عقلانیت در تاریخ فلسفه غرب، سیر نزولی دارد

رییس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، با اظهار تاسف نسبت به از دست رفتن معانی عالی عقلانیت در حوزه های علمی و فلسفی معاصر غربی، اظهار داشت: عقل و عقلانیت در تاریخ فلسفه غرب، سیر نزولی دارد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان، دکتر غلامرضا اعوانی، رییس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، در نشست تخصصی "بررسی مسئله تطور عقل و عقلانیت" که به همت موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد، رویکردها و معانی مختلف عقلانیت را در تاریخ فلسفه، مورد نقد و بررسی قرار داد.

 

وی سخنانش را با اشاره ای به آموزه "عقل در تاریخ" هگل که تطور کامل و صعودی عقلانیت بشر را در تاریخ نشان می دهد، آغاز کرد و اظهار داشت: از نگاه خاص هگل به عقل و عقلانیت، مشرق زمین به هیچ وجه دارای عقلانیت مطلق نیست و پیدایش آن را صرفا از یونان می داند.

 

عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی و موسس گروه فلسفه این دانشگاه، بر خلاف دیدگاه هگل، به سیر نزولی عقل و عقلانیت معتقد بوده و بر این باور است که هر چه پیشتر می رویم، عقل و عقلانیت سطحی تر می شود.

 

وی با بیان اینکه تلاش دارد تا سیری در معانی مختلف عقل در آموزه های فلسفه های غرب و شرق داشته باشد، در همین راستا از معانی متعددی که صدرالمتالهین در شرح کتاب اول اصول کافی، آورده است، نام برد.

 

رئیس انجمن بین‌المللی فلسفه اسلامی(ISIP)، با بیان اینکه امروزه برخی از معانی عقل دیگر از دست رفته است، ادامه داد: این معانی ای که امروزه از دست رفته است، از حیث متافیزیکی و جهان شناختی بسیار برای انسان اهمیت داشته و دارد.

 

وی عقل جهانی را یکی از این معانی دانست که برای قدما بسیار اهمیت داشته است و در همین باره افزود: در نظام های فکری بسیاری از اندیشمندان، این معنا جایگاه خاصی داشته است و باید میان آن و عقلی که به عنوان یکی از قوای نفس از آن یاد می شود، فرق گذاشت. این عقل جهانی در افلاطون، هراکلیتوس، ارسطو، ابن عربی، مولانا، حکما و فلاسفه اسلامی و بسیاری دیگر وجود داشته است.

 

مولف کتاب "بررسی آراء و آثار افلوطین" به عقل در یونان به عنوان nous و یا logos اشاره کرد و گفت: این عقل نیز که به نوعی همان عقل جهانی است، جوهری مجرد و غیرمادی بوده که از آن به عقل و در متون دینی به روح توصیف می شود که صفات متعدد و مختلفی دارد.

 

وی در ادامه سخنانش با نگاهی کوتاه به فلسفه های پیش سقراطی، عقل را در فلسفه هراکلیتوس مورد نقد و بررسی قرار داد و در این باره گفت: هراکلیتوس، عقل را لوگوس می داند که خود لوگوس دارای معانی مختلف و متعددی است. سخن، قانون جهانی یا عالم قانون مدار، اندازه، معیار، نظم، تناسب و نسبت، بیان، دلیل و برهان، جهت، اصل، کلمه و تعریف تنها برخی از این معانی اند.

 

مولف کتاب "حکمت و هنر معنوی" با تبیین نظر هراکلیتوس در باب عقل آدمی مبنی بر اینکه عقل انسان نیز جزئی از جهان است و قانونی که بر جهان حاکم است بر انسان هم حکمفرایی می کند، ادامه دارد: هر چیزی در این جهان مظهری و تمثلی از لوگوس دارد. هر ظهور معنا، بالاتر از بیان لفظی، یک بیان وجود دارد و عالم به یک معنا بیان حقایق است.

 

وی با اشاره به تعبیر یگانه بودن لوگوس و بودن آن در هر چیز در دیدگاه هراکلیتوس، ادامه داد: در این نظام، فلسفه هم به معنای هم سخن شدن با لوگوس است؛ یعنی همانی را بر زبان بیاوریم، که لوگوس می گوید؛ یعنی زبان عقل را همانطور که در هستی ظاهر است، بفهمیم. باید سخن از لوگوس را در وجود گوش دهیم و بفهمیم که همه چیز یکی است.

 

عضو هیئت مدیره فدراسیون بین‌المللی انجمن‌های فلسفه جهان(FISP) از آموزه های بیداری و خفتگی فلسفه هراکلیتوس در این نظام، سخن گفت و افزود: تا وقتی آدمیان در خواب اند، هر کس خواب خود را می بیند، و نمی تواند سخن لوگوس را فهم کرده و بشنود، اما آن که با عقل جهانی هم سخنی دارد، هموست که تنها بیدار است.

 

وی در ادامه به معنای عقل در فلسفه پارمندیس اشاره کرد که بسیار مورد توجه هگل هم بوده است، و در این زمینه گفت: مساوقت وجود و عقل یکی از بزرگترین آموزه های پارمنیدس است که هگل از این آموزه استفاده های فراوانی کرده است.

 

مدیر مسئول مجله "دانشنامه" در ادامه بحث خود به بررسی معنای عقل در فلسفه افلاطون پرداخت و از تمثیل غار او نام برد و گفت: در معرفت شناسی او، در یک طرف خط مستقیم، چهار مرتبه از ادراک وجود دارد که دو مرتبه "دیانویا" و "نئوزیس" از مراتب عقلانیت در افلاطون اند.

 

وی به تبیین بالاترین مرتبه عقلانیت در افلاطون به عنوان "نئوزیس" اشاره کرد و افزود: این عقل که مقامی کشفی دارد و همه دسترسی به آن نداشته و فیلسوف باید به آن برسد و روش دیالکتیک همین است که به این عقل برسیم.

 

استاد برگزیده نخستین همایش چهره های ماندگار در عرصه علم و فرهنگ، از مراتب وجودی عالم در طرف دیگر تمثیل خط سخن گفت و اظهار داشت: هر مرتبه ادراک، چشمی به عالم دارد و راه برای ادارک عوالم دیگر، حواس ظاهری نیست، بلکه برای درک حواس نیاز به حواس باطن است.

 

وی از این مراتب عقل به عنوان یکی از اختلاف های فلسفه افلاطون و ارسطو نام برد، و با همین رویکرد ادامه داد: در نظام افلاطونی، هیچ چیزی در عالم جماد مطلق نیست. همه چیز دارای نفس و عقل اند و بدون درنگ همه چیز خود را از عالم مثل دارند؛ هر چند صرفا تنها عالم حس است که برای ما هویدا و ظاهر می باشد.

 

مصحح کتاب "اعلام النبوه" بر این باور است که در نظام ارسطو یک ریداکسیون در معنای عقل رخ داده است و او هر چه توانسته از جوانب عقل حذف کرده است. وی در همین زمینه افزود: اما در نظام افلاطون، وقتی انسان به هر نشئه وجودی می رود، احکام آن نشئه برای او ظاهر می شود و بنابراین هماره انسان می تواند در حیطه عقلانیت در حال سیر و پیشرفت باشد.

 

وی به تبیین عقل در نظام ارسطو نیز اشاراتی داشت و در این باره گفت: ارسطو به افراد عقل اعتقاد دارد و معتقد است که جز نفس ناقطه انسان و عقل چند فلک دیگر، عقلی وجود ندارد. وی عقل جهانی را نمی پذیرد و علت انکار فلسفه افلاطون توسط وی، عدم پذیرش همین خرد جهانی است.

 

استاد و پژوهشگر منتخب دانشگاه هواژونگ چین، از یک آموزه مهم در حکمت قدما سخن گفت و اظهار داشت: در حکمت قدیم، وجود اشیاء و معرفت به آنها با یک اصل فهم می شوند که این امر در افلاطون بر عهده ایده ها بوده و در ارسطو این امر توسط عقل فعال انجام می گیرد.

