توضیحات گوهر خیراندیش درباره تصادفش در جاده/ قصه خوب سخت پیدا می‌شود

خبرگزاری شبستان: افخمی گفت: من این فیلم برخلاف فیلم‌های دیگرم برای بچه‌ها، پسربچه‌ها و نوجوانان نساختم چرا که سینمای ایران این گروه از مخاطبان که 80 درصد تماشاچی‌های آن را تشکیل می‌دهد را از دست داده است.

به گزارش خبرنگار سینمایی خبرگزاری شبستان، نشست مطبوعاتی فیلم سینمایی «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» با حضور بهروز افخمی کارگردان، مرجان شیرمحمدی طراحی صحنه و لباس و بازیگر، سید جمال ساداتیان تهیه‌کننده و تعدادی از بازیگران و عوامل فیلم در تالار سعدی مرکز همایش‌های برج میلاد برگزار شد.

 

 بهروز افخمی در این نشست گفت: نوشتن فیلمنامه با اتمام نگارش رمان و قبل از اجازه انتشار آن آغاز شد. قرار بود خانم شیرمحمدی این فیلم را بسازد اما قبل از اینکه فیلم شروع شود به دلیل تعداد زیاد بازیگر و شلوغی فیلم خانم شیرمحمدی از من خواستند که آن را خود کارگردانی کنم. این روزها قصه مناسب اینقدر کم و پیدا کردنش سخت است. بنابراین من وقتی جذابیت داستان رمان را دیدم خواستم که از آن فیلمنامه بنویسیم.

 

 افخمی ادامه داد: درباره استفاده از نریشن باید بگویم که به نظرم سینما هیچ دلیلی ندارد سعی کند به شکل متضرعانه و تصنعی مستقل از بقیه هنرها ارائه شود، چراکه در واقع سینمای داستانی قصه‌گویی در فرم صنعتی‌تر است. شیوه دکوپاژ از ادبیات در می‌آید و سینما هنر مستقلی نیست. من در مقوله هنر و فیلم‌سازی به هیچ نظریه‌ای معتقد نیستم. در حقیقت برای کسی که مهارت فیلم‌سازی دارد اعتقاد به نظریه وجود ندارد. با اعتقاد به نظریه فقط می‌شود نظریه داد.

 

وی بیان کرد: این روزها مخاطبان دقیق و باریک ‌بین‌ تر هستند. من فیلم «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» برخلاف فیلم‌های دیگرم برای بچه‌ها، پسربچه‌ها و نوجوانان نساختم چرا که سینمای ایران این گروه از مخاطبان که 80 درصد تماشاچی‌های آن را تشکیل می‌دهد را از دست داده است.

 

 گوهر خیراندیش نیز در این نشست حضور داشت که درباره تصادف اتومبیل و صدمه دیدن خود سر صحنه فیلمبرداری این فیلم توضیحاتی داد: قرار شد من دو نقش بازی کنم نقش شهدخت و خواهرش پری. در صحنه‌ای که پری در جاده به سوی دماوند کنار بهروز افخمی حضور دارد آقای افخمی به جای راننده و مهدی فخیم‌زاده در کنار ایشان و من در صندلی عقب ماشین نشستم و پارچه مشکی‌ای را نیز در دستم برای فیلمبرداری نگه داشته بودم در این حین متوجه نشدم که در ماشین کاملا بسته شده یا خیر. همان موقعی که داشتم دیالوگ می‌گفتم که اگر ماشینی از روبرو بیاید چه خاکی بر سرمان بریزیم همان موقع یک ماشین از روبرو آمد. فرقم شکافته شد. بافت زانویم آسیب دید. فقط و فقط یک دست و یک پایم حرکت می‌کرد. من صورتم از خون گرم شده بود اما آقای افخمی چون در صندلی جلویی نشسته بودند فکر کردند اتفاقی نیفتاده و گفتند خدا را شکر اتفاقی نیفتاده و من به آرامی گفتم بیمارستان و افراد و عوامل من را به سمت بیمارستان بردند.

 

خیر اندیش عنوان کرد: متاسفانه جاده‌های ما مزین به آمبولانس نیست. من را داخل یک ماشین به نام آمبولانس بردند که یک اتاق خالی بود. آنجا شرایط انقدر بد بود که من از آقای افخمی خواستم ایشان من را در ماشین خود بگذارند و به بیمارستان ببرند. با تمام شکستگی‌ها سعی کردم مخاطب متوجه درد من نشود و آنچه متن و کارگردان از من می‌خواست را به نحو احسن انجام دهم.

 

 پایان پیام/
 

کد خبر 341726

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha