تغییر موازنه قدرت جهانی به نفع دین کارویژه انقلاب است

خبرگزاری شبستان: امروز در آمریکا می‌بینیم روسای جمهور سعی می‌کنند با شعارهای مذهبی برای تبلیغات سیاسیشان جلو بیایند در انتتخابات از سرود‌ها و اپراهای مذهبی استفاده کنند. این جریان مطمئنا منشعب از غرب نیست.

خبرگزاری شبستان: "علاوه بر اینکه افراد ما شعور سیاسی یافته اند، نهادهای ما به همان میزان ظرفیت سیاسی یافته اند قوانین ما به همان میزان رشد کرده و مهمتر از همه روح تاریخی حاکم بر جهت گیری سیاسی ما نیز به همین میزان رشد یافته است." اینها بخشی از سخنان حجت الاسلام والمسلمین احمد رهدار، رییس موسسه مطالعاتی فتوح اندیشه است که درباره تاثیر انقلاب اسلامی بر تغییر سبک زندگی سیاسی در داخل و خارج از کشور بیان کرده و مشروح آن از نظرتان می گذرد:

 

سبک زندگی سیاسی که انقلاب به مردم عرضه کرد با دیگر مکاتب سیاسی حاکم و رایج چه تفاوت هایی دارد؟
سبک زندگی سیاسی که انقلاب اسلامی به ما داده است از یک سو در بحث ایجابی خود به بنیادهای انقلابی ما که نصوص و قرآن ماست ارتباط دارد و وصل است. ذخیره تاریخی، تجربی و معرفتی کربلاست و با دروس حوزه های علمیه ربط دارد و از یک سو ناظر به فضای سلب استکبار است، اهمیت این سبک از این جهت است که وقتی این سبک را با دیگر جریان های اسلام گرا مقایسه می کنیم جریانی مانند اخوان المسلمین اگر چه در حوزه سلب مثلا فرض کنیم آمریکا و اسرائیل را سلب کردند و اما در حوزه اثبات، طرح اثباتی و ایجابی برای مثلا حکومت نداشته است و توازن میان تشدید مبانی و تفضیل حوزه سلب برقرار نمی کرد.
اهمیت سبک زندگی ما از این جهت است ما به میزانی که در بخش مبانی خودمان را داریم تقویت می کنیم در بخش سلب خودمان را به تفضیل رسانده ایم، به عبارت دیگر همان اندازه که دینی می شویم به همان اندازه دشمنی ما نسبت به استکبار جهانی ابعاد وسیع تری می یابد. این ویژگی در سبک زندگی سیاسی ماست و مهمتر اینکه رشد سیاسی در پرتو انقلاب اسلامی یک رشد فردی نبود یک رشد جنبی تاریخی حقیقی بوده است.
یعنی علاوه بر اینکه افراد ما شعور سیاسی یافته اند، نهادهای ما به همان میزان ظرفیت سیاسی یافته اند قوانین ما به همان میزان رشد کرده و مهمتر از همه روح تاریخی حاکم بر جهت گیری سیاسی ما نیز به همین میزان رشد یافته است. اهمیت این کار را زمانی می توان فهمید که مقایسه کنیم جریان خودمان را با جریان های مشابه. فرض کنید در کشور افغانستان که مانند ما با کشور آمریکا مبارزه کرده و آن را بیرون کردیم آنها با شوروی مبارزه و بیرون راندن و آنها نیز تجربه جهاد و ایجاد حکومت اسلامی دارند کشور همسایه ما نیز هستند و ظرفیت سیاسی ما و ظرفیت آنها را می بینیم متفاوت از یکدیگر است.
 

این سبک زندگی سیاسی از نظر تغییر موازنه جهانی چه تاثیراتی را داشت و چه نوع تفکراتی را در نوع بشر احیا یا ایجاد کرد؟
بیشترین کارویژه انقلاب اسلامی تغییر موازنه قدرت جهانی در مقیاس جهانی به نفع دین است. این اتفاق مهم افتاده اگر این تحلیل را عمیقا باز کنیم نتیجه اش این می شود که حتی اگر جریان دین گرایی در آمریکا هم در حال تقویت شدن است یک جورایی متاثر است از فضایی که انقلاب ایجاد کرده است، وقتی داریم به تاریخ دین پژوهی غرب در اواخر 19 و 20 و ظهور انقلاب اسلامی نگاه می کنیم این تاریخ نسبت به دین بسیار بدبینانه است و این مقطع قبل از ظهور انقلاب اسلامی به گونه ای است که مثلا در شرق عالم ظهور اندیشه های مارکس و کوهن و هگل را داریم که اصلا منکر خدا هستند و در دنیای غرب قرن 20 نیز ما شاهد ظهور افرادی مانند فروید دورکیم و آدلر و سارس هستیم که اساسا ضددین هستند و در نتیجه فعالیت های همین افراد کار به جایی می رسد در نیمه دوم قرن 20 و قبل از ظهور انقلاب اسلامی تقریبا از همه دانشگاه های مهم اروپا دانشکده های الهیات و کرسی های دین پژوهی جمع می شود.
درست است در پاسخ به این فضای اشباع شده مسیحیان سراغ کلیساهایشان رفتند یهودی ها نیز به همین وجه کار کردند و البته منظور ما این نیست که جمهوری اسلامی مقیاس و موازنه جهانی را به نفع دین کنار می زند و اینکه میسحیان و یا یهودیان مسلمان شده باشند منظور این نیست بلکه یهودیان و مسلمانانی که از چند دهه قبل از انقلاب اسلامی جهتی را پیدا کرده بودند که ضددین شوند با ظهور انقلاب اسلامی به ظرفیت های مثبت دین در حوزه اداره اجتماع پی بردند و دین را جدی گرفتند کار به جایی رسیده است که در آمریکا می بینید روسای جمهور سعی می کنند با شعار های مذهبی برای تبلیغات سیاسی شان جلو بیایند در انتتخابات از سرودها و اپراهای مذهبی استفاده کنند. اینها همه بیانگر این است که جهان یک جورایی دارد میل دینی پیدا می کند اگر این آمارها ما را به این نتیجه برساند آن گاه یک سوال قابل طرح است که تحت تاثیر چه عاملی جهان این میل را پیدا کرده است ؟
این جریان مطمئنا داخل غرب نیست الا بصورت اجباری بگوییم غرب دو سه قرن تمرین زیست منهای خدا کرده و به بن بست رسیده و حال می خواهد برگردد، این حرف حرفی ناموجهی نیست. اما هم سلبی و هم اجمالی است و برای این میل شدید معنویت گرایی باید دنبال یک موضوع دیگری گشت.
این اتفاق در دنیای غرب نیفتاده و در دنیای شرق در جوامع اسلامی هم بجز انقلاب اسلامی چیزی نیست و بطور مثال مطمئنا نمی توانیم بگوییم این میل اسلام گرایی بخاطر فعالیت های آل سعود افزایش یافته است تنها اتفاقی را که در شرق می توانیم قابل اعتنا بدانیم انقلاب اسلامی است که به نام دین محقق شده و داعیه صدور دین را هم دارد.
خب من معتقدم جریان دین خواهی و میل به دین گرایی در عالم معاصر یک جورایی متاثر از فضایی است که انقلاب اسلامی به راه انداخته است و موفق هم بوده است. انقلاب دین را که در حال از بین رفتن بخصوص در اذهان نخبگانی بود را احیا کرد.

 

جریان های سیاسی فکری حاکم بر جهان اسلام چه رویکردی را در مقابل این سبک ارائه شده اتخاذ کردند؟ آیا می توان وجود گروه های تکفیری و رشد قارچ گونه آنها در کشورهای مختلف را واکنشی برابر فراگیری موج انقلاب اسلامی دانست؟
جریان تکفیری ها یک پدیده چندوجهی است، جریان تکفیری که شاخص آن القاعده و وهابیت هستند خاستگاه اینها مخالفت با انقلاب و تشیع نیست بلکه مقابله با شوروی در افغانستان است یعنی القاعده برای اولین باز در فاز اول ظهورش در اواخر دهه 80 قرن 20 است که شوروی داخل افغانستان است و در آنجا که جریان افغان العرب راه اندازی شد و شوروی وقتی از افغانستان خارج شد اینها باید وارد فاز دوم کاریشان می شدند در آن فاز آنها خودشان را معطوف به مبارزه با غرب و آمریکا کردند در فاز اول غرب و آمریکا آنها را پشتیبانی می کردند زیرا وجود شوروی در افغانستان به معنی بسط بلوک شرق بود و آمریکا از این موضوع ناراحت بود و از فاز اول القاعده حمایت می کرد و بعداز خروج شوروی و جریان القاعده که تجربه چندساله ای را هم دارد و سلاح ها و افراد زیادی دارند اینها معطوف به مبارزه با غرب و آمریکا شده اند و اولین تجربه تروریستی خارج از جهان اسلام را القاعده در تانزانیا در سفارت آمریکا داشت که سفارت آمریکا را در نایروبی و در پایتخت تانزانیا همزمان بمبگذاری کردند و لذا آمریکا نیز مراکز القاعده را در افغانستان و پاکستان بمبگذاری و تیرباران کرده و 10 هزار نفر مردند و اوج اختلافات آنها به 11 سپتامبر برمی گردد.

در فاز سوم در منطقه شامات و در سوریه و عراق، اینها این جریان های جدید تکفیری را راه اندازی کردند تا بتوانند 50 هزار القاعده ای که در آمریکاو اروپا هستند و خطرناک هستند را از جاهای مختلف به اینجا بیاوردند و آنها را به کشتن دهند و هم نظام سوریه که از قطب های جریان مقاومت اسلامی و همراه ایران است را عوض کنند که تا اندازه ای هم موفق شدند.
در این فاز از اقدامات شان گرفتار جنگ های طایفه ای و مذهبی شدند. در مرحله بعدی هم رو به شیعه کشی روی آورده اند. جریان القاعده خود را مقابل تشیع قرار داده که در این صورت ایران و لبنان و عراق به عنوان دو محور هدف قرار می گیرند و هم اکنون در عراق هم شیعه کشی را به راه انداختند.
اصل قضیه جریان های مقابل جریان انقلاب اسلامی جریان های مادر تکفیری مانند عربستان قطر و ترکیه هستند که امروزه در مقابل موج انقلاب اسلامی با هم ائتلاف کرده اند زیرا این موج اگر بتواند به درستی به این کشورها صادر شود این حکومت های وابسته و خوش نشین و غیر انقلابی و غیر مردمی را ساقط می کنندکه آنها می خواهند این حرکت را دفع کنند و اقداماتی را هم انجام می دهند. همین تقویت فضای جریان های تکفیری شیعه کش است.

پایان پیام/


 

کد خبر 341877

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha