خبرگزاری شبستان: بیست و هشتمین شماره از سلسله یادداشت های "یک آیه یک حدیث از مهدویت"به قلم حجت الاسلام مرتضی عبدی چاری، پژوهشگر پژوهشکده مهدویت و آینده پژوهی به بحث رجعت امیرالمؤمنین علی(ع) و پیامبر اکرم(ص) و کشته شدن شیطان در هنگام ظهور می پردازیم.
رجعت امیرالمؤمنین علی(ع) و پیامبر(ص) و کشته شدن شیطان
آیه: هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ أَنْ یَأْتِیَهُمُ اللَّهُ فی ظُلَلٍ مِنَ الْغَمامِ وَ الْمَلائِکَةُ وَ قُضِیَ الْأَمْرُ وَ إِلَی اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ: آیا (پیروان فرمان شیطان، پس از این همه نشانهها و برنامههای روشن) انتظار دارند که خداوند و فرشتگان، در سایههایی از ابرها به سوی آنان بیایند (و دلایل تازهای در اختیارشان بگذارند؟! با اینکه چنین چیزی محال است!) و همه چیز انجام شده و همه کارها به سوی خدا بازمیگردد. (بقره: 210)
روایت: 1 ـ «عَنْ عَبْدِ الْکَرِیمِ بْنِ عَمْرٍو الْخَثْعَمِیِّ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ (ع)یَقُولُ إِنَّ إِبْلِیسَ قَالَ أَنْظِرْنِی إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ[1] فَأَبَی اللَّهُ ذَلِکَ عَلَیْهِ قالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ إِلی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ [2] فَإِذَا کَانَ یَوْمُ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ظَهَرَ إِبْلِیسُ لَعَنَهُ اللَّهُ فِی جَمِیعِ أَشْیَاعِهِ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ إِلَی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ وَ هِیَ آخِرُ کَرَّةٍ یَکُرُّهَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع)فَقُلْتُ وَ إِنَّهَا لَکَرَّاتٌ قَالَ نَعَمْ إِنَّهَا لَکَرَّاتٌ وَ کَرَّاتٌ مَا مِنْ إِمَامٍ فِی قَرْنٍ إِلَّا وَ یَکُرُّ مَعَهُ الْبَرُّ وَ الْفَاجِرُ فِی دَهْرِهِ حَتَّی یُدِیلَ اللَّهُ الْمُؤْمِنَ مِنَ الْکَافِرِ فَإِذَا کَانَ یَوْمُ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ کَرَّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع)فِی أَصْحَابِهِ وَ جَاءَ إِبْلِیسُ فِی أَصْحَابِهِ وَ یَکُونُ مِیقَاتُهُمْ فِی أَرْضٍ مِنْ أَرَاضِی الْفُرَاتِ یُقَالُ لَهُ الرَّوْحَاءُ قَرِیبٌ مِنْ کُوفَتِکُمْ فَیَقْتَتِلُونَ قِتَالًا لَمْ یُقْتَتَلْ مِثْلُهُ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْعَالَمِینَ فَکَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَی أَصْحَابِ عَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع)قَدْ رَجَعُوا إِلَی خَلْفِهِمُ الْقَهْقَرَی مِائَةَ قَدَمٍ وَ کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهِمْ وَ قَدْ وَقَعَتْ بَعْضُ أَرْجُلِهِمْ فِی الْفُرَاتِ فَعِنْدَ ذَلِکَ یَهْبِطُ الْجَبَّارُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی ظُلَلٍ مِنَ الْغَمامِ وَ الْمَلائِکَةُ وَ قُضِیَ الْأَمْرُ[3] رَسُولُ الله(ص) أَمَامَهُ بِیَدِهِ حَرْبَةٌ مِنْ نُورٍ فَإِذَا نَظَرَ إِلَیْهِ إِبْلِیسُ رَجَعَ الْقَهْقَرَی نَاکِصاً عَلَی عَقِبَیْهِ فَیَقُولُونَ لَهُ أَصْحَابُهُ أَیْنَ تُرِیدُ وَ قَدْ ظَفِرْتَ فَیَقُولُ إِنِّی أَری ما لا تَرَوْنَ[4] إِنِّی أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِینَ[5] فَیَلْحَقُهُ النَّبِیُّ(ص) فَیَطْعُنُهُ طَعْنَةً بَیْنَ کَتِفَیْهِ فَیَکُونُ هَلَاکُهُ وَ هَلَاکُ جَمِیعِ أَشْیَاعِهِ فَعِنْدَ ذَلِکَ یُعْبَدُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا یُشْرَکُ بِهِ شَیْئاً وَ یَمْلِکُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع)أَرْبَعاً وَ أَرْبَعِینَ أَلْفَ سَنَةٍ حَتَّی یَلِدَ الرَّجُلُ مِنْ شِیعَةِ عَلِیٍّ (ع)أَلْفَ وَلَدٍ مِنْ صُلْبِهِ ذَکَراً وَ عِنْدَ ذَلِکَ تَظْهَرُ الْجَنَّتَانِ الْمُدْهَامَّتَانِ عِنْدَ مَسْجِدِ الْکُوفَةِ وَ مَا حَوْلَهُ بِمَا شَاءَ اللَّه»: عبدالکریم بن عمرو الخثعمی گفت: از حضرت صادق (ع)شنیدم که: همانا ابلیس گفت: "پروردگارا به من تا روز که مردم برانگیخته میشوند مهلت بده" پس خداوند برای او در آن درخواستش، ابا و امتناع کرد و فرمود: "همانا تو از مهلت داده شدگانی تا روز (وقت معلوم) و مشخص" پس هنگام آن روز "وقت معلوم"، ابلیس ـ لعنت خدا بر او باد ـ درمیان تمام همراهانش از زمانیکه خداوند آدم را خلق کرد تا روز "وقت معلوم" آشکار میشود، و آن آخرین دفعهای است که امیرالمؤمنین(ع) برمیگردند.
پس [راوی میگوید: به امام صادق(ع)] عرض کردم: [رجعت امیرالمؤمنین(ع)] مگر چند دفعه است؟
حضرت فرمودند: بله! [رجعت امیرالمؤمنین(ع)] چند دفعه بلکه دفعات متعدد است، هیچ امامی در هیچ قرنی نیست! مگر اینکه با او نیکوکار و فاجر زمانشان برمیگردند، تا اینکه خداوند مؤمن را بر کافر چیره میگرداند، پس هنگام فرا رسیدن روز "وقت معلوم"، امیرالمؤمنین(ع)به همراه اصحابش برمیگردند و ابلیس با یارانش میآیند و مکان ملاقاتشان زمینی از زمینهای فرات است، که به آن "روحاء" گفته میشود؛ که در نزدیکی کوفهی شما است. پس جنگی عظیم میکنند، که چنین جنگی از زمان خلقت خداوند عزوجل عالمین را، مثل و شبیه آن [ یعنی دنیا مثل این شکل جنگ را تا به آلان] در خود ندیده است؛ پس مثل این که میبینیم؛ که امیرالمؤمنین(ع)عقبنشینی میکند و به اندازه صد قدم که مقداری از پاهایشان در فرات فرو رفته است. پس در آن وقت قدرت خداوند جبار عزوجل ظاهر میشود "در سایههایی از ابرها همراه ملائکه و کار حتمی شده" و رسول خدا(ص) در جلو آنها ایستاده است؛ در حالیکه در دستان پیامبر اسلحهای از نور است، مقابل ابلیس قرار میگیرد! همینکه شیطان چشمش به پیامبر خدا(ص) افتاد عقب عقب و با ترس عقبنشینی کرد؛ در این هنگام یاران شیطان به او میگویند: کجا میخواهی بروی و حال آنکه تو پیروز شدهای؛ شیطان در پاسخ آنها میگوید: "همانا من میبینم آنچه را که شما نمیبینید. من از خدای ربالعالمین میترسم."
پس پیامبر(ص) به او میرسند و با نیزهاش چنان ضربه ای بین دو کتف او میزنند؛ که هلاکت او و هلاکت تمام پیروانش در آن ضربه است. پس در آن هنگام خدای عزوجل پرستش میشود و چیزی برای او شریک قرار داده نمیشود و امیرالمؤمنین(ع) 44 هزار سال عمر میکند تا اینکه مردی از شیعیان علی(ع) هزار فرزند پسر از صلبش متولد میشود و در آن وقت دو باغ پر سایه نزدیک مسجد کوفه و اطرافش همانطور که خدا میخواهد آشکار میشود.
نکته: ذکر روایت در ذیل آیه، دال بر صحت آن روایت نیست و نیاز به توضیح بیشتری درباره سند و صحت روایت است؛ اما بنای ما در این نوشتار به بیان روایات ذیل آیات است، صحت و وثاقت روایات نیاز به تجزیه و تحلیل دقیق علمی دارد؛ که در این نوشتار نمیگنجد. البته پژوهشگران و کاربران محترم میتوانند نکته، نظرات، نقد وپیشنهاد خود را به آدرس ما بفرستند؛ و ما نیز با بررسی نظرات محققان در صورت لزوم در ذیل روایت با عنوان دیدگاه محققان قرار میدهیم تا بر غنای و کیفیت مباحث افزوده گردد.
پی نوشت ها:
مختصر بصائر الدرجات، ص 26 ـ 27، محمد بن الحسین بن أبی الخطاب عن موسی بن سعد ان عن عبدالله بن القاسم الحضرمی عن عبدالکریم بن عمر و الخثعمی قال سمعت أباعبدالله(ع) یقول:
مدینة المعاجز، ج 3، ص 101، ح 764.
الإیقاظ من الهجعة بالبرهان علی الرجعة، ص 333، ح الثالث عشر بعد المائة: ما رواه أیضا فیه بالإسناد السابق[6]قال:
البرهان فی تفسیر القرآن، ج1، ص 448، ح 1098.
البرهان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 365، ح 5864 .
بحار الأنوار، ج 53، ص 42، باب 29، ح 12.
[1] . اعراف: 14.
[2] . حجر: 37ـ 38 و ص: 80 ـ 81.
[3] . بقره: 210.
.[4] انفال: 48.
[5] . حشر: 16.
[6] . ما رواه أیضا فیه عن محمد بن الحسین بن أبی الخطاب، عن موسى بن سعدان، عن عبدالله بن القاسم، عن عبدالکریم بن عمرو، عن أبی عبد الله(ع) قال:
منبع: اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
پایان پیام/
نظر شما