زندگی به سبک رسول مهربانی

بسیار باحیا و متواضع بود سخنى ناخوشایند به کسى نمى‌گفت و اگر مى‌شنید کسى چیزى گفته است که حضرتش دوست نداشت، نمى‌فرمود: چرا فلانى چنین گفته؟ بلکه مى‌فرمود:چرا گروهى چنین مى‌کنند؟بدین ترتیب نامى از گوینده نمی برد

گروه قرآن و معارف خبرگزاری شبستان: به مناسبت سالروز رحلت جانگداز رسول مهربانی بخشی از سیرت و سنت الهی آن یگانه عالم را که امروز گمشده بشریت است به قلم مرحوم حاج شیخ عباس قمی از «کتاب توتیای دیدگان» تقدیم می‌کند.
خداوند تبارک و تعالى در قرآن کریم مى‌فرماید: ن والقلم و ما یسطرون، ماانت بنعمة ربّک بمجنون، وانّ لک لأجراًغیر ممنون وانّک لعلى خلق عظیم.(قلم/4) نون، سوگند به قلم وآن‌چه مى‌نگارد که تو به لطف و رحمت پروردگارت عقل کامل و نعمت نبوت یافتى و هرگز(چنانکه کافران مى‌پندارند) جن‌زده نیستى. تو را در مقابل خدمت رسالتت پاداشى نامحدود است و در حقیقت تو به خویى بزرگ آراسته‌اى.
اخلاق پیامبر اکرم صل الله علیه وآله در سر حد کمال و غایت اعتدال بود؛ تا جایى که خداوند متعال آن را ستایش کرد و فرمود: وانّک لعلى خلق عظیم.
دراخلاق وآفرینش از دیگر پیامبران برتر بود و هیچ‌کدام به پایه دانش و فضیلت و بخشندگى ایشان نرسیدند. چهره شریف‌شان مانند ماه شب چهارده مى‌درخشید. توصیف‌گرایشان مى‌گوید: کسى را همانند او قبل و بعد از دیدارش ندیده‌ام و بشر نیز هرگز همانند او را نخواهد دید.

عذر را مى‌پذیرفت و با کسى رفتار ناراحت‌کننده نداشت

پیامبر اکرم بسیار باحیا و متواضع بود. کفش و لباسش را وصله می‌کرد، بزرگوارانه به اهل خانه‌ کمک مى‌کرد. فقرا و بیچارگان را دوست مى‌داشت، با آنان مى‌نشست و به عیادت بیمارانشان مى‌رفت و در تشییع جنازه آن‌ها شرکت مى‌نمود. هرگز بینوایى را که زمین‌خورده فقر بود، تحقیر نمى‌کرد. عذر را مى‌پذیرفت و با کسى رفتار ناراحت‌کننده نداشت. با بى‌پناهان و بندگان راه مى‌رفت و از پادشاهان هراس نداشت. براى خدا خشمگین مى‌شد و به رضاى خدا راضى بود. پشت سر اصحاب خود حرکت مى‌کرد و مى‌فرمود: پشت سرم را براى فرشتگان روحانى خلوت کنید.  با هر کس روبه‌رو مى‌شد، پیش از او سلام مى‌کرد. نماز را طولانى و خطبه‌هاى جمعه را کوتاه مى‌خواند. با اهل شرف، انس و الفت مى‌گرفت و دانشمندان را گرامى مى‌داشت. شوخى مى‌کرد اما غیر از حق سخنى نمى‌گفت.

