این اسم جامع اسماء الهی است...

خبرگزاری شبستان: هر حاجتی که از حوائج باشد، در این قالب می‌‎گنجد و با این خطاب تناسب دارد. این‏که شما می‌‎بینید که در ادعیه لفظ جلاله به کار رفته، به این دلیل است. این اسم اشاره به طرف بالا است.

 خبرگزاری شبستان: انسان در زندگی، حاجات مختلف مادّی و معنوی پیدا می‎کند. حاجات مادّی هم اقسام خاصّی دارد؛ گرفتاری‎های مختلف پیدا می‎شود. در اینجا دعا یک نوع پناه بردن است. وقتی انسان گرفتاری پیدا می‎کند و می‎بیند که تدبیرهایش کارساز نیست، می‎گردد کسی را پیدا کند که بتواند این گره را باز کند. لذا متناسب با گره ای که دارد، می‎گردد و شخص مناسبی را پیدا می‏کند. مثال‎های ساده بزنم تا مطلب روشن شود؛ مثلاً اگر گرفتاری مالی دارد، می‎رود دنبال کسی که بتواند این گره مالی او را باز کند؛ نمی‎رود دنبال طبیبی که متخصص طبّ باشد.
این کار یک نوع پناه بردن و درخواست است. دعا درخواست است، پناه بردن و درخواست کردن از موجودی است که کارگشا و گره‏گشا است. حتّی در دعای غیر مأثور هم عرض کردم که مثلاً اگر کسی بخواهد از خداوند طلب عفو و مغفرت کند، به مقام غفّاریّت حق‏تعالی پناه می‎برد. می‏گوید: «یا غفّار الذّنوب اغفر لی»! یا مثلاً اگر بیمار است به مقام شافی بودن خدا پناه می‎برد، «یا شافی اشف»! یعنی متناسب با آن حاجت خودش، به وصفی از اوصاف پروردگارش پناه می‎برد که ما در گذشته از آن به «تناسب بین دعا و حاجت» تعبیر کردیم.
 

تمسّک به «اُلوهیّت» و «ربوبیّت» خدا در ادعیه
ما در ادعیه مأثوره‎مان که از ائمه (علیهم‎السلام) رسیده است، چه نسبت به حاجات خاصّه باشد و چه در ارتباط با حاجت خاص نباشد، بلکه اعم باشد، دو اسم از اسماء الهیّه را می‎بینیم. البته ممکن است یکی از آن‏ها وصف باشد، امّا دیگری اسم است. تقریباً می‎شود گفت یکی از آن‏ها در جمیع ادعیه به کار می‎رود، امّا دیگری این‏طور نیست.
امّا اوّل، یک اسم خاص است؛ شما در هر دعایی می‎بینید که «اُلوهیّت خداوند» مطرح است. مثلاً اوّل دعا «اللهم» یا «الهی» دارد. مگر این‎طور نیست؟! دعا که از اوّل شروع می‎شود، با این اسم است. این اسم ناظر به اُلوهیّت او است. لذا این اسم خاص به کار می‎رود. بنا بر فرض اگر ابتدای دعا هم نباشد، بالأخره در ضمن دعا می‎بینید باز این اسم «الله» آورده می‎شود، حالا به هر شکلی که باشد.
دوم، «رب» است. این جنبه توصیفی دارد، ولی «الله» اسم است. حتّی در آیات شریفه قرآن، در مباحث دعا هم می‎بینیم که «رب» به کار رفته است. مثلاً در سوره زمر می‏فرماید: «وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنیباً».[1] «الله» ندارد. یا در سوره فرقان می‏فرماید: «قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُم».[1] خطاب به پیغمبر است که بگو اگر دعا و خواندنِ شما از خدا نباشد،، پروردگار من به شما اعتنایی نمی‎کند. نمی‏فرماید: «ما یَعْبَؤُا بِکُمْ الهی»؛ بلکه ربوبیّت را مطرح می‏کند.
ما در دعاهای مأثوره، در بین اسماء الهی، اسم «الله» را می‎بینیم و از بین اوصاف خدای متعال هم وصف «رب» را می‎بینیم. در یکی «مدعوّ» لحاظ شده است و در دیگری «داعی» لحاظ شده است؛ یکی سمت بالا است و یکی سمت پایین است. امّا چرا؟ بحث امشب من همین مطلب است.


«الله» اسمی که جامع تمام اسماء الهی است
این که می‎بینید در دعاها «الهی» و «اللّهم» و امثال این‏ها آمده است، و حتّی در باب دعاها داریم که ده مرتبه «یا الله» بگو و بعد دعا کن، به این جهت است که «الله»، این لفظ جلاله، اسم است برای آن موجودی که مستجمعِ جمیعِ صفات است. هر کمالی را که بخواهی، در این اسم هست؛ هم رازق است، هم شافی است، هم کافی است، هرچه بگویی هست! «الهی»، «یا الله» و «اللّهم» یعنی ای موجودی که همه کلیدها و همه خیرها در دست تو است! ای کسی که تمام اوصاف جمال و کمال در تو است!
لذا هر حاجتی که از حوائج باشد، در این قالب می‎گنجد و با این خطاب تناسب دارد. این‏که شما می‎بینید که در ادعیه لفظ جلاله به کار رفته، به همین دلیل است. این اسم لحاظ مدعوّ است و اشاره به طرف بالا است.


در تمامی حاجات، پناهگاه «ربّ» است
امّا صفتی که در آن لحاظ داعی شده و در آیه هم هست، مربوط به من و تو است. «ربّ» یعنی پرورش‏دهنده؛ «ربوبیّت» یک امر اضافی است؛ یعنی مضاف‏الیه می‎خواهد. وقتی گفتی «رب»، پای «مربوب» به میان می‏آید. اینجا است که پای من و تو به میان می‏آید! این را هم بدان که احتیاج من و تو به ربوبیّت، تنها در یک بُعد نیست؛ بلکه ما در تمام ابعاد وجودی، چه مادّی و چه معنوی محتاج به ربوبیّت او هستیم. لذا وقتی به‏طور مطلق گفتی «رب»، این تنها در یک بُعد نیست؛ در جمیعِ ابعادِ وجودیِ تو است.
«ربّ» هم مثل همان «الله» در باب حاجات، فراگیر می‎شود. چون سراپای ما احتیاج است، باید کسی را صدا بزنیم و به او پناه ببریم. حالا به چه کسی پناه ببریم؟ به کسی که همه چیز ما در ید قدرت او است، و او همه امور ما را اداره می‎کند. به او پناه ببریم و از او بخواهیم.


استفاده ائمّه(علیهم‏السلام) از «اللّهمّ» برای دعا کردن در حقّ دیگران
لذا شما این دو کلمه را در ادعیه مأثوره زیاد می‎بینید. یکی «الهی» و «اللهم» است که زیاد می‎بینید و غالب ادعیه ما این‎طور شروع می‎شود؛ دیگری هم کلمه «ربّ» است که زیاد کاربرد دارد و زیاد می‎بینید. به همین دلیل است که ما می‎بینیم معصومین(صلوات‎الله‎علیهم‎اجمعین)، هم در مواردی که از آن‏ها حاجتی تقاضا می‎شد، و هم وقتی می‎خواستند کسی را که دارد کار خوبی انجام می‎دهد دعا ‎کنند، «اللهم» را به کار می‎بردند. ائمه وقتی می‎خواستند دعا کنند، از همین لفظ جلاله بهره‎گیری می‎کردند.
جلسه گذشته عرض کردم که امام حسین(علیه‎السلام) وقتی خواستند جُون را دعا کنند، سه چیز را مطرح کردند و گفتند: «اللَّهُمَّ بَیِّضْ وَجْهَهُ وَ طَیِّبْ رِیحَهُ وَ احْشُرْهُ مَعَ الْأَبْرَارِ».[2] مثال دیگر، ابن الشعثا است که تیرانداز ماهری بود؛ روز عاشورا دشمن را هدف‎گیری می‏کرد و به سمت دشمن تیر می‎انداخت. وقتی چشم امام حسین(علیه‎السلام) به این کار او افتاد، فرمود: «اللَّهُمَّ سَدِّدْ رَمْیَتَهُ»؛ خدایا تیرهایش را به هدف بزن! «وَ اجْعَلْ ثَوَابَهُ الْجَنَّةَ».[4] پاداش او را بهشت قرار بده! در هر دو مورد، حضرت از «أللّهمّ» برای دعا استفاده فرمودند.

پی نوشت ها:

[1]. سوره مبارکه فرقان، آیه 77
[2]. بحارالأنوار، ج45، ص 23
[3]. بحارالأنوار، ج45، ص

برگرفته از جلسات اخلاق آیت الله مجتبی تهرانی

پایان پیام/
 

کد خبر 322493

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha