به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از اصفهان، در حالی سی و پنجمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران و بهار استقلال و آزادای را به جشن و سرور می نشینیم که جای بسیاری از این فرزندان وطن، شهدای نام آور و مردان راستین عرصه پیکار و نبرد خالی و مراسم جشن های دهه فجر با یاد و خاطره آنها و تمثال مبارکشان مزین شده است.
امروز که ما آزادنه و شادمانه در امنیت و استقلال و آرامش زندگی می کنیم و هر سال پیروزی قدرتمند و ماندگار انقلاب اسلامی را به مدت 10 روز جشن می گیریم از برکت خون راست قامتانی است که بر زمین افتادند تا نهال انقلاب بر زمین نیفتد.
شهدا با نثار هستی و سرخی خونشان این نهال نوپا را آبیاری و به درختی تناور و سبز تبدیل کردند تا میوه آرامش ،سلامت ، صلابت و عزت را برای همیشه به این ملت هدیه دهند.
خبرگزاری شبستان در راستای رسالت فرهنگی مذهبی که بر دوش دارد و به منظور پاسداشت حفظ ارزش ها ، نشر معارف اسلامی در جامعه و شناسایی مبارزان انقلابی در این مجال شهید رضا شمس آبادی یکی از چهرهای فعال سیاسی و مبارز انقلابی از شهر نوش آباد از توابع شهرستان آران و بیدگل را به شما خوانندگان معرفی می کند.
شهید رضا شمس آبادی، بزرگ مردی که همچون خورشیدی تابنده و بی غروب بر افق وسیع کویر طلوع کرد و در زمره نام و یاد مردان بزرگ تاریخ درخشید و ماندگار شد گر چه دشمن زبون و جهول گوهر پیکر پاکش را دور از نظرها در گمنامی و مخفیانه به زمین سپرد اما فریاد و نامش برای همیشه تاریخ به عنوان پیشگام و طلایه دار مبارزان انقلاب اسلامی زنده و جاودان ماند.
*دوران کودکی شهید شمس آبادی
کسی نمی دانست کودکی که در نهمین روز اردیبهشت ماه بهاری سال 1319خورشیدی در کویری دورافتاده از شهر نوش آباد متولد می شود مبارزی خواهد شد و حماسه ای ماندگار را در کاخ مرمر خواهد آفرید.
آری رضا شمس آبادی در اتاق محقر یک قلعه کویری از مادرى مذهبى و پاکدامن بهنام«سیّده منوّره چاى دوست نوش آبادى» و پدری به نام «على اکبر شمسآبادى بیدگلى» دیده به جهان گشود.
دوران کودکی را با سختی و تنگدستی گذرانید و همراه مادرش در مزارع، به کار خوشه چینی می پرداخت و از این راه درآمد ناچیزی به دست می آورد.
شدت فقر به رضا فرصت درس خواندن نداد و از آنجا که در آن سال ها نوش آباد قصبه ای بود که در آن مدرسه وجود نداشت وی همراه پدر و مادرش در سال 1333شمسی به کاشان کوچ کرد و در آنجا در یک کارگاه نساجی چند سالی مشغول به کار شد،روزها کار می کرد و شب ها به کلاس «اکابر» می رفت و تا کلاس ششم به تحصیل ادامه داد.
*دوران جوانی و ورود به فضای سیاسی
رضا از همان دوران نوجوانی آراسته به صفات حسنه اخلاقی بویژه پاکدامنی، جوانمردی،بزرگ منشی، بلند همتی، امانتداری،دستگیری از مستمندان و پایبندی به مسائل دینی بود و همواره به نماز، روزه و عبادت اهمیت می داد و حضوری فعال در اجتماعات مذهبی داشت.
وی در پی پدید آمدن فضای باز سیاسی ایجاد شده ایران در سال 1339شمسی و تشکیل گروه های سیاسی در جلسات «حزب مردم ایران» که شاخه مذهبی «جبهه ملی» به شمار می رفت، شرکت کرد و مدتی با اعضای این حزب رفت و آمد داشت، اما دیری نپایید که به بی پایگی و ناخالصی این گروه ها پی برد و از آنها دوری کرد.
*انجام فعالیت های سیاسی
رضا در سال 1340ش دکتر علی امینی(نخست وزیر وقت) را که به کاشان سفر کرده بود، مورد حمله قرار داد و بدون بر جای گذاشتن ردپایی از صحنه گریخت و در مراسم دیگری به شعبان بی مخ که به کاشان رفته بود، با سنگ و تخم مرغ گندیده یورش برد، که بی درنگ دستگیر شد اما در بازجویی ها به گونه ای برخورد کرد که مایه فریب بازجویان شده و از زندان آزاد شد.
*شروع فعالیت های انقلابی با آغاز نهضت امام خمینی(ره) در سال 1341
رضا با آغاز نهضت امام خمینی(ره) در سال 1341شمسی، قدم در این راه گذاشت و با شرکت فعال در مراسم و مجالسی که وعاظ و علما به روشنگری و افشاگری می پرداختند اقدام به پخش اعلامیه های امام می کرد.
شمس آبادی در قیام 15 خرداد سال1342شمسی در کاشان حضوری فعال داشت و کشتار رژیم شاه در این روز،وی را که از بدو تولّد با محرومیت و مشکلات ناشى از فقر و بىعدالتى درگیر بود به اندیشه قیام مسلحانه واداشت.
*معافیت از سربازی/اصرار بر حضور داطلبانه در نظام وظیفه و خدمت در گارد شاه
وی با وجود آنکه به عنوان تنها فرزند خانواده، کفیل مادر پیرش شده و معافیت گرفته بود،بر آن شد که داوطلبانه به نظام وظیفه برود و انتقام خون شهدای 15 خرداد را از شخص شاه بگیرد برای همین تلاش فراوانی کرد تا دوران خدمت سربازی را در«گارد جاویدان» ( محافظان شاه)بگذراند.
رضا در تیرماه سال 1342شمسی به عنوان گارد وظیفه پذیرفته شد و همواره با الهام از اعدام انقلابی حسنعلی منصور به دست محمد بخارایی در بهمن سال 1343شمسی مترصد فرصتی برای انتقام از شاه بود.
رضا پس از مدتی با زیر نظر گرفتن رفت و آمد های شاه، متوجه شد که هر روز ساعت 9 صبح با اتومبیل از کاخ به دفتر مخصوص می رود و در برابر دفتر، برای دریافت گزارش روزانه، چند لحظه ای توقف می کند و این همان زمانی است که وی می تواند آرزویش را جامه عمل بپوشاند.
*اجرای نقشه ترور شاه/«من باید این جلاد را بکشم»،
رضا روز 21 فروردین سال 1344شمسی را برای اجرای این نقشه در نظر گرفت، اما در روز یاد شده شاه بر خلاف همیشه با تأخیر به طرف دفتر آمد و از سوی دیگر از آنجا که وی گزارش روزانه را در کاخ گرفته بود در برابر دفتر توقف نکرد و به محض رسیدن اتومبیل شاه به مقابل دفتر پست خود را ترک کرده بود و دیگر راه بازگشت نداشت ناگزیر با شتاب هر چه بیشتر به راه خود ادامه داد و با عبور از میان گاردی که راه عبور شاه را کنترل می کردند به سوی او که در حال وارد شدن به سرسرای دفتر بود آتش گشود.
رضا، استوار بابایی از محافظان شاه را که با رگبار مسلسل می خواست مانع حرکت وی شود، از پای درآورد و خود نیز زیر رگبار گلوله های استوار بشدت مجروح شد به گونه ای که دیگر یارای دویدن نداشت؛ با این وجود خود را سینه خیز به سرسرا رسانید.
زمانی که رضا به راهروی منتهی به اتاق شاه رسید، خشاب اسلحه اش خالی شده بود و ناگزیر در همان لحظه ای که هدف تیراندازی سربازان گارد قرار داشت تلاش کرد که بار دیگر خشاب گذاری کند اما یکی از سربازان گارد، سلاح او را هدف قرار داد و از کار انداخت و رضا در حالی که فریاد می زد:«من باید این جلاد را بکشم»، جان سپرد و شربت شهادت نوشید.
دستگاه پس از شهادت رضا جنازه وی را به محل نامعلومی انتقال داد و گمان برد با گمنامی جسدش یاد و نام حماسه جاویدش نیز پنهان از نظرها و اذهان مدفون خواه ماند اماغافل از اینکه این شمس بی غروب خطه کویر برای همیشه تاریخ درخشید و جاودان شد.
گفتنی است، مزار یادمان شهید بزرگوار رضا شمس آبادی در گلزار شهدای شهر نوشآباد آران و بیدگل در جوار امامزاده محمد بن زید بن حسن مجتبی (ع) مورد علاقه و احترام مردم قرار دارد.
پایان پیام/
نظر شما