امام است. جنایتی که برخی از دوستان مرتکب شدند هم همین بود که نگاه خودشان را ساختند و این از نظر من در مورد شخصیتهای مذهبی و بزرگ یک جنایت است. در حالی که ما کسی نیستیم که بخواهیم نگاه شخصی داشته باشیم. امام هیچوقت نگفت «قال خمینی» و ما نیز این نگاه را باید کنار بگذاریم. امام یک حقیقت تاریخی در عصر حاضر است که منابع مختلفی در مورد ایشان موجود است و باید فیلمی بر اساس آنچه که هست را ساخت و نه آنچه که من فکر میکنم و دوست دارم بگویم.
براساس گزارش نشریه روزانه جشنواره فیلم کیش، وی به مصاحبههای خود درباره خانه سینما و اختلافهایی به وجود آمده، اشاره کرد و درباره استقامت و عدم تغییر مسیر در فیلمسازی، گفت: دو عامل من را نگه داشته است. اول این که من سینمای موجود را تا این لحظه به رسمیت نشناختهام. اصلاً هم کاری به نیروها و عوامل سینما ندارم، بلکه منظور من ماهیت سینما است، یا بهتر بگویم فلسفه و اصول حاکم بر سینمای موجود دنیا که ایران هم جزو آن است را مطلوب نمیدانم و به همین دلیل هیچگاه با سینمای موجود قاطی نشدم تا به هر قیمتی در این سینما حضور داشته باشم. بنابراین سینمای امروز از نظر من سینمای انقلاب و جمهوری اسلامی نیست و به همین دلیل به دنبال سینمای خودم رفتم.
دلیل دوم این است که به دنبال مذهب هستم و به غیر از مذهب هیچ خاستگاه دیگری ندارم و اگر سینما با مذهب من بسازد، آن را میپذیرم و اگر نسازد آن را طلاق میدهم. متاسفانه فیلمسازان ما غیر از آنچه که هست چیز دیگری را نمیشناسند. یعنی نیامدند ببینند آیا سینمای موجود با اعتقاداتشان تضاد دارد یا نه و اگر بخواهند به قول شما به سینمای بومی و به قول من به سینمای مذهبی بپردازند باید چه مشکلات و گرههایی را برای خودشان باز کنند. به همین دلیل گاهی درست و گاهی غلط عمل میکنند. البته برخی مانند مجیدی و حاتمیکیا آنقدر مبانی اعتقادی قوی و محکمی دارند که آنها را هنوز نگه داشته و برخی دیگر نیز متاسفانه سست بودند و غرق شدند.
پایان پیام/
نظر شما