خبرگزاری شبستان: امام زینالعابدین(ع) آنچنان که در تاریخ ثبت شده است به علت بیماری که درست به مشیت و حکمت الهی در روز عاشورا دچار شد امکان حضور در نبرد حق علیه باطل را نیافتند. حضرت (ع) بعد از عاشورا با خطبههای بصیرت بخش در محافل مختلف به روشنگری و تبیین آنچه که در کربلا گذشت پرداختند و حقیقت قیام سیدالشهدا (ع) را برای مردم بیان کردند.
امام زینالعابدین(ع) بهعنوان ولی جامعه مسلمین، بسان دیگر ائمه (ع) که هر کدام به تناسب شرایطشان از روش متفاوتی جهت آگاه ساخت جامعه استفاده میکردند، برای بیان و طرح بسیاری از آموزههای دینی و اخلاقی «دعا» را ملاک قرار دادند بهگونهای که با نگاهی حتی اجمالی به صحیفه سجادیه پی به عمق معارفی میبریم که نه تنها در آن دوران حتی در دوره فعلی به مراتب بیشتر مورد نیاز جامعه است.
در این راستا و با توجه به فرا رسیدن سالروز شهادت امام سجاد(ع)، درباره وجه عرفانی «صحیفه سجادیه» با بخشعلی قنبری، عضو هیات علمی گروه ادیان و عرفان دانشگاه آزاد اسلامی تهران به گفتگو نشستهایم که حاصل آن از نظرتان می گذرد:
صحیفه سجادیه از ابعاد مختلفی قابل بررسی است، در واقع صحیفه علاوه بر اینکه به لحاظ طیف موضوعی ابعاد مختلفی از آموزههای اخلاقی را دربر دارد، به زعم صاحبنظران امر، اثری است عرفانی در این رابطه چه تحلیلی دارید؟
در واقع دیدگاههای امام سجاد(ع) در صحیفه بیانگر آن است که حضرت (ع) قطعا نگاه عرفانی به دین و عبادت داشت که از این طریق و به وسیله «دعا» بسیاری از مطالب را بیان کردند.
اساسا از دعاهای حضرت (ع) در صحیفه سجادیه چنین به دست میآید که شاکله ادعیه بر مبنای عرفان است، در واقع حضرت (ع) مقام رضا را دارا بودند که چنین بیاناتی و در چنین قالبی داشتند.
آیا میتوان چنین قلمداد کرد که صحیفه سجادیه تبلور احوالات عرفانی امام سجاد(ع) است؟
بله اگر از این زاویه نگاه کنیم برای مثال دعاهایی چون «خائفان»،«دعای مضطرین»، که بیانگر آن است که در نگاه حضرت (ع) عرفان مبتنی بر خوف و قبض وجود دارد و از یک طرف دیگر نقطه مقابل این دو به چشم میخورد مثلا احوالات مبتنی بر رجا،بسط و انس که در صحیفه وجود دارد.
و این مواردی که اشاره داشتید در واقع همان احوالات عارفان است؟
دقیقا، عرفا زمانی که به این احوالات میرسیدند این احوال در سه مرتبه به حسب درجهای که به آن رسیده بودند برایشان رخ میداد که خوف و رجا برای مبتدیان، قبض و بسط برای متوسطین و کسانی که میانه راه قرار دارند و انس و هیبت که منتهی درجه عارف است، این سه مولفه اشاره کردم در صحیفه وجود دارد، یعنی صحیفه ابعادی جامع داشته و برای هر کدام از طیفهایی که اشاره کردم نکاتی را ارائه کرده است که نیاز به تامل و مداقه در هر دعا دارد.
بنابراین از این احوالات در صحیفه می توان فهمید عرفانی که در این اثر متجلی شده است عرفانی است که از احوالات سالک و عارف خبر میدهد.
آیا اساسا میتوان دعا را دریچهای برای ورود به عرفان قلمداد کرد؟
وقتی اصناف رابطه انسان با خدا را بررسی میکنیم یکی از این اصناف رابطه دعایی با خداست، حال اگر در این رابطه دعایی انسان از خدا چیزی بخواهد و این خواستههای از سطوح پایینتر به سطوح بالاتری برسد آن وقت است که میگوییم که این دعا عرفانی شده است.
مثلا یک وقت فردی دعا میکند و با خدا ارتباط برقرار کرده از او میخواهد تا مادیات زندگیاش بهتر شود، اما فردی دعا میکند و میگوید «خدایا از من راضی باش» این سطح دعا با آن سطح به مراتب فاصله عمیقی معرفتی دارد. اما نکته اینجاست که رابطه ما با خدا «دعایی» نیست و تعبیر درست ما با خدا مناجات کرده و با او رابطه ذکری داریم.
