به گزارش خبرگزاری شبستان، اگرچه نویسنده قرار بود در این کتاب، سینمای تاریخی ایران را از نگاه انسانشناختی بررسی کند. اما با توجه به نبود منابع مستقل (چه در قالب کتاب و چه در قالب مقاله) درباره سینمای تاریخی ایران، ناگزیر بخشهایی را به توصیف این حوزه اختصاص داده است که مطالعه آن باعث آشنایی خواننده با فضای سینمای تاریخی دنیا و ایران میشود.
از نظر هاشمی مقدم سینما بهطور کلی در چهار زمینه با تاریخ ارتباط دارد: نخست میتوان تاریخ خودِ سینما و روند شکل گیری و پیشرفت آن را بررسی کرد؛ زمینه دوم، بررسی سینما بهعنوان سندی تاریخی است؛ چرا که سینما از آغاز سده بیستم تاکنون از بسیاری وقایع مهم و یا روزمره زندگی، فیلمهای فراوانی ضبط کرده است؛ سوم، بررسی ارتباط بین تحولات اجتماعی هر دوره با سینما است و اینکه چگونه این دو حوزه میتوانند بر یکدیگر تأثیر بگذارند؛ چهارم و در نهایت، بازنمایی تاریخ بهواسطه سینما و ساخت فیلم های تاریخی است. از بین این موارد، توجه این کتاب به آخرین زمینه است. سینمای ایران که به نسبت بسیاری از دیگر کشورهای شرقی، قدیمیتر است، از همان آغاز متوجه موضوعات تاریخی شد.
در این راه اگرچه کارگردانانی همچون عبدالحسین سپنتا، اسماعیل کوشان، سیامک یاسمی، شاپور یاسمی، امین امینی، علی حاتمی، امرالله احمدجو، حسن هدایت، حسن فتحی و برخی دیگر تا به امروز تلاشهای قابل توجهی کرده اند؛ اما در بسیاری موارد با توجه به محدودیتها، موفقیت چندانی به دست نیامده است. محدودیتهای عمده سینمای تاریخی ایران را نویسنده در چهار گروه، دستهبندی کرده است: ضعف اقتصادی و کمبود بودجه، کمبود کارشناسان لازم (همچون دکور ساز برای فضاهای تاریخی)، نبود رمانهای تاریخی (که بتوان بر اساس آنها فیلمنامه نوشت) و موانع ایدئولوژیک. با این اوصاف به نظر میآید بسیاری از مشکلات سینمای تاریخی، مشکلات سینما به طور کلی است.
در بخشهای دوم و سوم کتاب، هدف نویسنده این است که با یاری گرفتن از دیدگاهها و روشهای انسانشناختی، دو نکته را درباره سینمای تاریخی ایران اثبات کند. نخست اینکه سینمای تاریخی ایران نیز همچون سینمای تاریخی در غرب، تداوم قصههای ادبیات فارسی و یا فولکلوریک قدیمی است. فیلمهای تاریخی سینمای ایران در دوره پیش از انقلاب، نه تنها بهطور مستقیم برگرفته از قصههایی همچون حسین کرد شبستری، امیر ارسلان نامدار، لیلی و مجنون، شیرین و فرهاد و... بود، بلکه تحلیل داستان فیلمها بر اساس الگوی ریختشناسی ولادیمیر پراپ نیز نشان داد که سِیر داستان این فیلمها نیز دقیقاً از قصههای پریان پیروی میکند. شاید یکی از دلایلی که سینما توانست جایگزین قهوهخانهها شود، همین باشد. نکته دوم اینکه بیشتر این فیلمها و سریالها (بهویژه آنهایی که درباره دوره صفوی ساخته شده و مورد توجه خاص نگارنده این کتاب بود) تلاش دارند به گذشتههایی بپردازند که ایران در عرصه داخلی و خارجی قدرتمند بوده و بنابراین آن دوره را بهعنوان عصر طلایی ایران نشان دهند. در اینجا از نظریات اسطورهشناسی لوی استروس و رولان بارت یاری گرفته که اولی تأکید میکرد اسطورهها در پی رفع تناقضات موجود در زندگی واقعی هستند (برای نمونه، ما با دیدن این فیلمها، تناقض بین تاریخ شکوهمند قدیمی و وضعیت فعلیمان را فراموش میکنیم) و دومی به طبیعی و غیرقابل اجتناب نشان دادن امور تاریخی و ایدئولوژیک اشاره دارد (برای نمونه در فیلمهای تاریخی پیش از انقلاب، به گونهای اسطورهوار، مواردی همچون عشق به شاه و فداکاری در راه وی، حفاظت از منافع مردم توسط شاه و... اموری کاملاً طبیعی و غیرقابل اجتناب نشان داده میشد).
در آخرین بخش بهعنوان جمعبندی، نویسنده تلاش کرده ضرورت سینمای تاریخی در ایران را برای مواردی همچون تقویت حس هویت جمعی و انسجام ملی، آشنایی با تاریخ و داشتههای تاریخی، آشنایی با مفاخر کشور، پیشگیری از سرقت میراث معنوی و... بیان کند.
این کتاب دارای چهار پیوست است که از آن میان، پیوست دوم به نظر مهمتر میآید. چرا که در آن با فهرستی طبقهبندی شده از یکصد و شصت فیلم تاریخی ساخته شده در ایران، از پیدایش سینما در این کشور تاکنون روبرو میشویم. این فیلمها در دستههایی همچون «فیلمهای ساخته شده مربوط به دوران اساطیر ایران باستان»، «فیلمهای ساخته شده مربوط به دوران تاریخی ایران پیش از اسلام»، «فیلمهای ساخته شده درباره دوران پیامبران»، «فیلمهای ساخته شده درباره صدر اسلام»، و دستههای دیگر تنظیم شدهاند.
پایان پیام/
نظر شما