خبرگزاری شبستان: "پیامبر (ص) بخش هایی از اخلاق و آداب ناشی از اخلاق درست آن جامعه را نفی نکرده و کنار نگذاشتند، بلکه به نوعی آنها را تقویت و تثبیت کرده و در ساختار فرهنگی دینی بخشی را ادراک و گنجاندند و جای دادند و با این رفتار خود قلم قرمز بر همه ارزش های آن جامعه نکشیدند بلکه با نگاهی انسانی و اخلاقی بر توسعه و تکمیل آن اقدام کردند. این موضوع می توانست رابطه بهتری میان دو جامعه (جاهلی و دینی) برقرار کرده و این موفقیتی برای دین باشد." این جملات بخشی از سخنان حجت الاسلام احمد مبلغی، رییس دانشگاه مذاهب اسلامی است که با ما در میان گذاشته است؛ و مشروح آن از نظرتان می گذرد:
ساختارسازی فرهنگی که پیامبر (ص) در مواجهه با جامعه جاهلیت در پیش گرفتند به چه صورت بود؟ به عبارت دیگر آن حضرت چگونه مولفه های فرهنگ دینی را در برخورد با فرهنگ غالب و غلط آن روزگار در جامعه پیاده کردند؟
فرهنگ به معنای مجموعه از ارزش ها است که ماهیت اجتماعی دارد و با استقرار آن در اجتماع، جامعه در مسیر خاصی با اهداف خاصی و با آداب و رسومی ویژه، تحول پیدا می کند. اما یکی از محورهای فعالیت پیامبر (ص) که آن را ایجاد و پیگیری کرد، فرهنگ بود و باید دید آن حضرت (ص) در واجهه با فرهنگ جاهلی چطور فرهنگ دینی را جایگزین کرد.
باید دانست که اصولا هیچ گاه تباین میان دو فرهنگ به صورت مطلق و جدایی صد در صد نیست و دو فرهنگ متفاوت این طور نیست که کاملا یکدیگر را نفی کرده و در تضاد با هم باشند بلکه قطعا مشترکاتی میان آنها نیز یافت می شود. بنابراین حتی در دوره جاهلیت نیز ما شاهد ارزش های انسانی هستیم.
مثلا چه ارزش هایی در دوران جاهلیت بر جامعه عرب حاکم بود؟
به طور مثال در آن دوران آداب و رسومی وجود داشت که می توانست از جامعه صیانت کند و این به صورت فرهنگ در آمده بود و پیامبر (ص) نسبت به برخی از آنها اظهار خرسندی می کرد؛ یا آدابی برای کنترل اختلاف میان اقوام و توافق هایی در این زمینه وجود داشت که همه این موارد ارزش های آن جامعه محسوب می شد و حتی علیرغم جاهلی بودن جامعه آن روزگار، حرکت های البته نه چندان پررنگ و قوی بلکه سطحی نسبت به اخلاق وجود داشت که ارزش تلقی می شد. برای نمونه پیامبر (ص) در دوران جوانی از سوی اعراب لقب "محمد امین" گرفته بود و این نشان می داد اخلاق برای اعراب نیز اهمیت داشت و جزو فرهنگ آنها شمرده می شد اما فرهنگ غالب آن روزگار نبود. البته جاهلی بودن اعراب تنها به دلیل مسائل فرهنگی نبود.
چه مسائل دیگری در میان بود که این جامعه را به جاهلیت منسوب می کرد؟
ببینید در این دوره به علم و آگاهی توجهی نمی شد و فقدان دانش و دانش ورزی احساس می شد از سوی دیگر پیشرفت و تمدن میان اعراب جاهلی وجود نداشت و انسجام اجتماعی تحت نظر دولتی نبود؛ بخشی از این عوامل (جاهلی بودن جامعه) به این بازمی گشت که بت پرستی در سرزمینی رسوخ کرده بود که خاستگاه توحید بود اما با این وجود نباید تصور کرد که تمام آداب و رسوم آنها غلط و نادرست بود.
برگردیم به سوال نخست؛ با این توصیف که شما از جامعه جاهلی داشتید و به ویژه اینکه علم و تمدن در میان اعراب جلوه کمتری داشت و این موضوع دشواری کار پیامبر (ص) را دو چندان می کرد، چگونه ایشان ساختار این جامعه را تغییر دادند و در واقع چه ساز و کارهای فرهنگی در این امر خطیر و مهم در پیش گرفتند؟
اولا که پیامبر (ص) بخش هایی از اخلاق و آداب ناشی از اخلاق درست آن جامعه را نفی نکرده و کنار نگذاشتند، بلکه به نوعی آنها را تقویت و تثبیت کرده و در ساختار فرهنگی دینی بخشی را ادراک و گنجاندند و جای دادند و با این رفتار خود قلم قرمز بر همه ارزش های آن جامعه نکشیدند بلکه با نگاهی انسانی و اخلاقی بر توسعه و تکمیل آن اقدام کردند. این موضوع می توانست رابطه بهتری میان دو جامعه (جاهلی و دینی) برقرار کرده و این موفقیتی برای دین باشد.
اصولا پیامبر (ص) به رغم آنکه بنیانگذار فرهنگی دینی بود، اما بخش هایی از فرهنگ صحیح و شایسته جاهلیت را که قابلیت پذیرش داشت را لباس دینی پوشاند و در یک کلام فرمودند من آمدم تا اخلاق را تکمیل کنم.
این جمله نشان می دهد نوعی اخلاق درست و صحیح نیز در آن روزگار بود که می توانست تکمیل شود یا اگر این را ناظر بر جامعه جاهلی به تنهایی ندانیم، و بگوییم این جمله نسبت به کل بشر است، بالاخره این تکمیل شدن، جامعه جاهلی را نیز دربر می گیرد.
از سوی دیگر مردم آن دوره به خوبی شاهد حضور پاره ای از نمادهای جامعه پیشین در ساختارهای جدید فرهنگی بودند و این اتفاق خوبی بود. همچنین پیامبر (ص) در تزریق بخش های فرهنگی تکمیلی و تعمیقی نسبت به آن جامعه، از اصل تدریج استفاده کرد چرا که فرهنگ چیزی نیست که با دستور یا به یکباره بر جامعه تحمیل شود بلکه باید به تدریج در لایه های جامعه تزریق شده تا جایی که عموم مردم خود نسبت به اجرای آن اقدام و قیام کنند بنابراین پایه های فرهنگ بر وجدان عمومی جمعی استوار است و تدریجی الحصول است و اگر غیر این باشد مردم نسبت به آن واکنشی منفی خواهند داشت.
در این راستا فرهنگ باید از نقطه ای آغاز تا مقدمات استقرار آن در جامعه ایجاد و در جایگاه وجدان عمومی قرار گرفته و جامعه آن را ارزش بداند و اگر ارزش نشده باشد، پذیرش نخواهد داشت. لذا پیامبر (ص) در تکمیل و تزریق آن به جامعه تدریجی عمل کردند و ایشان جامعه آن روز را به خوبی می شناختند و با روال های حاکم بر آن آشنا بود و متناسب با این موارد آن سیر تدریجی را در پیش گرفت.
چه مولفه های دیگری پیامبر اسلام (ص) برای جایگزینی فرهنگ دینی به جای فرهنگ جاهلی در پیش گرفتند؟
آن حضرت (ص) فرهنگ تعمیقی دین را نسبت به جامعه با شعار اخلاق در پیش گرفتند؛ اصولا اخلاق از جاذبه خاصی میان مردم برخوردار است و این عنصر مثبت، فصل زیبایی از زندگی و رفتار انسان است و آنچنان برای انسان ها مهم است که به محض وقوع به سوی آن به صورت اجتماعی گرایش پیدا می کنند. دین پیامبر (ص) نیز چهره و محتوایی اخلاقی داشت لذا جامعه آن روز را درنوردید و فراتر از این پا گذاشت و حصول ایمان را منوط به اخلاق دانستند و فرمودند: افضل شما از حیث ایمان، احسن شما است از حیث اخلاق.
بنابراین اخلاق در سیره ایشان تنها رابطه ای اجتماعی با فرهنگ جامعه برقرار نمی کرد بلکه با رابطه با خدا، ارتباط اساسی و ماهوی پیدا کرده بود منتها اخلاق اجتماعی نه صرفا فردی. بر این اساس بخش هایی از عناصر فرهنگی جاهلی در ساختار جدید فرهنگی توسط پیامبر (ص) قرار داده شد و البته اخلاق کانونی ترین نقطه و خاستگاه فرهنگ دینی شد.
پایان پیام/
نظر شما