به گزارش خبرنگار شبستان، محمد علی سپانلو، شاعر نوپرداز و منتقد ادبی در دومین روز گرامیداشت سعدی که در سالن همایش مرکز فرهنگی شهرکتاب برگزارشد، درباره ارزش ها و میراث سعدی تحت عنوان سعدی و بتهوون سخنرانی کرد.
سپانلو در ابتدای سخنانش گفت: در وهله نخست شاید برای همه این ذهنیت پیش بیاید که مضمون اصلی سخنانم، رابطه شعر و موسیقی است درحالی که این موضوع نیاز به شناخت و دانستن موسیقی شرق و غرب و رابطه آن با شعر دارد پس در این صورت این موضوع نمی تواند هدف اصلی این گفتار باشد.
سپانلو افزود:سعدی و بتهوون به عنوان دو هنرمند از دو سرزمین و فرهنگ متفاوت مشابهتی باهم دارند؛ به طوری که هردوی آن ها در هنر خود یک پایه و بنیاد مهم و بزرگ بنا نهاده اند. پیش از آن ها، شاعر و موزیسین حقوق بگیر دربار و مورد حمایت آنها بودند، به میل آنها شعر می گفتند یا آهنگ می ساختند. میراث سعدی این است که ثابت کرد شاعر نباید به سفارش شعر بنویسد و چنین کاری را بتهوون نیز در اروپا انجام داد.
وی تصریح کرد: پیش از ورود به بحث اصلی، بیان دو نکته را ضروری می دانم. در سال 1385 به فستیوال شعر "ازمیر" ترکیه دعوت شدم. این شهر به لحاظ تاریخی و فرهنگی شبیه اصفهان است و همه ساله به همین مناسبت، شهرداری آنجا برنامه ای را اجرا می کند که در آن سال هم تصمیم گرفتند برای نخستین بار از ایران نیز در کنار دیگر مهمانان اروپایی دعوت به عمل بیاورند. در این مراسم خانم شاعری به همراه شوهرش از آلبانی آمده بود ،این مرد آلبانیایی، زبان دوم بلد نبود ولی سر میز شام چندین بار به من گفت ایران، گلستان، بوستان. موضوع را که از همسرش پرسیدم گفت ما بچه که بودیم پدرمان برایمان سعدی می خواند.
وی افزود: همه می دانیم تا ابتدای قرن بیستم که امپراتوری عثمانی به طور کامل دچار فروپاشی نشده بود، زبان فارسی در بخش هایی از اروپای شرقی رواج داشت، حتی در کشور یوگسلاوی شاعری به زبان فارسی شعر می سرود و یا در کشور آلبانی شعر فارسی با خط و الفبای فارسی-عربی چاپ و منتشر می شد.
سپانلو در ادامه گفت: شرح گزارش سفری ازغرب آفریقا تا شرق این قاره در سال 2000 در یکی از معتبرترین مجلات ادبی فرانسه منتشر شده بود که در آن آمده است:"... در ادامه این سفر سنتی، مسافران از وسط صحرای موریتانی می گذشتند، به واحه ای با یک حلقه چاه و چند نخل و شتر و یک شیخ و خانواده اش رسیدند. شیخ در چادرش داشت کتاب می خواند وقتی از اوپرسیدند چه می خوانی در جواب گفت سعدی". او شاید نداند ایران کجاست. وقتی هربار چنین اخباری شنیده می شود هربار ندای تحسین از نهاد انسان برمی خیزد.
این شاعر نوپرداز اظهار کرد: از زمان آدم الشعرا یعنی رودکی تا زمان سعدی، معروفترین شاعران، حقوق بگیر دربار بودند و شاعرانی مانند سنایی نیز که وارد حوزه عرفان می شدند، از دنیا کناره می گرفتند، اما سعدی در برخلاف آن ها، مدام با جامعه اش درگیراست.
سپانلو تاکید کرد: چندین بار و در چند جای مختلف گفته ام که از نظر من سنایی، پیشوای تقابل با عقلانیت در ایران بود. سنایی و شاعران چون او، با نبوغشان علوم عقلی را در ایران و جهان اسلام تضعیف کردند؛ به طوری که پیش از آن ها، در طول چهار قرن، حرکت جامعه در مسیر پیشرفت بود، اما ایشان با توانایی خود در ادبیات، راهی متفاوت ازعقل ،استدلال و علم طی نمودند؛ ادبیات خوبی برجای گذاشتند اما این ادبیات هرگز راهنمای زندگی نشد.
شاعر مجموعه شعر "خانم زمان" در ادامه گفت: "مسعود رازی" وقتی به عنوان یک صاحب اندیشه و فکر به سلطان مسعود غزنوی تذکر می دهد، به سیستان تبعید می شود و یا فردوسی که مغضوب روزگار خود می شود . از نظر من، کسانی که فعالیت فرهنگی و ادبی را به عنوان یک ماموریت برای خود انتخاب کردند، آثارشان بیشتر مورد توجه قرار گرفت و مندگارتر شد.
وی تصریح کرد: در بخشی از اشعار منوچهری دامغانی که مربوط به همان عصر است نوعی اضطراب به چشم می خورد. این گونه مسایل باید در شعر او و شعر دیگر شاعران مورد مطالعه روانشناسی قرار گیرد اما متأسفانه می بینیم بیشتر مطالعات و پژوهش های ادبی، کارهایی مکانیکی و بی روح اند که در نهایت نیز گرهی نمی گشایند.
سپانلو بیان کرد: پیش از بتهوون، در تمام اروپا موزیسین های بزرگی بودند که از دربارهای کوچک حقوق می گرفتند و کارمند محسوب می شدند. تا آن زمان، حکومت مقتدر و بزرگی در اروپا وجود نداشت. به عنوان مثال "هایدن" که یکی از آهنگسازان بزرگ تاریخ است برای یک خانواده اشرافی آهنگ می ساخت. اما این بتهون بود که برای نخستین بارگفت: "حوصله ندارم. به من الهام نشده است".
وی در ادامه گفت: داستانی اززمان زندگی بتهوون برجا مانده که میلان کوندرا نویسنده چک آن را به بهترین نحو شرح و نقل می کند: "یک روز گوته شاعر یزرگ و اسطوره ای آلمان به همراه بتهون از کوچه ای می گدشتند که به یک گروه شاهزاده برمی خورند .گوته کلاه از سر بر می دارد وبه دیوار تکیه می دهد تا شاهزاده ها بگذرند اما بتهون پالتواش را بالا می زند و با اخم معروفش در میانه کوچه می ایستد و شاهزاده ها برای او راه باز می کنند تا بگذرد ، کوندرا گرچه در این صحنه از تواضع و فروتنی گوته تمجید می کند اما می گوید آن روز و در آن کوچه بتهون از وسط تاریخ گذشت."
سپانلو خاطرنشان کرد: سعدی برعکس دیگران، امیران را مورد خطاب قرار می دهد و با آن ها سخن می گوید و در بیت معروف "به سعدی که گوی بلاغت ربود / در ایام بوبکر سعد بود"، به ممدوح خود می گوید که تو باید به من افتخارکنی، زیرا بعد ها نیز به من افتخار خواهند کرد و این سخن دروغی نیست زیرا ما چیزی درباره بوبکر سعد نمی دانیم و اصلاً اورا نمی شناسیم.
این شاعر در ادامه خاطرنشان کرد: میراث سعدی در آینده به "جامی " رسید. جامی شجاعت سعدی را به میراث برده بود. او مولانا بود و آوازه اش در سراسر امپراتوری پرسیای قدیم ، اروپا و امپراتوری هند پیچیده بود . در تاریخ نقل است که پادشاه هلند برای جامی صله قابل توجهی فرستاد.
وی گفت : ما نمی توانیم چراغی را که سعدی روشن کرد فراموش کنیم، شعر بدون سفارش سرودن گرچه پس از یغما، در اواخر دوره قاجارو اوایل مشروطه رواج پیدا کرد اما این پرچمداری مرهون سعدی است میراث بتهون نیز چنین است. نباید کوشش کوشندگان را فراموش کرد.
گفتنی است محمدعلی سپانلو در پایان، قصیده "بس بگردید و بگردد روزگار / دل به دنبا درنبندد هوشیار"را برای حاضران قرائت کرد.
پایان پیام/
نظر شما