«داستان راستان»، همان داستان صدیقین در قرآن است

مطهری، بزرگ مردی بود که عمده ترین مبانی اخلاقی را با ساده ترین زبان برای کودکان در «داستان راستان» گفت و جاودانگی اش را با همین زبان و بیان ساده برای همیشه رقم زد.

خبرگزاری شبستان :عصر ما، عصر آدم های متوسطی است که رویاهای بزرگ دارند اما این بدان معنی نیست که دیگر در پیرامون ما، آدم های بزرگ یافت نمی شوند؛ بلکه در چند قدمی ما آدم های بزرگی هستند که با افکار و اندیشه تاثیر گذار خود، اندیشه های بسیاری را تحت تاثیر قرار می دهند و پایه گذار یک جریان های فکری می شوند. نمونه بارز چنین افرادی، استاد فرزانه شهید مطهری است که با آثاری که از خود بر جای گذاشت نه تنها جاوادنگی اش را رقم زد بلکه بسیاری را تحت تاثیر افکار و اندیشه های خود قرار داد.


مطهری آثار ارزشمند بسیاری از خود برجای گذاشت، اما یکی از تاثیر گذار ترین این آثار که برای گروه سنی کودک نگاشته شد "داستان راستان" است که به زبانی ساده به رشته تحریر در آمد و آن را می توان نتیجه این نگرش شهید مطهری دانست که کودکان باید از همان سنین کودکی با معیارهای اخلاقی و اسلامی آشنا شوند؛ چرا که اگر این معیارها در وجود کسی نهادینه شود در بزرگسالی فرد کمتر به انحطاط اخلاقی مبتلا می شود و ریشه شخصیت انسان از کودکی وی شکل می گیرد و می بالد؛ بنابراین می توان گفت : انسان شناسی، تعلیم و تربیت، مبانی اخلاق ... محور عمده این داستان ها به شمار می آیند.

 

در واقع داستان راستان" مجموعه ای از داستانهای کوتاه اخلاقی است که با الهام از زندگانی پیامبر(ص) و پیشوایان مکتب تشیع، در 2 جلد به رشته تحریر درآمده است.

 

در کتابنامه توصیفی و موضوعی آثار استاد شهید مطهری، تاریخ نگارش جلد اول این کتاب سال 1339 و تاریخ نگارش جلد دوم آن سال 1343 ذکر شده است.

 

استاد مطهری در پیشگفتار جلد نخست "داستان راستان"ابتکار و ایده خلق این اثر را به یکی از دوستان فاضل خود که طی نشستی در "هیأت تحریریه شرکت انتشار" مطرح نموده، نسبت می دهد. اما آن که تعهد انجام این وظیفه را تقبل می کند، کسی جز خود استاد نیست.

 

استاد مطهری خود درباره نامگذاری این کتاب چنین می گوید: "نام این کتاب را به اعتبار اینکه غالب قهرمانان این داستانها کسانی هستند که راست رو و بر صراط مستقیم می باشند و در زبان قرآن کریم "صدیقین" نامیده شده اند انتخاب کردم."

 

 

جلد اول داستان راستان شامل 75 داستان است و جلد دوم آن دارای 50 داستان، که داستانهای جلد دوم اغلب از داستانهای جلد اول طولانی تر است و در مجموع 125 داستان را شامل می شود. داستانهای این کتاب برگرفته از کتب حدیث و کتب تاریخی است و از اعتبار و اهمیت قابل توجهی نیز برخوردار است.

 

در یکی از داستانهای این مجموعه با عنوان «مردی که کمک خواست» چنین می خوانیم:

«به گذشته پرمشقت خویش می‏اندیشید ، به یادش می‏افتاد که چه روزهای تلخ‏ و پر مرارتی را پشت سر گذاشته ، روزهایی که حتی قادر نبود قوت روزانه‏ زن و کودکان معصومش را فراهم نماید . با خود فکر می‏کرد که چگونه یک‏ جمله کوتاه - فقط یک جمله - که در سه نوبت پرده گوشش را نواخت ، به‏ روحش نیرو داد و مسیر زندگانیش را عوض کرد ، و او و خانواده‏اش را از فقر و نکبتی که گرفتار آن بودند نجات داد .

 

او یکی از صحابه رسول اکرم بود . فقر و تنگدستی براو چیره شده بود . در یک روز که حس کرد دیگر کارد به استخوانش رسیده ، با مشورت و پیشنهاد زنش تصمیم گرفت برود ، و وضع خود را برای رسول اکرم شرح دهد ، و از آن حضرت استمداد مالی کند .

 

با همین نیت رفت ، ولی قبل از آنکه حاجت خود را بگوید این جمله از زبان رسول اکرم به گوشش خورد : " هرکس از ما کمکی بخواهد ما به او کمک می‏کنیم ، ولی اگر کسی بی‏نیازی بورزد و دست حاجت پیش مخلوقی دراز نکند ، خداوند او را بی‏نیاز می‏کند " . آن روز چیزی نگفت ، و به خانه‏ خویش برگشت . باز با هیولای مهیب فقر که همچنان بر خانه‏اش سایه افکنده‏ بود روبرو شد ، ناچار روز دیگر به همان نیت به مجلس رسول اکرم حاضر شد ، آن روز هم همان جمله را از رسول اکرم شنید : " هرکس از ما کمکی‏ بخواهد ما به او کمک می‏کنیم ، ولی اگر کسی بی نیازی بورزد خداوند او را بی‏نیاز می‏کند " . این دفعه نیز بدون اینکه حاجت خود را بگوید ، به خانه‏ خویش برگشت . و چون خود را همچنان در چنگال فقر ضعیف و بیچاره و ناتوان می‏دید ، برای سومین بار به همان نیت به مجلس رسول اکرم رفت ،

 

باز هم لبهای رسول اکرم به حرکت آمد ، و با همان آهنگ - که به دل قوت و به روح اطمینان‏ می‏بخشید - همان جمله را تکرار کرد .

 

این بار که آن جمله را شنید ، اطمینان بیشتری در قلب خود احساس کرد .حس کرد که کلید مشکل خویش را در همین جمله یافته است . وقتی که خارج‏ شد با قدمهای مطمئنتری راه می‏رفت . با خود فکر می‏کرد که دیگر هرگز به‏ دنبال کمک و مساعدت بندگان نخواهم رفت . به خدا تکیه می‏کنم و از نیرو و استعدادی که در وجود خودم به ودیعت گذاشته شده استفاده می‏کنم ، و از او می‏خواهم که مرا در کاری که پیش می‏گیرم موفق گرداند و مرا بی نیاز سازد .

 

با خودش فکر کرد که از من چه کاری ساخته است ؟ به نظرش رسید عجالتاً این قدر از او ساخته هست که برود به صحرا و هیزمی جمع کند و بیاورد و بفروشد . رفت و تیشه‏ای عاریه کرد و به صحرا رفت ، هیزمی جمع کرد و فروخت . لذت حاصل دسترنج خویش را چشید . روزهای دیگر به اینکار ادامه‏ داد ، تا تدریجا توانست از همین پول برای خود تیشه و حیوان و سایر لوازم کار را بخرد .باز هم به کار خود ادامه داد تا صاحب سرمایه و غلامانی شد.

 

روزی رسول اکرم به او رسید و تبسم کنان فرمود : " نگفتم ، هرکس از ما کمکی بخواهد ما به او کمک می‏دهیم ، ولی اگر بی‏نیازی بورزد خداوند او را بی‏نیاز می‏کند.»

 

همان گونه که می بینید داستان بسیار ساده بیان شده است اما مفاهیم عمیق و پرمغزی را در خود می پروراند؛ مفاهیمی که کاملا ارزشی ، اخلاقی و انسانی است و در ذهن می ماند و همین نکته نیز راز ماندگاری داستان راستان است .

 

گفتنی است استاد شهید آیت‌الله مطهری در 13 بهمن 1298 هجری شمسی در فریمان واقع در 75 کیلومتری شهر مقدس مشهد در یک خانواده اصیل روحانی چشم به جهان می‌گشاید. پس از طی دوران طفولیت به مکتبخانه رفته و به فراگیری دروس ابتدایی می‌پردازد. در سن دوازده سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت نموده و به تحصیل مقدمات علوم اسلامی اشتغال می‌ورزد.

 

در سال 1316 علی‌رغم مبارزه شدید رضاخان با روحانیت و علیرغم مخالفت دوستان و نزدیکان، برای تکمیل تحصیلات خود عازم حوزه علمیه قم می‌شود و در دوره اقامت پانزده ساله خود در قم از محضر مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی (در فقه و اصول) و حضرت امام خمینی ( به مدت 12 سال در فلسفه ملاصدرا و عرفان و اخلاق و اصول) و مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبائی (در فلسفه: الهیات شفای بوعلی و دروس دیگر) بهره می‌گیرد و ...

 

پایان پیام/


 

کد خبر 33223

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha