خبرگزاری شبستان: مجمع عمومی سازمان ملل در 23 آذر ماه در بیانیه ای نقض حقوق بشر در کشورهای ایران و سوریه و کره شمالی را محکوم کرد.مجمع عمومی سازمان ملل در ادامه این بیانیه مدعی شد که این سازمان نگران نقض حقوق بشر در ایران است اما از تعهدات حسن روحانی رئیس جمهور ایران در بهبودی مسایل حقوق بشری در این کشور استقبال می کند. این قطعنامه علیه ایران با 86 رای مثبت و 36 رای منفی و 61 رای ممتنع در مجمع عمومی سازمان ملل تصویب شد. در این یادداشت به بررسی این موضوع می پردازیم که چرا هرساله در روند رأیگیری در کمیته سوم مجمع عمومی و خود مجمع عمومی سازمان ملل متحد شاهد نام برخی کشورهای بسیار کوچک و نیز کشورهای آفریقایی نیز هستیم که بعضاً به جهت عدم برخورداری از امکانات مادی لازم، حتی در تهیه مایحتاج اولیه و اساسی خود نیز با مشکلات عدیدهای مواجهاند تا بدانجا که بعضاً دیده شده است سران این کشورها جهت شرکت در اجلاسیههای بینالمللی آنقدر در مضیقهاند که هیئتهای چند کشور با یک هواپیما عازم میگردند.
سؤال اساسی در این رابطه آن است که چنین کشورهایی، به ویژه کشورهای آفریقایی یا دیگر کشورهای مینیاتوری، با توجه به فقر امکانات مادی جهت بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران، با چه مکانیسمهایی به این جمعبندی رسیدهاند که مثلاً وضعیت حقوق بشر در ایران در سطح مطلوبی قرار ندارد و بعد هم اقدام به اتخاذ موضع در این باره مینمایند و چرا چنین کشورهایی، بدون اینکه امکان تحقیق در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران را داشته باشند، به پیروی از کشورهای غربی چشمبسته و همسو با منافع قدرتهای غربی علیه منافع جمهوری اسلامی ایران به چنین رویکردی مبادرت مینمایند؟!
در پاسخ به این سؤال، باید گفت این کشورها، که حتی نام آنها شاید به گوش جامعهی ایران نرسیده باشد، توسط بلوک غرب با روشهای مختلف جذب میشوند تا رأی آنها در تصویب قطعنامه تأثیرگذار باشد.
اما علت این همراهی را باید در نکتهی اساسی و راهبردی جستوجو کرد و آن اینکه کشورهایی که به جهت کوچکی یا ضعف اقتصادی، سیاسی و... فاقد «عمق استراتژیک» لازم جهت تعامل با نظام بینالملل هستند، راه نجات خود را در پیوند با کشورهایی میبینند که به لحاظ موقعیت در سطوح بالاتری قرار دارند و دقیقاً همین عامل است که آنها را به دنبالهروی از سیاستهای این قدرتها مجبور مینماید. این در حالی است که بسیاری از این کشورها در مواجهه با مقامات ایرانی صریحاً بر این نکته تأکید مینمایند و بیان میدارند به جهت همین وابستگیها و در اثر فشارها، اقدام به اتخاذ مواضع علیه منافع ایران مینمایند.
در برخی موارد نیز ملاحظه میگردد آرای نمایندگان کشورها در نهادهای بینالمللی و از جمله نهادهای حقوق بشری عمدتاً تابع روابط سیاسی بین کشور رأیدهنده با کشوری است که علیه او قطعنامه مطرح شده است. به عبارت دیگر، اگر روابط سیاسی جمهوری اسلامی ایران با کشورهای مختلف بانی قطعنامه یا رأیدهنده علیه ایران خوب میبود، چه بسا بسیاری از آنها چنین رأیی نمیدادند. در این نگرش، در واقع رأی به قطعنامههای این چنینی بیش از آنکه مبتنی بر باورمندی به حقوق انسانها و پیشبرد ارزشهای متعالی در کشور معین یا کلیت جامعهی بینالمللی باشد، تابعی از مناسبات سیاسی محسوب میشود.
بر این اساس، باید گفت جامعهی جهانی در این حوزه دچار مشکلات و چالشهای اساسی است؛ چرا که از این رهگذر برخی دولتها به جای توجه به موضع کرامت انسانی و دغدغههای حقوق بشری، در چارچوب منافع سطحی و غیراخلاقی سیاسی به جهان پیرامون خود مینگرند و چنان که در سخنان دبیر ستاد حقوق بشر قوهی قضائیه در اجلاس ژنو نیز مطرح گردید، قطعنامههایی از این دست که برخی کشورها را به صورت گزینشی هدف میگیرد، مکانیزمهای ارزشمند حقوق بشری را تا سطح ابزارهایی برای رقابت سیاسی در دست کشورهای قدرتمند و وسیلهای جهت تهاجم به فرهنگ بشری تنزل خواهد داد.
به هر روی واقعیت آن است که در نهادهای حقوق بشری از آنجایی که نظام تساوی آرا حکمفرماست تکتک آرای این کشورها نیز تعیینکننده است؛ چرا که در نهادهایی مانند مجمع عمومی و دیگر ارکان فرعی مرتبط، به جهت برقراری نظام تساوی آرا، هر دولت دارای یک حق رأی است و لذا در اینجا تفاوتی بین کشورهای بزرگ و کوچک وجود ندارد و چنان که بیان شد، بسیاری از آرای مثبت یا ممتنع به قطعنامههای حقوق بشری که علیه ایران صادر میگردد توسط همین کشورهای کوچک اخذ میشود.
این امر نشان میدهد که در سطح بینالمللی حتی همین کشورهای کوچک و ذرهای نیز وقتی حق رأی برابر با دیگر کشورها دارند، میتوانند در معادلات حقوقی بینالمللی با همین حق رأی بازی کنند و منافعی را برای خود و به ویژه کشورهای غربی کسب نمایند. لذا در تعاملات و روابط بینالمللی حتی برای همین کشورها نیز باید برنامه داشت و از آنها غافل نشد و نقش آنها را کماهمیت جلوه نداد.
از آنجایی که نظام سلطه برای به زانو در آوردن و تحت فشار قرار دادن کشورهای مستقل نیازمند اهرمهای متعددی است تا به فراخور مقتضیات زمان از آنها بهرهبرداری لازم را داشته باشد، مسئلهی حقوق بشر قبل از مسئلهی هستهای به عنوان یکی از موارد اساسی اتهام به جمهوری اسلامی ایران جهت تحت فشار دادن قلمداد میگردید؛ اما سالها بود دیگر شاهد پررنگسازی این مسئله در ابعاد جهانی نبودیم؛ چرا که تمرکز نظام سلطه بر تشکیک در پیشرفتهای هستهای ایران قرار گرفته بود و اینک که به مدد ایستادگی ملت و تلاشهای بیوقفهی دانشمندان هستهای، شاهد باور شدن این تلاشها و پذیرش واقعیتهای موجود در این قضیه از سوی غرب، شاهد پیشرفتهای قابل ملاحظه و مذاکرات سازندهای در پروندهی هستهای ایران هستیم؛ باز شاهد عقبگرد نظام سلطه به سمت همان اتهامات واهی دههی قبل میباشیم. در واقع، مجدداً شاهد تغییر پارادایم نظام سلطه از «مسئلهی هستهای» به «مسئلهی حقوق بشر» هستیم.
دقیقاً به همین خاطر است که موضوع حقوق بشر در ایران مجدداً در دستور کار نهادهای حقوق بشری بینالمللی قرار گرفته است و کشورهای غربی میکوشند از طریق گزارشات گزارشگر ویژهی شورای حقوق بشر یا صدور قطعنامههای ضدایرانی در نهادهای حقوق بشری، کماکان فشارهای سیاسی خود علیه ایران را تداوم ببخشند و از کشورمان چهرهای ضدبشری ترسیم نمایند و از این عامل به عنوان اهرم فشاری جهت تحمیل خواستههای غیراصولی و سنگین نمودن وزنهی سیاسی به نفع خود بهره گیرند.
البته پر واضح است که مشکل نظام سلطه با ایران مسائل مرتبط با حقوق بشر یا ایران هستهای نیست؛ بلکه همان گونه که در فرمایشات رهبر فرزانهی انقلاب هم بیان گردید، مشکل اصلی آنها با ایران «ایران اسلامی» است؛ ایرانی که طی سالهای بعد از انقلاب نشان داده است میتوان فارغ از تفکرات سکولاریستی هم به ادارهی امور در عالیترین سطح پرداخت و اینک به عنوان کشوری که تجربهی حکومتداری بر مبنای آموزههای دینی را فراروی جامعهی جهانی نهاده مورد غضب دشمنان اسلام و نظام دینی قرار گرفته است.
پایان پیام/
خبرگزاری شبستان: چرا هرساله در روند رأیگیری در کمیته سوم مجمع عمومی و خود مجمع عمومی سازمان ملل متحد شاهد نام برخی کشورهای بسیار کوچک هستیم که همسو با منافع قدرتهای غربی علیه منافع ایران رای می دهند؟؟!!
کد خبر 325547
نظر شما