خبرگزاری شبستان: نزدیک به چهارصد سال از درگذشت ویلیام شکسپیر می گذرد اما هنوز نمایشنامه هایش با هر اجرای تازه تماشاگران مشتاق را به سالن های نمایش می کشانند. گرچه آمار دقیقی از تعداد و شیوة اجرای نمایشنامه های شکسپیر در چهارصدسال گذشته وجود ندارد اما، بررسی اجراهای معروف آثار او در نقاط مختلف جهان چرایی ماندگاری نوشته هایش را مشخص می کند. نمایشنامه هایی که در گذر از سالهای بسیار و تجربة صدها اجرا به شیوه ها و گونه های مختلف نمایشی هنوز آنقدر تازه اند که به نظر می رسد زمان زیادی از نگارشِ شان نگذشته باشد.
در میان تراژدی های شکسپیر «مکبث» بدون تردید یکی از بهترین هاست. یک تراژدی کلاسیکِ تمام عیار که مسائلی همچون جاه طلبی، زیاده خواهی، خیانت، جنون و مرگ را - بی پرده و جسور- با آدمی در میان می گذارد. از ویژگی های «مکبث» - همانند دیگر آثار بزرگ ادبیات نمایشی جهان- این است که نه تنها اسیر زمانه نمی شود و درجا نمی زند، بلکه همواره زنده و تازه، دست هنرمند خلاق را برای هرگونه اجرای بدیع و نوآورانه باز می گذارد. این ویژگی متن، فرصت ویژه ای است که امکان اجرا و دیدار دوباره و متفاوتی از این نمایشنامة سالخورده را برای تماشاگر کم حوصلة امروز فراهم می کند.
در سالهای اخیر تئاتر ایران شاهد اجراهای متفاوت، نوآورانه، خوب و تازه ای از نمایشنامة بزرگِ شکسپیر بوده که اپرای عروسکی مکبث به کارگردانی بهروز غریب پور و دو اجرای صحنه ای از آن، یکی به کارگردانی آرش دادگر و دیگری به کارگردانی رضا ثروتی از آن جمله اند. و «بیچاره مکبث» که به تازگی در سالن استاد ناظر زاده تماشاخانة ایرانشهر به روی صحنه رفته است جدیدترین تجربه در این زمینه است. تجربة اجرایی خلاصه و مفید، خلاق و متفاوت که حتماً به تماشایش می ارزد.
در بررسی مکبثی که پیام عزیزی به روی صحنه آورده است، مهمترین نکته طراحی و شیوة اجراست. جایی که تماشاگر با پارچة سفید بزرگی روبه رو می شود که تمام کُنش ها زیر آن صورت می پذیرد. بازیگران زیر این پارچه بازی می کنند و چیزی جز خطوط چهره شان –برای تماشاگر- مشخص نمی شود. استفاده از پارچة سفید رنگی که سراسر صحنه را دربر گرفته است، علاوه بر آنکه شیوة متفاوتی ست تا حدی به مفهوم نمایش هم کمک می کند. چرا که «مکبث» از هوای نفس و درونیات آدمی حرف می زند و بازی از زیر پارچة سفید در شکل گیری این تصور که - مکبثِ بیچاره غرق در دریای سیاهِ درونش، سفیدی نفس را آلوده می کند و درگیر جنایت می شود- بی تاثیر نیست. هرچند ادامة تماشای این شکل از اجرا به اندازة شروع جذاب و گیرا نیست اما زمان کم و البته معقول اجرا کمک می کند که تماشاگر اجرا را بدون خستگی تا پایان دنبال کند.
از دیگر ویژگی های اجرای «بیچاره مکبث» بازی بازیگران است که به اندازة خود روان و قابل قبول است. اگرچه قرارگرفتن پارچه بر صورت بازیگران در لحظاتی مانع از درست ادا شدن دیالوگ ها شده و موجب می شود که بعضی کلمات به خوبی به گوش تماشاگر نرسد.
اگر قرار باشد به مهمترین نکته ضعفِ نمایش اشاره شود، آن نکته شاید قصة نمایش باشد. چرا که برای خلاصه کردن نمایشنامة اصلی بازخوانی تازه ای از متن صورت نگرفته بلکه تکه هایی از آن مورد استفاده قرار گرفته است و این موجب شده تا قصه برای کسانی که «مکبث» را نخوانده و یا ندیده اند، کمی گنگ و الکن به نظر برسد. بعلاوه در این خلاصه گویی تکه های مهمی از قصه ناگفته می ماند که از آن جمله می توان به اینکه چه کسی و چرا مکبث را می کشد اشاره کرد. در متن این پیشگویی خواهران جادو که تنها کسی میتواند مکبث را از بین ببرد که از مادر زاده نشده وجود دارد اما از پاسخش که از مادر زاده نشدنِ قاتل مکبث –مکداف- است، خبری نیست. همانطور که ماجرای بانکو در قصة اصلی در این اجرا ناقص و ناتمام است.
در پایان شاید بشود گفت که «بیچاره مکبث» ایدة نو و تازه ای برای اجرای مکبث است که تماشایش تجربة خوبی ست اما نه آنقدر کامل و موفق که برای مطرح کردن تم اصلی نمایش لازم است.
نظر شما