خبرگزاری شبستان: قیصر را روزی که رفت شناختم، آه ناگهان چقدر زود دیر می شود، تا نگاه می کنی وقت رفتن است!
سه شنبه 8 آبان 86 ساعت 10 در تحریریه خبر را از زبان یکی از همکاران شنیدیم، غافلگیر کننده و تاثر برانگیز بود، به قدری که سیل اشک پهنای صورت همه را خیس کرده بود! یاد سروده زیبا و صمیمی اش افتادم!
درخت را به نام برگ،
بهار را به نام گل
ستاره را به نام نور،
کوه را به نام سنگ
دل شکفته مرا به نام عشق،
عشق را به نام درد
مرا به نام کوچکم صدا بزن!
به گواهی شناسنامه « قیصر» متولد 2 اردیبهشت در گتوند خوزستان است، اگر به وجه شعری قیصر چه از لحاظ کلام و ساختار نگاه کنیم غزل قیصر غزلی است صاحب هویت ، اندیشمند وبا استحکام که در تقسیم بندی غزل معاصر آن را در ردیف غزل نئو کلاسیک باید قرار داد که یکی از ویژگی های برجسته آن استفاده از آرایه های ادبی با رویکردی تازه است، چنانکه کثرت آرایه ایهام در غزل قیصر خود دلیلی بر این مدعاست.
در اینکه قیصر امین پور به ظرفیت های کلام تسلط دارد و خم و چم زبان را خوب می شناسد هیچ شکی نیست و همه اهل سخن بر آن تاکید دارند.
اولین مجموعه قیصر «در کوچه آفتاب» دفتری از رباعی و دوبیتی بود و به دنبال آن «تنفس صبح» تعدادی از غزلها و شعرهای سپید او را در بر میگرفت.
قیصر را با شعر«درد نام دیگر من» می شناختم، شعر درد شناسنامه ای از رنج های قیصر، نه رنج های مردم زمانه قیصر است که به شکلی زیبا و با کلماتی جاندار خواننده را تا مرز جنون رنج می برد
جامه نیستند
تا ز تن در آورم
چامه و چکامه نیستند
تا به رشتهی سخن درآورم
نعره نیستند
تا ز نای جان بر آورم
دردهای من نگفتنی
دردهای من نهفتنی است
دردهای من
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگ روی آستینشان
مردمی که نامهایشان
جلد کهنهی شناسنامههایشان
درد میکند
من ولی تمام استخوان بودنم
لحظههای سادهی سرودنم
درد میکند
انحنای روح من
شانههای خستهی غرور من
تکیهگاه بیپناهی دلم شکسته است
کتف گریههای بیبهانهام
بازوان حس شاعرانهام
زخم خورده است
دردهای پوستی کجا؟
درد دوستی کجا؟
این سماجت عجیب
پافشاری شگفت دردهاست
دردهای آشنا
دردهای بومی غریب
دردهای خانگی
دردهای کهنهی لجوج
اولین قلم
حرف حرف درد را
در دلم نوشته است
دست سرنوشت
خون درد را
با گلم سرشته است
پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟
درد
رنگ و بوی غنچهی دل است
پس چگونه من
رنگ و بوی غنچه را ز برگهای تو به توی آن جدا کنم؟
دفتر مرا
دست درد میزند ورق
شعر تازهی مرا
درد گفته است
درد هم شنفته است
پس در این میانه من
از چه حرف میزنم؟
درد، حرف نیست
درد، نام دیگر من است
من چگونه خویش را صدا کنم؟
قیصر تحصیلات ابتدایی را در گتوند ادامه می دهد و پس از قبولی در رشته دامپزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شد ،ولی پس از مدتی از این رشته انصراف می دهد و در سال 63 بار دیگر و این بار در رشته زبان و ادبیات فارسی به دانشگاه رفت و این رشته را تا مقطع دکترا گذراند و در سال 76 از پایاننامه دکترای خود با راهنمایی دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی با عنوان «سنت و نوآوری در شعر معاصر» دفاع کرد. این پایاننامه در سال 83 و از سوی انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شد.
قیصر امینپور، تدریس در دانشگاه را در سال 67 و در دانشگاه الزهرا آغاز کرد و سپس در سال 69 در دانشگاه تهران مشغول تدریس شد. وی همچنین در سال 68 موفق به کسب جایزه نیما یوشیج، موسوم به مرغ آمین بلورین شد. دکتر امینپور در سال 82 بهعنوان عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی برگزیده شد. او که در سال 1376 خورشیدی موفق به دریافت مدرک دکترا از دانشکده ادبیات دانشگاه تهران شد، بعدها رساله خود با عنوان «سنت و نوآوری در شعر معاصر» را در قالب کتاب منتشر کرد.
طوفان در پرانتز (نثر ادبی، 1365)، منظومه ظهر روز دهم (شعر نوجوان، 1365)، مثل چشمه، مثل رود (شعر نوجوان، 1368)، بیبال پریدن (نثر ادبی، 1370) و به قول پرستو (شعر نوجوان، 1375) از جمله کارهای قیصر در زمینه هایی شعر کودک و نثر ادبی است که در سال های مختلف منتشر شده است.
از دیگر آثار قیصر امینپور، میتوان به مجموعه شعر «آینههای ناگهان» 1372، «گزینه اشعار» (1378، مروارید) و مجموعه شعر «گلها همــه آفتابگرداناند» (1380، مروارید)،«دستور زبان عشق» (1386، مروارید) اشاره کرد.
«دستور زبان عشق» آخرین دفتر شعر قیصر امین پور، تابستان 86 در تهران منتشر شد و بر اساس گزارشها، در کمتر از یک ماه به چاپ دوم رسید.
دکتر قیصر امین پور در بامداد روز سه شنبه هشتم آبان 1386 بر اثر عارضه قلبی در بیمارستان دی تهران در گذشت.
پایان پیام/
نظر شما