از چه نظر ارتباط انسان با خدا از این بعد به چنین تقسیمبندی میرسد؟
وقتی می گوییم مناجات، در مناجات از خدا چیزی نمیخواهیم بلکه از وضع موجودمان به خدا گزارش می دهیم، در گوشی به خدا می گوییم خدایا ذلیل و مسکین و مستجریم، یا می گوییم خدایا تو در مقام بخشش قرار داری که مواردی از این دست مناجات است، ذکر در جایی است که ما به زبان، قلب، یا با همه اعضا و جوارح خدا را یاد کنیم.
آیا ذکر معنای خاصی در سیر طلب و رسیدن به حضرت حق است؟
میتوان چنین گفت، در واقع بسیاری از واژگانی که درباره خدا به کار می بریم ذکر به معنای عام کلمه هستند، یعنی دعا هم ذکر است و نماز هم به معنای کلمه ذکر است، اما ذکر معنای خاصی دارد که معنای خاص آن ذکر از دعا تفاوت است، مثلا اگر ذکر زبانی داشته باشیم و بگوییم «سبحان الله». در حالی که در دعا کردت طلبی و خواستن وجود دارد،یعنی اسفل از اعلا درحواست میکند و این طلب از پایین به بالا است،چراکه اگر این درخواست از مرتبه بالا باشد به آن امر می گویند و امر طلبی است که به واسطه بلندی از مرتبه پایین تر درخواست میَود در حالی که در ذکر به معنای خاص کلمه از خدا طلب نمیکنیم.
میتوان صحیفه را ذکر دانست؟
بله،به معنای عام کلمه صحیفه ذکر است اگر ذکر را به معنای خاص کلمه قرار دهیم در صحیفه هم ذکر وجود دارد، هم مناجات وجود دارد و هم دعا وجود دارد.
هر سه موارد در صحیفه هست اما واقعیت آن است که به نظر من صحیفه سجادیه برای آموزش دادن صرف «دعا»به مردم بیان نشده است، چراکه اگر برای آموزش دادن دعا و عرفان و مناجات به شکلی صرف و مستقیم بود یک رویکرد مصنوعی مییافت در حالیکه دعا و مناجات امر تصنعی نیست، اما چون این ادعیه و مناجاتها در صحیف از سوی انسانی صادر شده است که تماما مملو از معارف است لذا این سبک بیان در قالب دعا وسیلهای برای ترویجه اندیشههای درست شده است.
به سبک سیاق صحیفه سجادیه، اثری را در میان عارفان داریم که با ابتنا بر دعا مسائل و مباحث عرفانی را بیان کند؟
به این شکل خیر،اما در قالب نیایش چنین آثاری وجود دارد مثلا نیایش های خواجه عبدالله انصاری در این حوزه قرار میگیرد یا برخی ادعیه که برخی عرفای ما طرح کردهاند اما در حجم صحیف نیستند.
به عنوان آخرین پرسش چگونه میتوان عرفان نهفته در کلام اهل بیت(ع) را بهگونهای شایسته ترویج داد؟ در حاضر عرفانهای نوظهور و اثرات مخرب آن در جامعه مشهود است، چهطور میتوانیم معارف ائمه را برای اقشار مختلف ارائه کنیم؟
معتقدم باید عرفان معصومین (ع) را به صورت سیستماتیک بیان کنیم، باید مفاهیم را در قالب ساختار به خوبی بیان کنیم، برای مثال آنچه که از صحیفه وجود دارد شرح است،در مورد نظام عرفانی صحیفه آنچنان که باید کار نشده است. مطالب باید از یک نقطه شروع و در یک سیر مشخص بیان شوند تا جهتدهی صحیحی بهویژه در حوزه عرفان صورت پذیرد.
پیشنهاد من این است که نظامهای عرفانی ائمه (ع) را به شکلی مدون عرضه کنیم، موضوع آن است که مقوله عرفان به خودی خود جاذبه دارد و بر همین مبناست که تا حرف تازهای به میان میآید بسیاری میخواهند مطلع شده و بدانند که داستان چیست،حال اگر به شکلی مدون بیاییم و معارف ائمه (ع) را بیان کنیم قطعا تا اندازه قابل توجهی توانستهایم با عرفانهای نوظهور مقابله کنیم و دیگر نیازی هم نیست که بیاییم مدام در مغازه کسی را تخته کنیم چراکه آن قدر معارف ناب شیعی را در جامعه گسترش دادهایم که مجالی برای طرح و خودنمایی این قبیل عرفانها باقی نمیماند.
پایان پیام/
نظر شما