 

وی در یک جمع بندی از آنچه تا کنون از معنای عقل در حکمت قدیم گفته بود، به سه مرتبه عقل به عنوان "عقل جهانی"، "عقل معاش" و "عقل نئوزیس" اشاره کرد و بر این باور است که در روایاتی که در باب اول کتاب اصول کافی آمده است، به این عقول اشاره شده است.

 

بنابر گزارش خبرنگار شبستان، رییس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، به یکی از این روایات که از امام محمد باقر(ع) وارد شده، اشاره کرد و گفت: از ایشان نقل شده است که می فرمایند: "لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ الْعَقْلَ اسْتَنْطَقَهُ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ ثُمَّ قَالَ وَعِزَّتِی وَجَلَالِی مَا خَلَقْتُ خَلْقاً هُوَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْکَ وَلَا أَکْمَلْتُکَ إِلَّا فِیمَنْ أُحِبُّ أَمَا إِنِّی إِیَّاکَ آمُرُ وَإِیَّاکَ أَنْهَی وَإِیَّاکَ أُعَاقِبُ وَإِیَّاکَ أُثِیبُ."

 

وی در تفسیر و تبیین معنای این روایت، با توجه به مراتب عقل در حکمت قدیم، گفت: اقبال و ادباری که در این روایت طرح شده است، همان رویکرد عقل جهانی به امور دنیایی و رویکرد دیگر آن به آسمان وحکمت الاهی است.

 

دکتر اعوانی روایت دیگری از امام جعفر صادق(ع) بیان کرد که در آن راوی از معنای عقل از حضرت سوال می کند: قُلْتُ لَهُ : مَا الْعَقْلُ قَالَ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَاکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَان. قَالَ قُلْتُ فَالَّذِی کَانَ فِی مُعَاوِیَة. فَقَالَ علیه السلام: تِلْکَ النَّکْرَاءُ تِلْکَ الشَّیْطَنَةُ وَهِیَ شَبِیهَةٌ بِالْعَقْلِ وَلَیْسَتْ بِالْعَقْلِ .

 

وی در تبیین این روایت اظهار داشت: امام صادق(ع) در این روایت می فرمایند: عقل آن است که به راهنمایی او خدا عبادت شود و به سبب آن بهشت بدست آید. راوی پرسید: پس آنچه در امثال معاویه است، چیست؟ حضرت فرمودند: آن صفت زشتی است که شیطـنت بوده و شبیه عقل است، ولکن عقل نیست.

 

دکتر اعوانی با اشاره کوتاهی به عقل در قرون وسطی، از جمله سنت توماس، آلبرت کبیر، بناونتورا که به نوعی قائل به عقل جهانی بودند، اظهار داشت: اما در دوره جدید، عقل جهانی مطلقا مورد انکار واقع می شود، به طوری که در دکارت همه چیز مادی صرف است. دکارت حتی معتقد بود که همه حیوانات جز انسان، به مثابه ماشین های خودکار هستند.

 

وی همچنین جدایی نفس از بدن را یکی از جدی ترین و مهمترین مشکلات و معضلات فلسفه دکارت عنوان کرد و گفت: این امر ساده ای نبود که وی بتواند به راحتی آن را تبیین کند و چون عقلانیت جهانی و عالم عقل در نظام او جایی ندارد، نمی توانست این امر را توجیه کند.

 

دکتر اعوانی در سخنانی کوتاه، درباره نوع عقلانیت در دوره جدید با تمثیل "ما به ینظر" و "ما فیه ینظر" در آینه، اظهار داشت: همانطور که افلوطین اشاره دارد، هر چه در آگاهی نگاه کنید، در حجابید و نمی توانید از این حجاب درآیید. ما امروزه در عقل جزیی و عقل معاش گرفتار شده ایم و تا نتوانیم به عقل جهانی برسیم، راه نجاتی نخواهیم داشت. 

 

پایان پیام/
 

کد خبر 32684

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha