اعجاز الهی و امداد غیبی در میدان نبرد

تفضل الهی، امداد غیبی واقعا بال فرشتگان، سپربلای سربازان جدید شد و خشم ترکش های جانسوز را خنثی و سیر اصابت و برخورد به پیکر یاران را منحرف کردند.

خبرگزاری شبستان: خاطرات روزنویسی جنگ را می توان در دوبخش  قبل از شروع جنگ و از شروع جنگ تا پایان آن به رشته تحریر درآورد. سرتیپ 2 ستاد سید بهاالدین پزشکی طوسی خاطرات خود را در کتابی با عنوان " جنگ و زندگی" به رشته تحریر در آورده است. این خاطرات در دو بخش قبل از شروع جنگ و از شروع جنگ تا پایان عملیات تنگ حاجیان در این کتاب منتشر شده است. متن زیر گزیده ای از این خاطرات است.

ای یاور بی پناهان، ای کمک رسان ما در پریشانی و ناچاری (یامغنی عند مفزعی) اگر حمایت تو از ما یاران نبود. اگر امداد غیبی تو نبود، لاگر فرشتگان مقربت به کمک ما نمی آمدند. امشب به جای پیکره مقدس دو شهید بایستی پیکره صدها شهید را به دوش می کشیدیم.
ساعت یک ربع گذشته از 6 روز دوم عملیات را اعلام کرد. آتش سلاح های سبک و سنگین و توپخانهخ دشمن در حال اجراست، از دهانه غار جنب تنگ حاجیان، انواع موشک ها پرتاب می شود و در مقابل آتش نیروهای خودی در منطقه عملیات اجرا که گویی بارش آتش دیده می شود.
ساعت11و 17دقیقه در فضای منطقه عملیات بالگردهای آپاچی عراق پدیدار می شدند. یکی از بالگردها بر بام دهانه تنگ حاجیان کماندوهای عراقی را پیاده کرد. در این لحظه متاسفانه بیش از 5 الی 6 صدای انفجار گلوله شنیده نشد. یک مرتبه هواپیمای جنگی سوخو روسی در آسمان ظاهر شد که به سمت منطقه عملیات دشت نی پهن شیرجه زد و یک سری بمب ها خوشه ای در فضای منطقه رها کرد و سریع گریخت. همانند عقاب خشمگین که به صیدش حمله کند و با چنگال خونین شکار را برباید فرار کند.
دست تقدیر الهی چه طوفان بلاخیزی در فضا منطقه به نمایش گذاشته بود. با پرخاش رعد و برق و عربده هیبت انگیزش روح های عاشق، شجاع و مقاوم را به مبارزه می طلبید، ای کاش قدرت تجسم ارایه نمایش را داشتم. با دوربین الهی نمایش را نگاه می کردم. ناگهان خلبانی شجاع با سرعتی مافوق صوت، سوخوروسی (هواپیمای جنگی عراق) تعقیب می کند. هنوز از افق دید ما زیاد دور نشده بود که سوخوروسی منفجر شد و خلبان با چتر نجات فرود آمد.
بمب های خوشه ای در منطقه عملیات رها شده بودند. توده ای این بمب ها مانند گلوله های زمانی نورنما فضایی از منطقه را به مشابه خوشه انگور اشغال کرده بودند و به آرامی زمین می آمدند و سقفی از دود سیاه همراه با خاک محل انفجار را می پوشاند. در دل مردم فریاد زدم خدایا، ای حامی و پناهگاه بی پناهان مواظب جوجه های تازه پر در آورده من، این سربازان جوان باش.
پروردگارا من طاقت ندارم که ببینم 162نفر از افرادم مجروح و شهید شوند؟
خدایا چشمانم از دیدن عاجز، روحم شرمنده خجل، زبانم لال، پاهایم سست ناتوان، جثه بلاکش خمیده کوفته، در حضور پدر و مادرهای عاشق، صبور ایثارگر که در ماتم 162جگرگوشه دلبندشان به سوگ نشسته باشند چه کنم، توان چه تسلی را خواهم داشت، چه پاسخی گویم ای همدم و محرم رازم.
باحالتی شتابزده دیدگاه فرمانده (محل دیده بانی منطقه نبرد) را ترک کردم، و با روح ستیزه جویی و خشمگین از بیداد زمان جثه غم زده کوفته را با دنیایی از تشویش و نگرانی با طی خیزهای تاکتیکی همراه با یک جهش ناگهانی هیکل ماتم زده را به درون سنگر چسبیدم. پس از قطع صدای نامانوس کف سنگر را رها و به لطف رحمت الهی هم آغوشی با سایر سنگر نشینان نصیبم شد. این سنگرها تعجیلی که سقفش با پیوستدو تخته چادر انفرادی همانند خیمه ای پوشیده و کف سنگر با دو تخته زیلو انفرادی فرش شده بود و سربازان جدید کیب تا کیب روی زمین سنگر دراز کشیده و آن را چسبیده بودند. خاک شن دود سیاه چهره بهت زده شان را پوشانده بود. گویی پیکرهای بی جانی در قبرهای بدون سرپوش سنگ لحد غنوده بودند! از اینکه می دیدم سالمند اشک شوق ریختم و روح عسرت زده ام چهره فرشته های معصوم را غرق بوسه کرد.
حاشا: داد دل محزون آواز هم خوان سنگر شد. ای میوه های بهشتی، ای جوجه های با صفایم، ای بهترین مخلوق خدا فرزندان عزیزم معجزه الهی، امداد غیبی، تفضل پروردگار مهربان شامل شما عزیزان شد. شایسته است در همین پناه گاه مقدس پیشانی به زمین بمالید و سجده شکر به جا آوریم.
نگاه دل را به اطراف و داخل سنگرها معطوف دارید چادرهایی که سرپوش سنگرها بودند. سوراخ، سوراخ، شده بودند و مابقی چادرهایی که بر اثر آتش سوخته بودند. عبور انواع ترکش های گداخته، از دیواره سنگرها، شبکه ای از سوراخ های سیاه لب ترک خورده به جا گذاشته بود. گویی این حفره های سیاه، لانه مارهاییست که درون واقعی آن افعی ها خفته اند! و در اطراف سنگر بر اثر انفجار بمب های خوشه ای حفره ها و چاله ها قیفی شکل پدید آمده بود. ستوان توفیق (معاون گردان) مورد خطاب قرار دادم!
-ستوان خوب نگاه کن! چه می بینی؟
بر اثر انفجار بمب ها و خشم ترکش های آتش افروز بلایی بر چادرهای به هم گره خورده و دیواره سنگرها و زمین منطقه نبرد، (انبوهی حفره ها و چاله قیف ها) را پدید آورده بود.
تفضل الهی، امداد غیبی واقعا بال فرشتگان، سپر بلای سربازان جدید شد و خشم ترکش های جانسوز را خنثی و سیر اصابت و برخورد به پیکر یاران را منحرف کردند و الا شاهد و ناظر بدوش کشیدن ده ها یا صدها مجروح و شهید بودیم.
بنابراین گزارش کتاب "جنگ و زندگی" به قلم سید بهاالدین پزشکی طوسی به همت انتشارات ایران سبز روانه بازار نشر شده است. از جمله مطالب گردآوری شده در این کتاب می توان به "علل جنگ و آشفتگی های روزهای انقلاب"، "ستاد جبهه غرب واقع در باغ فلاحت"، "عملیات تنگ حاجیان" و "بازتاب پیروزی بر مردم گیلانغرب" اشاره کرد.
پایان پیام/
 

کد خبر 326036

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha