خبرگزاری شبستان: معماری اسلامی برگرفته از زبان قرآن است و عمق و غنای تمدن اسلام را با بهرهگیری از روح معنویت نشان میدهد. این امر به گونهای است که اعتقاد به توحید و ایمان به تعالیم اسلام به عنوان اندیشه زیباییشناسی دین اسلام در معماری اسلامی تجلی مییابد. در تاریخ هنر، هیچ هنری به اندازه هنر اسلامی بحثانگیز و در عین حال متعالی و حیرتانگیز نبوده است. از یک سو نگاه عارفانه و شهودی هنرمندان اسلامی با تأسی به مبانی قرآنی و عرفانی و نیز مبتنی بر هندسه و ریاضیات، آثاری پدید آورده است که شگفتانگیز و بس زیبا و متعالی است و از سوی دیگر، نگاه فقهی و کلامی.
در معماری اسلامی حیاط، همیشه در مرکز بنا قرار می گیرد، کوشک در میان باغ خود نمایی می کند، ایوان در میان نما، "گنبد خانه" در وسط حجم، حوض در مرکز حیاط و فواره در میان حوض جای می گیرد. همه چیز از یک نقطه آغاز می شود و به سوی همان نقطه میل می کند. این اعتقاد "از اویی" و "به سوی اویی" که برخاسته از متن قرآن مجید است (انا لله و انا الیه راجعون) و کوشندگی باطنی انسان به جانب مبدا آفرینش و اشتیاق وافرش به سرور دیدار در همه تدابیر و تحرکات معمارمسلمان پیوسته حضور دارد. در معماری اسلامی، سیر هنر از باب وجه الرب است و نه وجه النفس. از این رو است که نام و امضای معمار در کار نیست و هرچه هست مستغرق در یاد محبوب ازل است.
مسجد و آغاز معماری اسلامی
معماری اسلامی با مسجد آغاز میشود؛ نه از این رو که اولین بنای ساخته شده در مدینه توسط مسلمانان و با هدایت پیامبر، مسجد بود، بلکه بدین دلیل که مسجد، تمامی کارکردهای معماری را در یک جا در خود داشت. مسجد نه تنها محل عبادت، بلکه مکانی برای مدیریت تمامی اموری بود که مستقیم یا غیر مستقیم به دین ارتباط داشت و هم چنین محلی برای تعلیم و تربیت و حتی محلی برای آسایش مسافران و خورد و خوراک آنان بود.
تحولات زمان و دگرگونیهای زمانه، تفاوتهایی در سبک و کارکرد بناهای دیگری چون مدارس، مقابر، کاخها و کاروانسراها را ایجاب میکرد، اما مسجد، بنا به الزام مذهبی در تمامی جغرافیای اسلامی، مهمترین و اصیلترین بنا محسوب میشد."آرتور آپهام پوپ"، در فصل سوم کتاب "معماری ایران" تحت عنوان "آغاز عصر اسلامی، هدفهای نو "مسجد" را یک شهر خدا در دل شهر خاکی تعبیر میکند.
این بنا در کارکرد فیزیکی خود، مکانی است برای عبادت، اما در کارکرد متافیزیکی و تجلیات معنوی و عرفانی جلوه ی کلیه ی رمز و رازهای معماری اسلامی است.
محراب و آداب نیایش اسلامی
محوریترین بخش در معماری مسجد، محراب است. این واژه در لغت به معنای محل جنگ و جهاد است و از دیدگاه راغب اصفهانی در المفردات محراب مسجد را از آن رو محراب میگویند که محل جنگ با شیطان و هوای نفس است.
از نظر فنی و نظری، محراب نمایانگر قلب مسجد و موقعیت دیوار رو به قبله است. اما محراب، نه تنها محل جهاد با نفس و وسوسههایش که پناهگاهی امن و قرارگاهی برای سلوک جان و آسایش روح است و این، هنگامی است که قرآن، محراب را مفهومی فراتر از زاویه یا گوشهای خاص (که مبین جهت قبله باشد) میداند.
برای دریافت مظهریت محراب در آداب نیایش اسلامی، باید ریشه آن را در قرآن کریم یافت. این واژه به تنهایی به مفهوم پناهگاه است. قرآن مجید بویژه این واژه را در توصیف نهان گاهی در معبد اورشلیم آورده است که در آن، مریم عذرا به انزوا گرفتن و دعا در آمد و فرشتگان به او روزی میرسانیدند.
هم چنین فرم معماری و جلوههای تزئینی محراب، خود بازتابی از حقیقت آسمانی و هویت روحانی آن است. در سوره نور، آیه 35، مقایسه میان محراب و مشکوه آشکار است و آن تأکیدی است بر این که چراغی را در زاویه نیایش آویزند. مقرنس، برجستهترین تزئین محراب و در عین حال زیباترین، رازآمیزترین و پرشکوهترین جنبه ی آن است.
قوس، اصل لایتجزای معماری مساجد است، سردر مسجد، ایوانهای داخلی، گنبد محراب، شبستانها و دیگر اجزا، بنا به کارکرد معنویشان، دارای معماری مبتنی بر قوسند، ریشهیابی این واژه که فاصل میان متافیزیک مسجد با فیزیک آن است، خود دلیل دیگری بر تقریب ماده و معنا در معماری اسلامی است. معادل لاتینی قوس، دو لفظ Arch و Archi است. حضور این قوس در معماری مذهبی، قبل از ظهور اسلام در ایران و نیز معماری کلیسا (بویژه محراب آن)، در هنر، در صدر مسیحیت و بیزانس میتواند به نحوی بازتاب مفاهیم معنوی واژه ی Arch ، آرک و عرش باشد.
عرش، در تأویل عرفانی، همچون خانهای تصور میشود که صدر آن را مقام رحمانیت حق تشکیل میدهد و به حکم آیه "الرحمن علی العرش استوی" (سوره طه، ایه ی 5)، در واقع عرش، "قلب" عالم است و از سوی دیگر مسجد است، زیرا کل موجودات در آن به عبادت حق مشغولند، چرا که یکی از معانی عرش، کلّ موجودات است.
نور
کلیسای مسیحی از عنصر نور و تاریکی و ترکیب آن باسکوت، عالم موردنظر خودش را ابداع می کند؛ در حالی که هنر اسلامی بر تضاد دو عنصر نور و تاریکی همچون هنر مسیحی و هنر زرتشتی متمرکز نیست. اما از آنجا که این هنر با عالم ملکوت پیوندی ژرف دارد عنصر نور بسان نمادی از جلوه وجود مطلق تلقی می شود؛ از این منظر، نور، به عنوان مظهر وجود درفضای معماری اسلامی افشانده می شود. آینه کاری و بهره گیری از موزاییک ها و یا رنگ درخشنده طلایی و فیروزه ای برای گنبدها و تزیین نقوش و مقرنس ها، همه و همه بیانی از قاعده جلوه گری نور است.
رنگ، هم نشین نور
رنگها که از تابش نور حاصل میشوند، نماد تجلی وحدت در کثرت و وابستگی کثرت به وحدت هستد. هر رنگی نمادی از حالت و خود نور است، بیآن که به آن رنگ خاص محدود شود. رنگ سفید، نماد وجود مطلق است که خود، سرمنشأ هستی به حساب میاید.
در فرهنگ اسلامی ما رنگ ها نشانه هایی هستند از وجود ذات باریتعالی برای کسانی که نعمتها و آیات خداوند را یادآور میشوند و به آنها می اندیشند:
" و ماذأ لکم فی الارض مختلفا الوانه ، ان فی ذالک لایه لقوم یذکرون"(نحل13).
در آیات دیگری، رنگارنگی آفرینش های الهی نشانه هایی برای کسانی است که آگاهند ، دانایند و دانشمند. یادآور شدن نعمتهای الهی و اندیشیدن، نخستین گام های آگاهی و دانش است: « و من ایاته خلق السموات و الارض و اختلاف السنتکم و الوانکم ، ان فی ذالک لایات للعالمین"(22).
نیز رنگ در کلام الهی مفهوم غیر مادی دارد: " الله و من احسن من الله صبغه ، و نحن له عابدون" (بقره-138).در این میان آبی و سبز بیش از رنگهای دیگر در منظر پسند معمهران مساجد قرار داشت.
گنبد
یکی از نمادین ترین عناصر در معماری اسلامی است. حضرت محمد (ص) درتوصیف بخشی از معراج خود فرمود: "در آن شب که مرا از این کلبه غبری برگرفتند و بر گنبد خضرا بالا بردند، در آسمان چهارم، قبّهای را تابان دیدم که به سان استبرق سبز میدرخشید… ”.
پرهیز از شمایل گرایی در هنر و معماری اسلامی که امکان تجسم حضور الهی را در تصویر یا شمایل منتفی می سازد، خود عامل بسیار مهمی در تاکید بر اهمیت معنوی فضای تهی در ذهن و ضمیر مسلمانان است. فضای خالی از این راه و نیز به واسطه اصل توحید به عنصری قدسی تبدیل شده است. در این مقام خداوند و تجلیات زیبای او با هیچ مکان ، زمان یا شیی خاصی یگانه قلمداد نمی شود.
هرگز هیچ موضعی حاکی از تعارض یا بی اعتنایی یا تسلط بر محیط اطراف در کار نبوده است. این را در انحنای گنبد و اشکال سیال طاق ها، کنگره های خط افق و فرورفتگی و پیش آمدگی های دیوارها می توان دید که به بنا امکان تعادل در زیبایی با فضای دور و بر می دهد. حتی فضای درونی بنا و حیاط آن (مجازاً قلب بنا) گشوده به روی آسمان است و این نمودگار عروج قلب به سوی عالم بالاست.
با این همه، تزیین معماری تنها وسیله منعکس کردن توحید نیست، شکل بنا نیز حاوی زبان نمادین این توحید است. این معنی به بهترین نحو در انواع مختلف مساجد نمایان است. مثلا مسجد تک گنبدی که توجه آن معطوف به هندسه و معنی رمزی گنبد، تلاقی آسمان و زمین، است درحالی که مسجد چند ستونی برتکرار هماهنگ ستون و طاق متمرکز است تا تفکر را برای عبادت کنندگان موزون کند.
اگر گنبد را بنایی مقدس و مظهر روح کلی یاعرش اعظم بدانیم در این صورت ساقه یا گریوِ هشت ضلعی گنبد که زیر آن قرار گرفته رمزهشت فرشته حامل عرش است که خود با هشت جهت مطابقت دارد. بخش مکعب شکل بنا، مظهر همین جهان متداول و متعارف است که چهار رکن آن در چهار کنج بنا به عنوان اصول و مبادی در عین حال روحانی و جسمانی عناصر عالم محسوب می شوند. کل بنا از تعادل و وحدتی سخن به میان می آورد که انعکاس دهنده احدیت در نظام هستی است، از این رو شکل منظم بنا را می توان نماد بارزی از الوهیت نیز دانست.
مناره
مناره یا جایگاهی که کلام خداوند در قالب اذان به گوش مردم میرسد، به معنای محل صدور نور است. نوری که مسیر تاریک انسان را در این جهان روشن میکند. پژواک کلمه نور به فضاها و اشکال معماری اسلامی قداست میبخشد و حس حضور پروردگار را در انسان زنده میکند به گونهای که به هر سو روی میگرداند، حضور الهی برای او محسوس است. همان طور که در قرآن آمده است: (فاینما تولوا، فثّم وجه الله).
فضا
خلأ و تهی بودن، گرچه به تعبیری امری عدمی و سلبی است اما با این همه، حس حضور خداوند را در دل زنده میکند. هنگامی کسی وارد خانه سنتی میشود، همین تهی بودن و سادگی فضا، توجه را به سوی پروردگاری که به چشم نمیآید، جلب میکند.
آزمایشهای انجام شده به کمک میکروسکوپهای الکترونی و فنون امروزی شباهتهای خیرهکنندهای بین نقشهای هندسی معماری اسلامی و ساختار درونی و نظم ملکولی موجودات جاندار و بیجان را نشان میدهد. این نقوش از تجزیه و تحلیل ماده به سبک امروزی ناشی نشده بلکه پیامد شهود جهان مثالی، توسط اهل بصیرت و ژرفاندیشانی است که به صنعتگران آموختند چگونه نقشهای جهان را بر سطوح کاشی و رخامهای گچی پیاده کنند. این نقوش نشان این است که آنچه در پایینترین سطوح قرار دارد، نمادی از عالیترین سطح است.
ترتیب فضا در معماری مسجد دوجهت دارد
جهت افقی که آن را با مکه پیوند می دهد و جهت عمودی که آن رابه عالم بالا متصل می کند. جهت افقی به سوی قبله، نماینده اهمیت مکه به عنوان محراب مرکزی همه مسلمانان جهان است؛ واین جهت رامحل محراب نشان می دهد و شکل کلی بنای مسجد بر آن تأکید دارد. شبستان برگزاری نماز جماعت، مستطیلی است که ضلع بلند آن متوجه مکه است. مکه را نباید تنها مرکز جهان برای مسلمانان دانست، بلکه باید گفت که علاوه برآن ، نقطه ای است که در آن جا آسمان و زمین به هم می پیوندند.
جهت عمودی معماری مساجد را گنبد نشان می دهد. گنبد، یکی از نمادین ترین عناصر در معماری اسلامی است. گفته شد که حضرت محمد (ص) فرمود که در بخشی از معراج خود گنبدی دید ازصدف مروارید ، برچهارگوشه مربعی نهاده ، که برآن چهار بخش بسم الله الرحمن الرحیم نوشته شده بود. همچنین پیغمبر خبر از چهارجوی داد که از چهار جانب مربع روان بود: جویی از آب، جویی از شیر، جویی از عسل و جویی از شراب. این مکاشفه نه تنها نماینده مثال آسمانی هربنای گنبد داری است ، بلکه علاوه بر آن، مناسبت کلی معنی رمزی صورت معماری رابه عنوان بیان نظم جهان نشان می دهد.
هر گنبدی نیاز به چهار پایه دارد. این پایه مربع که موجب استواری بناست حاوی نوعی معنی رمزی است: به این معنی که صورت هندسی مربع ، نمودگارثبات و استواری زمین است.
میان پایه مربع شکل و نیمدایره خودگنبد ، یک سلسله اشکال هندسی وجوددارد ، همه آنها مبتنی برحالات مختلفی از هشت ضلعی است که به منزله اشکال انتقالی اند. اینها نماینده ساحتهایی از وجودند که میان قلمرو مادی و قلمرو روحانی جای دارند.
به عنوان مثال در مسجد امام اصفهان، معمار، فضایی سرشار از آرامش و توازن پدید آورده است. او در عین این که با چرخشی لطیف، مجموعه بنا را در سمت قبله همچون انسانی که با تمام وجود به جانب پروردگارش به نماز ایستاده قرار داده ، اما در اولین نگاهها به نظر چنان نمی آید که مسجد به جهت خاصی متمایل است. کل بنا در ورودی به سوی مقدس ترین جهت قبله می چرخد اما این چرخش مانع شکسته شدن فضاهای کامل درونی و فروپاشی توازن و بی جهتی فضاهای مسجد است.
تفاوت های معماری اسلامی و ماسونی
هدف و نیت سازندگان و معماران با یکدیگر در تضاد هستند، معماری اسلامی با هدف و نیت الهی و ارتباط با نور مطلق شکل می گیرد اما معماری ماسونی با هدفی شیطانی و ارتباط با تاریکی مطلق شکل می گیرد. و همانطور که تحقیقات نشان داده حتی مولکولهای آب نیز نسبت به نیت انسانها واکنش می دهند چه رسد به روح لطیف آدمی، در معماری اسلامی خطوط خمیده (گنبد، محراب، مناره…) بوده و از شمایل نگاری پرهیز می شود و در عوض از آیات قرآنی بر بناها استفاده می شود اما در معماری ماسونی خطوط شکسته بوده (هرم، مثلث) و شمایل و نماد های خاصی در بناها به کار برده می شود، تلفیق نور در معماری اسلامی به گونه ای است که سعی شده بنا تا حد امکان پر نور (با استفاده از آینه کاری و …) باشد تا به نوعی تجلی گاه نور مطلق و افریدگار هستی باشد. اما در معماری ماسونی سعی شده نور و تاریکی در یکدیگر پیوند خورد که اشاره به ارتباط با اجنه و شیاطین است.
رنگ های مورد استفاده در معماری اسلامی رنگ های شاد به ویژه آبی و سبز است که پیشتر خواص این رنگ ها ذکر شد. اما در معماری ماسونی رنگ خاصی مورد استفاده نیست و بیشتر از رنگ های تیره استفاده می شود.٫ فضا در معماری اسلامی به گونه ای است که فرد را به نوعی کشش و اشتیاق به عبادت خداوند سوق می دهد و آرامش خاصی را به همراه می آورد اما در معماری ماسونی اینگونه نیست. در واقع در معماری اسلامی فضا آکنده از انرژی های مثبت و رحمانی است اما در معماری ماسونی فضا مملو از انرژی های منفی و شیطانی است.
پایان پیام/
منابع: سرگذشت هنر در تمدن اسلامی
مبانی عرفانی هنر و معماری اسلامی
نظر شما