دعای همیشگی پیامبر صل الله علیه وآله

پیامبر خدا به درگاه خداوند بسیار تضرع و دعا مى‌نمود. همیشه از خداوند متعال مى‌خواست که او را به اخلاق پسندیده و رفتار نیکو مزین فرماید. در دعاهاى خویش مى‌گفت: «خداوندا، صورت و سیرت مرا نیکو گردان.» و مى‌فرمود: «خداوندا، مرا از انجام سیرت‌هاى ناپسند دور دار.
خداوند دعاى او را اجابت فرمود و قرآن را بر او نازل کرد و او را بدان تأدیب فرمود. پس سیرت و اخلاقش قرآنى و ادب و رفتارش از آن بود. از جمله فرمان‌هاى تأدیب خداوند عزوجل این بود:  خذ العفو و أمر بالعرف و اعرض عن الجاهلین (اعراف/199)عفو را پیشه خود ساز و به نیکوکارى امر کن و از مردم نادان روى گردان.
ان‌ّالله یأمر بالعدل والاحسان و ایتاء ذى‌القربى و ینهى عن‌الفحشاء والمنکر والبغى (نحل/90)خداوند به عدل و نیکوکارى و بذل و عطا به خویشاوندان امر و از افعال زشت و منکر و ظلم نهى مى‌نماید.
و اصبر على ما اصابک (لقمان/17)؛ و بر آن‌چه بر تو آمد صبر کن.
فاعف عنهم و اصفح (مائده/13)؛ پس آنان را ببخشاى و از آنان درگذر.
ادفع بالتى هى احسن (مومنون/96)؛ با بهترین نحوه (بدى را) پاسخ ده.
و آن‌گاه که اخلاق و آفرینش را کامل گردانید، او را ستایش کرد و فرمود: و انّک لعلى خلق عظیم (قلم/4)؛ همانا تو داراى خلق و خوى عظیمى هستى.آن‌گاه مردم را نسبت به مکارم اخلاق، با بهترین نحو ترغیب و تشویق فرمود.

اخلاق حضرت در کتب دانشمندان شیعه و سنى
قاضى عیاض در الشفاء گوید: روایت شده زمانى که دندان‌هاى پیش حضرتش در جنگ احد شکست و صورت مبارکش زخمى گردید، این امر بر یارانش بسیار گران آمد. گفتند: چرا آنان را نفرین نمى‌فرمایید؟ فرمود: من براى نفرین کردن فرستاده نشده‌ام؛ بلکه براى رحمت و دعوت آمده‌ام. آن‌گاه دعا فرمود: «اللهم اهد قومى فانهم لا یعلمون»؛ بار خداوندا! امت مرا هدایت و راهنمایى فرما که نادان‌اند.

سخاوت و بخشش
در «کرم، سخاوت و بخشش » هیچ‌کس با رسول‌خداصل الله علیه وآله برابرى نمى‌کرد، هر که او را شناخت، او را ستود. امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: پیامبر خدا صلوات الله علیه وآله سخاوت‌مندترین مردم و خوش‌برخوردترین آن‌ها بود. هر که با او هم‌نشینى کرد و او را شناخت، دوست‌دار او شد.

از رسول‌خدا صلوات الله علیه واله روایت شده که فرمود: «انا ادیب‌الله و على ادیبى، امرنى ربّى بالسخاء والبرّ، و نهانى عن‌البخل والجفاء، و ما شىء ابغض الى‌الله عزّوجلّ من‌البخل و سوءالخلق، و انّه لیفسدالعمل کما یفسدالطین‌العسل. (بحارالانوار،16/231)؛ من پرورش‌یافته خدایم و على پرورش‌یافته من. پروردگارم مرا به کرم و بخشش و نیکى امر و از بخل و خشک بودن نهى فرمود. هیچ‌چیز از بخل و بداخلاقى نزد خداوند عزّوجلّ مبغوض‌تر نیست. این صفات، کردار را فاسد مى‌گرداند؛ همچنان‌که گل عسل را از بین مى‌برد.

شجاعت و دلیرى
آن حضرت در شجاعت و دلاورى در موقعیتى شناخته‌شده قرار داشت. در موارد بسیار سخت حضور می یافت و دلیران و شجاعان در موارد بسیارى از برابرش مى‌گریختند. ثابت ‌قدمى بود که هرگز صحنه را ترک نمى‌کرد و پیشروى بود که هرگز به دشمن پشت نمى‌نمود. گویند: زمانى که آن‌حضرت خشمگین مى‌شد «که هرگز براى غیر خدا خشمگین نمى‌گردید» کسى جرأت برخورد با ایشان را نداشت. از امیر مؤمنان علیه السلام نقل شده که فرمودند: «انا کنا اذا حمى (اشتد خل) الباءس و احمرت الحدق اتقینا برسول‌الله صل الله علیه وآله، فما یکون احد اقرب الى‌العدوّ منه.» و لقد رایتنى یوم بدرونحن نلوذ بالنبى و هو اقربنا الى‌العدوّ و کان اشدّالناس یومئذ باءسا، (بحارالانوار،16/232)؛
هرگاه جنگ به اوج هیجان و شدت مى‌رسید و چشم‌ها سرخ مى‌گردید، به رسول‌خداصل الله علیه وآله پناه مى‌آوردیم؛ هیچ‌کس چون او به دشمن نزدیک نبود. به یاد دارم در روز بدر همگى ما در پناه پیامبر قرار داشتیم و اواز همه ما به دشمن نزدیک‌تر بود و در آن‌روز از همه مردم سخت‌تر مى‌جنگید. دل‌هاى دشمنان از شدت مقاومت، مضطربانه به ترس مى‌افتاد؛ چندان‌که مردان دلیر بسان ستوران خاموش و گنگ مى‌ماندند. هرکس رسول‌خدا یار و یاورش باشد، اگر شیران در بیشه‌هایشان با او روبه‌رو شوند، (از بیم او) خاموش مى‌مانند.

حیا و اغضا
«اغضاء» یعنى چشم‌پوشى از آن‌چه انسان طبیعتا دوست ندارد. آن‌حضرت در دو صفت در جایگاهى بس رفیع و در مکانى والا و شایسته قرار داشت. خداوند تبارک و تعالى مى‌فرماید: ان ذلکم کان یؤذى النبى فیستحیى منکم، (احزاب/53)؛ این کار شما پیامبر را آزار مى‌دهد و او از شما شرم مى‌کند. ابوسعید خدرى گفت: رسول‌خدا صل الله علیه وآله بسیار باحیا بود؛ هرگاه از او چیزى خواسته مى‌شد، آن ‌را عطا مى‌فرمود. او گوید: پیامبر از دختران در پرده باحیاتر بود و اگر از چیزى کراهت داشت، ناخشنودى را در چهره آن‌حضرت مى‌دیدیم. از حیا و بزرگى سخنى ناخوشایند به کسى نمى‌گفت و اگر مى‌شنید کسى چیزى گفته است که حضرتش دوست نداشت، نمى‌فرمود: چرا فلانى چنین گفته؟ بلکه مى‌فرمود: «چرا گروهى چنین مى‌کنند و چنان مى‌گویند؟ بدین ترتیب نامى از گوینده نمى‌برد، ولى از کارش نهى مى‌نمود. روایت شده است آن‌حضرت از شرم و حیاء چشمان خویش را در چهره کسى خیره نمى‌کرد. از چیزهایى که از گفتن‌شان کراهت داشت ولى بایستى مى‌فرمود، به کنایه یاد مى‌کرد.

پیامبر اسلام صلوات الله علیه از نگاه علی علیه السلام
امیر مؤمنان علیه السلام در وصف پیامبر صل الله علیه وآله مى‌فرمود: کان اجودالناس کفا، و اجرءالناس صدرا، و اصدق‌الناس لهجة، و اوفاهم ذمة، و الینهم عریکة، و اکرمهم عشرة. من راه بدیهة هابه، و من خالطه فعرفه احبّه. لم ار مثله قبله و لا بعده، (بحارالانوار،16/231)؛از تمام مردم بخشنده‌تر و از همه شجاع‌تر و از همه راست‌گوتر و از همه به عهد و پیمان وفادارتر بود. اخلاقش ملایم‌تر از همه و در معاشرت بزرگوارترین بود. اگر کسى او را ناگهانى مى‌دید از او مى‌هراسید و اگر کسى با او همنشین مى‌شد و او را مى‌شناخت، او را دوست مى‌داشت. قبل و بعد از او مانند او را ندیدم. هر کس براى حاجتى مى‌آمد، با او مدارا می کرد، هرکس از او چیزى مى‌خواست، به او مى‌داد یا (دست کم) با او خوش‌رویى مى‌کرد. همه مردم مشمول کرم و بخشش آن‌حضرت بودند. براى آنان چون پدرى به حساب مى‌آمد و همگى در برابرش مساوى و یکسان بودند. اگر کسى از او دعوت مى‌کرد، دعوتش را مى‌پذیرفت. هدیه را قبول مى‌کرد هرچند که پاچه گوسفندى بود و آن‌را جبران مى‌نمود. براى پروردگارعزّوجلّ خشمگین مى‌شد و هرگز براى خویشتن خشم نمى‌گرفت. حق را حتى اگر به ضرر خود و اصحابش بوداجرا مى‌کرد. بشّاش و خوش‌رو بود. اخلاقى ملایم داشت و مهربان بود. خشن و ترش‌رو و فریادگر و ناسزاگو نبود. از کسى عیب‌جویى نمى‌کرد. کسى را بسیار نمى‌ستود. از آن‌چه نمى‌پسندید، چشم‌پوشى مى‌کرد. هیچ‌کس از او ناامید نمى‌شد.

ده سال در محضر رسول خدا

انس گوید: ده‌سال در خدمت رسول‌خداصل الله علیه وآله بودم. هرگز در این‌مدت به من پرخاش نکرد و درباره کارى که انجام داده بودم، نفرمود: چرا انجام دادى؟ و درباره کارى که انجام نداده بودم، نفرمود: چرا انجام ندادى؟ پیامبراکرم صل الله علیه وآله با اصحاب خود مزاح مى‌کرد. و با آن‌ها مى‌نشست و صحبت مى‌کرد و با کودکان‌شان بازى مى‌نمود و آنان را در دامن خویش مى‌نشاند. دعوت آزاد و بنده و کنیز و فقیر را مى‌پذیرفت. براى عیادت بیماران به دورترین نقاط مدینه مى‌رفت. پیکر مردگان را تشییع مى‌فرمود و پوزش، عذرخواه را مى‌پذیرفت. هرگز در خوراک و پوشاک، خویش را از بندگان و کنیزان خود برتر نمى‌داشت. هیچ آزاد یا بنده و یا کنیزى نبود که براى حاجتى نزدش بیاید جز آن‌که با او براى برآوردن حاجتش تلاش مى‌نمود. بداخلاق و تندخو و سخت‌دل نبود. در هنگام نشستن بر چیزى تکیه نمى‌داد. در خاموشى کسى بر او پیشى نمى‌گرفت. نگاهش را به چهره کسى نمى‌دوخت. هدیه را مى‌پذیرفت؛ حتى اگر یک جرعه شیر بود. براى خداى خویش خشمگین مى‌شد نه براى خویشتن. انس گوید: پیامبراکرم اگر یکى از دوستان یا یارانش سه‌روز غیبت مى‌کرد، احوال او را مى‌پرسید. اگر غایب بود، براى او دعا مى‌فرمود؛ و اگر حاضر بود، به دیدن او مى‌رفت؛ و اگر مریض بود، او را عیادت مى‌کرد.
روایت شده: پیامبر هنگامى که سواره بود، نمى‌گذاشت کسى در رکاب او پیاده بیاید؛ یا او را با خود سوار مى‌کرد.رسول‌خدا هرگز پاهایش را در برابر یارانش دراز نمى‌کرد و اگر با کسى دست مى‌داد، دست خویش را از دست او جدا نمى‌کرد تا این که آن شخص خود دست خود را جدا کند.
روایت شده: اگر در حال نماز بود و کسى در کنار او مى‌نشست، نماز را زودتر به پایان مى‌رسانید و از نیاز آن‌شخص سؤال مى‌فرمود، ‌پس از رسیدگی به کار او مجدداً به نماز مى‌ایستاد. جز در زمانى که وحى بر او نازل مى‌شد، به هنگام پند و اندرز و ایراد خطبه؛ بیش‌از همه مردم لبخند بر لب داشت و خوش‌خوترین بود.

 

منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه

پایان پیام/

 


 


 

کد خبر 328214

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha