به گزارش خبرنگار اندیشه خبرگزاری شبستان، مجله علوم انسانی زاویه، کاری از گروه معارف و اندیشه دینی شبکه چهار سیما به تهیهکنندگی مهدی خداوردیان، چهارشنبهشب،2 بهمن ماه در ادامه بحث هفته گذشته با عنوان«مواجهه ایرانیان با پستمدرنیسم» با حضور حجتالاسلام و المسلمین علیرضا قائمینیا و بیژن عبدالکریمی روی آنتن رفت.
بر پایه این گزارش، بیژن عبدالکریمی، دانشیار گروه فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی طی سخنانی اظهار کرد: خط زمان یک طرفه است و هیچ وقت زمان به عقب بر نمیگردد اما بیاییم فرض کنیم که فردی میتواند از دوران مدرن به گذشته برگردد، فرض کنید فردی از روزگار کنونی یعنی دوران مدرن میتواند به گذشته برگردد، فرض کنید کسی در سال 1498 یعنی درست زمانی که پرتغالیها در بنادر جنوبی ما اولین توپها را شلیک کردند خبر از ظهور دنیای جدیدی بدهد که با عالم سنت تفاوت دارد، قاعدتا بسیاری به این فرد حمله میکنند چون جامعه امن بود و روحانیت جایگاه خود را داشت و سلطنت نیز در جایگاه خود بود اما اگر متفکری فریاد می زد که جامعه و تاریخ آبستن مسائل بزرگی است بسیاری به او خرده می گرفتند.
وی ادامه داد: در سال 1800 زمانی که آقامحمدخان قاجار در جامعه ما بیستهزار جفت چشم در می آورد در اروپا انقلاب صنعتی شکل گرفته بود و ماشینهای بخار ساخته میشد؛ حال اگر بر اساس همین قوه تخیل در آن زمان میآمد و در جامعه ما فریاد میزد که این ساخته شدن دیگهای بخار و انقلاب صنعتی آبستن حوادث زیادی است که تار و پود سنتی اجتماعی ما را در می نوردد کسی جدی نمی گرفت.
عبدالکریمی گفت: امروز در مواجهه با پستمدرنیسم دوباره همان خواب غفلت در میان ما ایرانیان وجود دارد البه قیاس من تا حدودی معالفارغ است چون نشانههای پستمدرنیسم کاملا آشکار است یعنی اگر اثرات انقلاب صنعتی و تحولات شگرفی که با مدرنیته همراه بود در ایران آشکار نبود و در زمان حکومت آقامحمدخان آشکار نمیشد امروز چشمان ما بر نشانههای پست مدرنیته بسته بود.
وی با اشاره به دلایل خود نسبت به اینکه ایران امروز نیز جزوی از جهان پستمدرن محسوب میشود، بیان کرد: بحث من از چهار موضع ممکن است با مخالفت مواجه شود، اول از سوی پوزیتیویستها، دوم از سوی اصحاب تئولوژی که معتقدند خداوند همواره دیناش را نگه می دارد لذا مفهوم مرگ خدا بی معنا است لذا نگاه آنها با ذاتگرایی ارسطویی همراه است، سوم کانتیمسلکها که با عقل کانتی نگاه میکنند و چهارمین گروه که جناب قائمینیا نیز به نظرم از این دستهاند هیستوریستها هستند که معتقدند تاریخ در هر دوره شرایط خود را دارد و فهم خطی از تاریخ وجود دارد، لذا پستمدرنیسم به منظر گذر از مدرنیسم است که این فهم خطی از تاریخ را نیز به چالش میکشاند.
عبدالکریمی ادامه داد: حال اگر این مقدمات را بپذیریم من میگویم وقتی قرار است منابع و چشم اندازهایی را بیان کنیم که از طریق آنها پدیدار و رویداد تاریخی پستمدرنیسم را بررسی کنیم دو چشم انداز را میتوان ترسیم کرد، یکی چشماندازهای غیرمتافیزیکی یعنی علل و عواملی که جامعه ایرانی را درگیر پستمدرنیسم کرده درست همانند سایر نقاط جهان و دیگری چشمانداز متافیزیکی است.
دانشیار گروه فلسفه دانشگاه آزاد تهران شمال تصریح کرد: آنچه که اینجا محل بحث ما است در اصل پستمدرنیته است، پست مدرنیته اصلا (ئیسم) نمیگیرد و مراد من از آن رویداد تاریخی است که در چند دهه اخیر شکل گرفته است، ضمن آنکه پارهای از رویدادها در جهان واقعیت صورت گرفته که برخی از آن به مدرنیته متاخر یاد میکنند یعنی در رویداد تاریخی به نام مدرنیته تحول جدیدی در جهان صورت گرفته است و در عین حال بین دورانهای تاریخی گسست مطلق وجود ندارد و هر دورهای در استمرار دوره تاریخی قبل خود است اما شاخصهای خود را دارد یعنی دو نگاه را میتوان دید یک نگاه وحدتبین نسبت به پستمدرنیته که آن را در ادامه مدرنیته بدانیم و میتوانیم تفاوتهایی را بین دوران پست مدرن و مدرنیته بدانیم.
وی تاکید کرد: با این تفاسیر بحث من به این جا میرسد که شاخصههایی از عالم مدرن و پستمدرن در رویداد تاریخی وجود دارد که پستمدرنیته را از مدرنیته متمایز میکند که برای جواب به این مساله میتوانیم پارهای از چشماندازهای سیاسی و اجتماعی که در واقعیت خارجی روی داده است را از یک منظر متافیزیکی، نظری و مفهومی بیان کنیم و مساله دیگر اینکه این اتفاقات در جامعه ایرانی نیز روی داده است.
عبدالکرمی گفت: اشتباهی که جناب قائمینیا و دوستانی که مثل ایشان فکر میکنند دارند این است که هویتی برای ما قائلاند و ما را در برابر مدرنیته جهانی شده قرار میدهند، من میگویم ما هویتسازی دروغین و مجهول داریم یعنی بحران هویت داریم، ضمن آنکه اشکال در نوع تفکر جناب قائمینیا این است که تفکری گزارهمحور دارند یعنی درکی از امر اگزیستانسیل ندارند.
این محقق تصریح کرد: دوستان فکر میکنند وقتی نیچه از مرگ خدا در غرب حرف میزند همه آتئیست شدند در حالیکه امروز یکی از مذهبیترین جوامع آمریکاست و تعداد موسسات خیریه و مراسمی که برای مسیح گرفته می شود نشان از آن دارد، اما این شعائر در میان آنها روح ندارد یعنی نام مسیح هست اما بی آنکه این مسیحیت با نهادهای اجتماعی پیوندی داشته باشد، در ایران نیز این شعائر نوعی کارناوالیسم را شکل داده است که از ویژگیهای جهان پست مدرنیسم نیز محسوب میشود.
وی ادامه داد: ویژگیهایی برای این واقعیات تاریخی وجود دارد، از جمله ویژگیهای جهان پستمدرن شکلگیری شبکه جهانی است که در ایران نیز محقق شده است و ایران بخشی از این شبکه شده است، همچنین فروپاشی مرزها یعنی امروز وقتی بچههای ما در خانه هستند هیچ مرزداری نمیتواند کنترل کند که بچهها با کدامین مرز در حال ارتباط هستند و با پایین نگه داشتن سرعت اینترنت نمیتوان با ویژگی شبکهای شدن جهان پست مدرن مواجهه داشت و معنا مفهوم فضا و مکان با مفهوم آیتی تحول یافته است و زمان و مکان در جهان پستمدرن معنایی ندارد که در دوران گذشته داشت.
وی تاکید کرد: در دوران مدرن اگر فلان ژنرال و افسر انگلیسی از لندن به هند شرقی میخواست پیامی بدهد از طریق تلگراف این پیام را میرساند، اما امروز در یک کنفرانس اینترنتی یک فرد در آفریقای جنوبی و یکی در مالزی نشسته و پروژهای را با یکدگر مشاوره میکنند لذا معنای زمان و مکان در روزگار پست مدرن دگرگون شده است، همچنین گسترش مهاجرتها که امروز چند میلیون ایرانی مهاجر را داریم که به این شکل گسترده نبوده است، کاسته شدن علقه به ملیت، فرار سرمایهها از کشور به هر جا که از امنیت و سود بیشتر برخوردار است که البته نمیگویم در گذشته چنین وضعیتی نبوده اما در دوران ما این رقم حدت زیادی یافته است و فرار مغزها به هر کجا که مزد بالاتری پرداخت شود وجود دارد و دیگر فرد نمیگوید من درختی هستم که ریشه در این خاک دارم و هر جا که به مهندس و دکتری حقوق بیشتری دهند به راحتی آن فرد حرکت میکند.
دانشیار گروه فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی ابراز کرد: زمانیکه ما ادعاهایی داریم که مثلا غرب با شعائر ما مساله دارد، من سوال میکنم که آیا تفکر امر خودارجاع است یعنی آیا ما خودمان باید مدعی باشیم که مثلا غرب در برابر ما ایستاده است؟ من میگویم برای این ادعا چه کسی باید مرجع باشد؟ آیا خود ما که مطرح کردهایم؟ من میگویم مردم غرب دارند زندگیشان را میکنند البته به نفع ما نظر دارند.
این محقق عنوان کرد: این خودارجاعی و خودبنیادی تفکر که خود را معیار درستی ادعاهای خود میدانیم، اینکه ما هویتی متفاوتی هستیم این را چه کسی باید اثبات کند و کدام واقعیت باید مرجع قضاوت من و شما باشد که آیا ایرانی در روزگار کنونی هویتی در برابر غرب دارد یا خود تبدیل به غرب شده است، صرف رجزخوانی سیاسی نمیشود، من تعجب میکنم هنوز که هنوز است در این کشور باید فریاد زد که جهانی شدن یک واقعیت است و دوران تاریخهای لوکال و بومی نیستیم؛ این مسائل هست و جناب قائمینیا میگوید مدرنیته هنوز وارد عالم اسلامی نشده است، همه تلاش من این است که ذهنیت ایرانی و به ویژه دوستان طلبهام را معطوف به واقعیت خارجی کنم که در زیست جهان ما اتفاقاتی افتاده است.
وی گفت: متاسفم که بعد از چهل سال هنوز باید به مدرنیته و حاصل نزاع غرب و جهان اسلام بپردازیم در حالیکه مدرنیته رویداد تاریخی بزرگ است اما ظاهرا هنوز بر سر این مساله مشکل داریم، حرف من این است که پستمدرنیته مثل یک سونامی آمده است و مرگ خدا را آورده است، من دارم به امور اگزیستانسیل و آنچه که در قلب مردم است اشاره میکنم و بحثم دقیقا فلسفی است.
عبدالکریمی تصریح کرد: وقتی گفتم که پوزیتیویستها با بحث من مقابله میکنند پیش بینی میکردم که شما در مورد امر آماری از من بپرسید، ما در مورد امر اگزیستانسیل حرف میزنیم که میگوییم ارزشها بی اعتبار شده است، من در دهه هفتاد مقالهای نوشتم که سکولاریسم در جامعه ما با حدت در حال انجام است، همان زمان در وزارت ارشاد پژوهش ملی صورت گرفت و به مردم پرسشنامه دادند که آیا نماز میخوانید و روزه میگیرید که بعد نتیجه این شد که جامعه ما دارد دینیتر میشود اما واقعیت اجتماعی نشان داد حق با من بود گرچه آن پژوهش نشان داد که حرفهای من مزخرف است اما من مرگ خدا را در دادگاه و مناسبات اجتماعی میبینم نه در شعارهایی که از رسانههای ما در سطح رسمی پخش می شود، نگاه در سطح رسمی را باید به واقعیت زنده اجتماعی معطوف کرد لذا این سونامی خطرناکی است.
وی گفت: امروز آدمیت به خطر افتاده است لذا باید این واقعیت را دید، با تئولوژی و ایدئولوژی سیاست در مقابل این سونامی نمی شود مقاومت کرد و باید بصیرتهای بنیادین سنت خودمان را درک کنیم و به نحو سنتی نیز نمی توان از سنت دفاع کرد بلکه باید چشمانتظار ظهور تفکر تازه بود و برای فضای تفکر آماده شد و پرسشهایی که دلالت بر عدم وجود حقیقت کند را نمی شود به نحو امنیتی و پلیسی برخورد کرد بلکه باید کاری متفکرانه داشت.
این محقق در پایان خاطرنشان کرد: کسی که (نیچه) مرگ خدا را اعلام کرد کتابی به نام "غروب بتان" دارد، به نظر من در پس این غروب خورشید هستی می تواند خود را نشان دهد، این حقیقت محض در سنت تاریخی ما وجود دارد و مومن وفادار به این حقیقت محض است، ضمن آنکه من دو خطر را میبینیم که یک خطر متوجه روشنفکران است چراکه نگاهشان به امور صرفا جهانی است و یک خطر متوجه روحانیون و سنتگرایان چراکه در مقابل نگاه روشنفکران اسیر امر لوکال شده و امر جهانی را نمیبینند، لذا به نظر من باید نسبت مناسبی را میان این دو پیدا کنیم، ضمن اینکه من با تشکیل اتاق فکر موافق نیستم چون بارها اتاق فکر مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی تشکیل دادیم و چیزی از آن در نیامد به جز برخوردهای اداری لذا معتقدم که در جامعه باید آگاهی باشد، سیاست نمی تواند تفکر را رهبری کند و متفکران باید بتوانند نگرانی های خود را به اهل سیاست بیان کنند.
پایان پیام/
نظر شما